زمینهای کشاورزی حاصلخیز گاومُرده، در گذشته کشاورزان زیادی را از مناطق مختلف استان، بهویژه تازیان، میناب و رودان به اینجا میکشاند. هندوانه و گندم و صیفیجات به وفور کشت میشد. این خاک هر بذری را به راحتی پرورش میداد.
واکسیناسیون کووید-19 بهطور رسمی در کانادا و سایر نقاط جهان در حال انجام است. باوجود افزایش مرگومیرهای ناشی از ویروس کرونا، واکسن روزنه امیدی در انتهای تونل بحران است. انجام واکسیناسیون در دنیای واقعیِ خارج از آزمایشهای بالینی، موجب شدهاست تا هنوز برخی از سوالها درمورد واکسن بیپاسخ بماند. آیا باید واكسن برای عموم استفاده شود؟
کمبهرگی را در جایجای زندگی یک هرمزگانی میتوانی حس کنی؛ از کمبود امکانات زندگی گرفته تا دسترسی به خون و دارو. دارو و خون دغدغه روزانه یک بیمار تالاسمی است. روزهای ابتدایی بحران کرونا که همه سراسیمه به خانههایشان پناه میبردند، این بیماران در بیمارستانها به دنبال دارو و کیسه خون میگشتند.
صیادی در جزیره هنگام جنسیت نمیشناسد. 30 زن هر روز آفتاب نزده، به تنهایی یا با همسرانشان، قایقشان را به آب میاندازند و راهی دریا میشوند اگر دریا بازی در نیاورد، با سیاهی شب به خانه برمیگردند. زنان اینجا از همان کودکی با ماهی و دریا الفت میگیرند. صیادی انگار در خونشان است. مهارتشان را چند سال پیش، با کسب مقام اول مسابقه بینالمللی صیادی زنان در کیش، به رخ کشیدند. زنان جزیره سالهاست که در شرایط نابرابر و سختی صید میکنند. نه مجوز دارند، نه بیمه. خبری از کارت سوخت و ملوانی هم نیست. استاندار هرمزگان به تازگی به آنها وعده صدور مجوز و نوید حل مشکلاتشان را داد اما نه مجوزی مانند مردان. هر مجوز به دو زن داده میشود.
نخلستانها سالها دروازه ورودی شهر بودند. همه را سر بریدند و به جایش، سنگ روی سنگ گذاشتند و ساختمان ساختند. دیگر خبری از سرسبزی میناب نیست. نخلستانها خشکیدند تا شهر رنگ توسعه بگیرد. اما خبری از توسعه نشد. شکوه میناب را فقط باید در تاریخ و خاطرات قدیمیترها بیابی. میناب جدید، حال خوشی ندارد. مردمانش ناراضی از وضعیت و مسئولانش ناموفق در اجرای برنامههای عمرانی. جایجای شهر پر است از پروژههای نیمهتمامی که با جابهجایی صاحبان صندلی، به پایان نمیرسند. خیلیها بار سفر بستند و رفتند. آنها که ماندند هم پذیرفتهاند شهر، به این زودی مانند گذشته «گلستان» نمیشود.
لاشه نهنگ را ساعت 4 عصر روز جمعه، 30 آبان، قایقرانان اطراف جزیره کیش دیدند. با اداره محیطزیست جزیره تماس گرفتند تا به استقبال نهنگ بیجان بروند. این اداره نیز موضوع را با انجیاو فعال محیطزیستی در جزیره، درمیان گذاشت. لاشه نهنگ به سرعت به ساحل کیش رسید و به گِل نشست.
کرونا سبک تدریس و تحصیل در جهان را تغییر داد. در این دگرگونی، تکنولوژی به کمک آموزشوپرورش آمد. شبکه جهانی اینترنت، مسیر پیشرفت و تحصیل دانشآموزان را هموار کرد.
میخواهم بدانم واقعا به کارگران چه میگذرد و پاسخ پرسشی که در گزارش 17 اردیبهشتماه 99، در گزارش «دادخواهی نافرجام کارگران» نیافتم، اینبار جستوجو کنم. آیا دادخواهی کارگران بالاخره فرجامی خواهد داشت؟
اینجا ته دنیاست. وقتی همه چیز تمام شد،
می آورنت اینجا. یک خانه مستطیلی تنگ و تاریک که راه فرار نداری. باید برای همیشه بیارامی. چون فرصتات تمام شده. تو آرام میگیری درحالی که قلبهای بسیاری بیقرار نبودنت میشوند. مرگ چیز عجیبی است. نظرهای زیادی در ادیان و مکتبهای مختلف درموردش وجود دارد. دنیای پس از مرگ اما تاکنون کشف نشده است. حالا که کرونا آمده مرگ هم مخوفتر شده. این ویروس نادیدنی، همه را چشم انتظار خواب ابدی در گور کرده است. تنت که هم آغوش خاک میشود، جایت در خانه خالی و در آرمستان پر میشود. آرامستان «باغو» بندرعباس آنقدر از شهر فاصله دارد که وقتی مردی، از هیاهوی دنیا جدایت کند. آرامستانی که شبها بیشتر به دنیای تاریک و بیمناک مردگان شباهت دارد. دنیای ارواح ناراضی از وضعیتشان پس از مرگ. نه نوری است که بتوانی عزیزت را بیابی. نه امنیتی که بتوانی اشکها و دلتنگیهایت را بر بالین عزیز از دست رفتهات خالی کنی. آرامستان باغو انگار، دنیای ارواح و جایی برای زندهها ندارد.
روستاییهای شرق هرمزگان سالهاست که از بیم این خزنده سر بر بالشت میگذارند. از ترس مار «شو»(شب). خزنده خطرناکی كه به گفتهی مردم محلی، در کوههای میناب، هشتبندی و بشاگرد زندگی میکند.
تا حالا متوجه شده ای که حیوان میفهمد. حست میکند. بیش از چیزی که تصورش را بکنی. روزی توله سگ کوچک تنهایی را گوشهی ساختمان نیمه کارهای یافتم. آن روزها آنقدر نمیدانستم که نباید بچه را از مادرش جدا کرد.
نزدیک چهارماه است که بیشتر پروژههای ساختوساز در جزیره هرمز متوقف شده است. از خانههای مسکن مهر گرفته تا ساخت و تعمیرات سطح شهر. مسئولان شهری جزیره میگویند قرار است زمینهای هرمز بالاخره سنددار شود.