«صبح‌ساحل» در گفت‌وگو با یک روان‌درمانگر، بحران روانی در جامعه پساکرونا را بررسی می‌کند

بیمِ ماندگاری فاصله‌ها


نویسنده: سمیره حنائی

کرکره مغازه‌اش را بالا کشیده؛ پس از نزدیک به یک‌ماه که قفل‌ بسته بازار باز شد و کسب‌وکارها از نو شروع به فعالیت کردند. ماسک بزرگ شیشه‌ای‌اش را زده و مشتری‌هایش را راه می‌اندازد. از پشت ماسک و عینکش، چشمانش را به زحمت می‌توان پیدا کرد. چشمانی که با بی‌اعتمادی و ترس به مشتریانش می‌نگرد. پرده نایلونی شفافی که جلو میزش کشیده نشان از جدایی‌‌اش از جامعه‌ای دارد که آلوده می‌نامدش. می‌گوید: «بدون آنکه متوجه باشم با فاصله از دیگران زندگی می‌کنم. ماسک و دستکش و الکل به سبد مواد مصرفی روزانه‌ام اضافه شده. شکل جدید زندگی را پذیرفته‌ام». پس از خانه‌نشینی دوماهه همچنان فاصله اجتماعی پابرجا است. زندگی با شکل جدیدی جریان دارد. مدارس و دانشگاه‌ها به مدد فیبرهای نوری و امواج ماهواره‌ای تشکیل می‌شوند. 
دورهمی‌های «لایو» اینستاگرام، به عنوان سرگرمی این روزها، طرفداران بسیاری پیدا کرده است. شستن مکرر دست‌ و ضدعفونی سطح‌ها عادت شده است. حتی آنان که به اجبار همچنان خانه‌نشین‌اند، حالا تحمل دوری از جامعه برایشان آسانتر است. واژه کرونا به ادبیات‌مان اضافه شده است. روانشناسان اما معتقدند در پس ظاهر آرام این روزهای جامعه، دلهره و ترس از ویروسی ناشناخته وجود دارد. این اضطراب تاثیر مخرب بسیاری بر سلامت روان جامعه می‌گذارد. به باور این کارشناسان، در جامعه پساکرونا شاهد میل به تنهایی و انزوا، افزایش حس بی‌اعتمادی و تغییر الگوی رفتار اجتماعی افراد خواهیم بود. «نرگس شریف‌زاده»، روانپزشک و روان‌درمانگر تحلیلی معتقد است که ترس از این جهان ناشناخته و ویروسی که کل معادله‌های جهان را به هم ریخته‌ است، انسان‌ها را شاید به آینده جهان بدبین‌تر کند. به نظر او، جامعه پساکرونا با پیش از آن تفاوت خواهد داشت. در مورد تاثیر بحران اپیدمی کرونا بر سلامت روان جامعه و ویژگی جامعه پساکرونا با او گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

   

درگیری جامعه با اپیدمی کرونا به عنوان عامل ایجاد افسردگی در جامعه مطرح شده است. این افسردگی چگونه ایجاد می‌شود؟

همانطور که می‌دانید ماندن طولانی‌مدت در خانه، تعطیلی مرکزهای تفریحی، نداشتن ارتباطات اجتماعی، عدم حضور در محل کار، ندیدن دوستان و آشنایان، نرفتن به سفر، نبودن در طبیعت، نداشتن فعالیت‌های ورزشی، همه می¬تواند عامل ایجاد افسردگی باشد. مشخص نبودن وضعیت زندگی و نگرانی از آینده هم عاملی دیگر برای افسردگی است. از طرفی حضور اجباری در خانه با مدلی از بی‌برنامگی یا تغییر رویه معمول زندگی افراد و همبستگی اجتماعی نیز تا حد زیادی از بین رفته می‌تواند موجب تشدید افسردگی شود.
   

 بحران کرونا بر سلامت روان جامعه چه تاثیری گذاشته است؟

پیش از این بخش بزرگی از جامعه، سر کار می‌رفتند، دوستان و همکارانی داشتند که با آنها رفت‌وآمد می‌کردند. حالا کل روز مانند زندانیان در محیطی در بسته، در خانه¬های‌شان، که تنها مکان امن برای آنهاست، گرفتار شده‌اند. هجوم اخبار ضد و نقیض و اغلب نگران‌کننده، از تعداد مرگ و میر و مبتلایان گرفته تا برهم خوردن نظم جهان و فروپاشی اقتصادهای جهان، موجی از نگرانی را ایجاد کرده است. همه این موارد می‌تواند موجب از بین‌رفتن سلامت روان جامعه شود. جامعه‌ در وضعیت مرزی بین مرگ و زندگی، با ترس زیاد گرفتار شده است. تنش و اضطراب‌ در خانواده‌ها بیشتر شده است. آمارها از افزایش خشونت‌های خانگی، اختلاف زوج‌ها و کودک‌آزاری در سراسر جهان حکایت می‌کند.
   

 الگوی روانی جامعه در بحران کرونا چه تغییری کرده است؟

در خلال همه‌گیری کرونا مقاله‌هایی از سوی روانپزشکان چاپ شد که از پاندمی خطرناک دیگری خبر می‌داد، پاندمی اختلالات روانپزشکی. اگر سلامت روان اعضای جامعه را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که برخی پیش از بحران کرونا به اضطراب، افسردگی، وسواس یا سایر اختلالات روانپزشکی مانند انواع ترس‌ مبتلا بودند، در بحران کنونی علایم بیماری‌شان تشدید شده است. این افراد به دارو یا مشاوره‌های بیشتری نیاز داشته‌اند. دسته دیگر افرادی هستند که با ترس از ابتلا به بیماری، علایم خودبیمارانگاری یا وسواسِ ابتلا به بیماری را دارند. هراس از کرونا موجب اختلال در خواب، کاهش اشتها، علایم خلق پایین و آشفته در آنها شده است. به‌طور کلی نشانه‌های وسواس در کل جامعه افزایش یافته است. 
   

 چه گروه یا گروه‌هایی در بحران کرونا بیشترین آسیب را دیده‌اند؟

افرادی که از قبل به بیماری یا اختلالات روانپزشکی مبتلا بودند، آسیب بیشتری دیده‌اند. کادر درمانی آسیب‌دیدگان قطعی این هنگامه هستند. کودکانی که ارتباطات خود را با گروه‌های هم‌سال از دست داده‌اند و شاهد اضطراب مادر و پدرشان هستند، بی‌آنکه درک درستی از اوضاع موجود داشته باشند، گروه دیگر آسیب‌دیدگان‌اند. سالخوردگان که در خانه سالمندان زندگی می‌کنند و هم‌سالان خود را از دست داده‌اند نیز آسیب زیادی دیده‌اند. علاوه‌بر این کسانی که معیشت زندگی‌ و کسب‌وکارشان به مخاطره افتاده، علاوه‌بر بحران‌های اجتماعی قطعا بحران‌های روانی را تجربه خواهند کرد.
   

 جامعه‌ی پساکرونا با چه بحران‌های روانی روبرو خواهد شد؟

بحران ناشی از بیماری کووید-19 به بشر یادآوری کرد که در جهان امور بسیاری وجود دارد که تحت کنترل ما نیست. این جهان خارج از کنترل، می¬تواند بسیار ترسناک باشد. موضوع قابل توجه اینکه در بحران موجود، احتمال حمله‌های پانیک(هراس) زیاد شده است. پانیک یا هراس حمله‌ای است که از ترس وقوع چیزی ناشناخته اتفاق می¬افتد؛ آنچه بشر کنترلی بر آن ندارد. به نظرم رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی، به منظور کاهش انتقال بیماری، بر روان انسان‌ها تاثیر بسیار بدی خواهد گذاشت. این عمل، ناخودآگاه موجب دوری افراد از یکدیگر خواهد شد. به بیانی دیگر، بشر تنهاتر از گذشته خواهد شد. ناخودآگاه نوعی عدم اعتماد بین افراد جامعه شکل می¬گیرد. این روزها چون هر کسی فکر می‌کند شاید دیگری مبتلا باشد، با بدبینی به هم نگاه می‌کنند. 
این بی‌اعتمادی در میان مردم خواهد ماند. ترس از این جهان ناشناخته و ویروسی که کل معادله‌های جهان را به هم می‌ریزد، انسان‌ها را شاید به آینده جهان بدبین‌تر کند. قابل پیش‌بینی نیست که چه اتفاقی میفتد. عده‌ای شاید مهربان‌تر و عده‌ای دلسردتر و عصبی‌تر شوند. اگر بخواهیم از دیدگاه «هایدگر» به قضیه نگاه کنیم، اگر اندیشیدن به مرگ نباشد، تلاشی برای زندگی و تمنایی برای زنده بودن وجود ندارد. دوگانه اضطراب و زندگی، بودن و نبودن بشر را بر دوراهی سختی خواهد گذاشت. از یک طرف مرگ پشت دیوار خانه‌ها کمین کرده، از سوی دیگر زندگی هم در جریان است. دیدار دو دوست، مادر و فرزند، دو همکار، دو عاشق، پشت همین دیوار مرگ و زندگی قرار گرفته است. 
   

 چه راه‌های برون‌رفتی از بحران روانی پساکرونایی وجود دارد؟

من معتقدم ما به تشکیل گروه‌های حمایتی نیاز داریم که افراد دورهم(درحال حاضر مجازی) جمع شوند و بتوانند در مورد دغدغه و ترس‌هایشان حرف بزنند. تشکیل کمپین‌هایی که هدف‌شان ایجاد شادی و لذت است، از نیازهای دیگر جامعه است. شاید کرونا فلسفه زندگی انسان‌ها را دگرگون کند اما می‌تواند ما را با زمین و طبیعت مهربان‌تر کند و آرامشی در آغوش طبیعت را به ارمغان بیاورد. به‌نظر می‌رسد جهان در آستانه تحولی عظیم قرار دارد. امروز ما می‌دانیم که همه آنچه ساخته‌ایم، برج‌ها، باشگاه‌های ورزشی، سینماها، هتل‌ها، مراکز تفریحی و همه تکنولوژی‌های عظیم بشر، می‌تواند در مقابل یک ویروس سر تعظیم فرود آورد. انسان بیش از پیش به ناتوانی خود معترف شده است. 
من معتقدم پس از این بحران، مردم مانند گذشته نخواهند شد. ما این تجربه را مانند همه‌گیری‌های وبا، طاعون و آنفولانزای اسپانیایی پشت سر خواهیم گذاشت. شاید با روزمرگی، زندگی صنعتی و فراموشی این اتفاق به روزهای پیش از کرونا باز گردیم. باید دید آیا الگوی رفتاری جدید ما، آینده را تغییر خواهد داد یا اینکه تغییری محسوس در طولانی‌مدت نخواهیم داشت.      
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها