خبرنگاران به مناسبت «روز خبرنگار» از تجربه‌ها و مشکلات خود می‌گویند

خبرنگار، دشواری وظیفه است



 روز خبرنگار، بهانه‌ای است که هرسال یک روز را به خودمان بپردازیم. به خبرنگارانی که بیش از هرکس دیگری در دریای ناآرام اخبار خوب و بد غوطه‌ور هستند و با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آن‌ها که می‌کوشند تا با قلم‌زدن از موضوعات مختلف از فراموشی جمعی جلوگیری کنند و در این آشفته‌بازار اخبار نادرست، سره را از ناسره جدا کنند. شاید نتوانیم با قطعیت بگوییم که در این راه موفق بوده‌اند اما دست‌کم در مقابل تمام سنگ‌اندازی‌ها مقاومت کرده‌اند و تا جای ممکن برای کشف حقیقت تلاش کرده‌اند. به همین بهانه تصمیم گرفتیم هم‌زمان با روز خبرنگار با دو نفر از فعالان حوزه رسانه و مطبوعات هرمزگان به گفت‌وگو بنشینیم. 

   

هومن محمدکرمی

 

 گفت‌وگو با هومن محمدکرمی، خبرنگار و سردبیر ایرنا در هرمزگان
بحث تکراری و ملال‌آور بحران تولید محتوا 


هومن محمدکرمی جزو خبرنگارانی است که به عنوان یکی از فعالان حوزه شعر و ادب استان هرمزگان هم شناخته می‌شود. او اظهارنظرهای جالبی دارد که هم نشان از تسلط او به خبرنگاری دارد و هم بیانگر زاویه‌دید متفاوت اوست؛ مثلا تاکید می‌کند که به جای واژه تبریک باید از کلمه گرامیداشت برای روز خبرنگار استفاده کنیم، چون معتقد است نمی توان مناسبتی را که با از دست‌رفتن جان انسانی دیگر پیوند خورده‌است، تبریک گفت.

 در مورد ویژگی‌های یک خبرنگار خوب اظهار نظرهای متفاوتی وجود دارد. از نظر شما ویژگی‌های یک خبرنگار خوب چیست؟
درباره ویژگی‌های خبرنگار خوب نمی توان نظر قطعی داد. چرا که تعریف خبرنگار خوب نزد همه یکسان نیست؛ مثلا از نظر مدیر دولتی و حکومتی خبرنگار خوب کسی است که مثل بنگاه شادمانی یا صفحه فکاهی فقط به مردم امید بدهد و نشاط به جامعه پمپاژ کند و همه چیز را خوب جلوه دهد. مردم اما از خبرنگار خوب تعریف دیگر و انتظار متفاوتی دارند. این تصمیم با خود خبرنگار است که با کدام معیار و ‌خواسته کارش را تطبیق دهد.

 فکر می‌کنید از دست رفتن مرجعیت مطبوعات چه آسیب‌هایی را به دنبال دارد؟
درباره این سوال جواب من متفاوت است. اگر قرار است مطبوعات فقط تریبون صدایی خاص و بلندگویی یک‌طرفه باشد، همان بهتر که مرجعیتشان از دست برود و مردم از راه‌های بهتر و منصفانه‌تری به  نیاز رسانه‌ای خود پاسخ دهند.

 آیا تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند جایگزین مطبوعات و نشریات کاغذی شوند؟
این موضوع هم‌اکنون نیز تا حد زیادی اتفاق افتاده‌است؛ این را می‌شود از میزان تیراژ واقعی نشریات، تعداد نسخه‌های برگشتی آن‌ها و‌ مقایسه آن‌ها با اعضا و‌ دنبال کننده ‌های کانال‌های تلگرامی و‌شبکه‌های اجتماعی دریافت. البته این به معنی نفی تلاش همکاران رسانه‌ای نیست بلکه یادآور بحران تولید محتوا است که بارها و بارها گفته شده‌است و‌از فرط تکرار، بازگویی آن هم حالتی ناخوشایند را تداعی می کند.

 خبرنگاران به واسطه شغل خود، روزانه با انواع اخبار خوب و بد مواجه‌اند. آثار روانی این اخبار این اخبار بر خبرنگار چگونه است؟ از تجربه خودتان بگویید.
برخی پژوهش‌های پزشکی نشان می‌دهد که فراوانی ابتلا به برخی بیماری‌های زمینه ای مانند دیابت و فشارخون و بیماری‌های قلبی و عروقی و حتی سکته‌های مغزی و قلبی به‌طور قابل‌توجهی در خبرنگاران بیش از سایر اقشار جامعه است که دلیل آن تاثیر شرایط و‌استرس‌های شغلی غیرقابل انکار خبرنگاری است. تاثیرات روحی هم در این کار دوگانه است. از یک‌سو خبرنگار به عنوان بخشی از قشر الیت جامعه مرجعیت دارند و مورد وثوق هستند و ‌از سوی دیگر برخی ذهنیت‌های اشتباه نسبت به این قشر ممکن است منجر به فاصله‌گرفتن خاموش دیگران از آن‌ها شود که می‌تواند نوعی انزوا و تنهایی را در درازمدت برای او رقم بزند. البته به تمام این موارد باید اثر تخریبی و ‌حتی احساس گناه ناشی از نشر اجتناب‌ناگزیر اخبار منفی را هم اضافه کرد. شاید به همین دلیل است که خبرنگاران در کشورهای پیشرفته و‌ در رسانه‌های معتبر، برای مشاوره‌های منظم و دوره‌ای روانشناسی تحت درمان قرار می‌گیرند.

 شما در زمینه شعر و ادبیات هم دستی بر آتش دارید؛ این موضوع تا اندازه بر حرفه خبرنگاری شما تاثیر داشته‌است؟
من معتقدم خبرنگار لازم است به بسیاری از حوزه‌ها اشراف نسبی داشته باشد. موسیقی، سینما، نقاشی، ادبیات و شعر برای خبرنگار جنبه تفننی و علاقه شخصی ندارد، بلکه لازمه کار و تضمین‌کننده بخشی از موفقیت او است.

 یک خاطره عجیب و جالب که در روز خبرنگار برایتان اتفاق افتاده‌است را برایمان تعریف کنید.
برای من زیباترین تجربه و ‌خاطره مربوط به تلفنی بود که روز خبرنگار سال گذشته از طرف یک پاکبان عزیز و‌ شریف بندرعباسی داشتم. این پاکبان به نمایندگی از تعدادی از همکارانش روز خبرنگار را به من تبریک گفت. این تماس برایم از همه تقدیرها و ‌لوح‌ها و هدیه‌های مقامات رسمی بیشتر ارزش داشت و دارد  و شیرینی آن هنوز با من است.

 بسیاری از خبرنگاران در زمان همه‌گیری ویروس کرونا از نزدیک با بیماران و کادر درمان ملاقات و تجربه‌های تازه و عجیبی را کسب کرده‌اند؛ شما در زمان این همه‌گیری چه تجربه تازه و عجیبی داشته‎‌اید؟
کرونا موضوعی است که مدت‌هاست بخش مهمی از اخبار رسانه ها را به خود اختصاص داده‌است. برای من که خودم یک ماه به این بیماری مبتلا بوده‌ام، ثابت شده‌است که باوجود تمام تلاش‌های رسانه‌ای و حجم انبوهی از اخبار و اطلاعاتی که در مورد این ویروس منتشر شده‌است و‌ هنوز هم می‌شود، تاکنون قطره‌ای از حقایق هم گفته نشده‌است. سال‌ها باید بگذرد تا عشق و ایثار کادر بهداشت و درمان سوژه فیلم‌ها و آثار فاخر هنری شود. سا‌ل‌ها باید بگذرد تا روایت انسان‌هایی که جانشان را به‌خاطر این بیماری از دست داده‌اند، روایت شود و سال‌ها باید بگذرد تا تاثیر و ارتباط سیاست و ویروس کرونا روشن و شفاف شود.  

عباس رفیعی 


گفت‌وگو با عباس رفیعی، سردبیر نشریه ماراک
رسانه بنگاه اقتصادی است 

علاقمندی به شعر و قصه او را به سمت خبرنگاری کشاند. همین علاقمندی هم باعث شد برای روزنامه‌ها و نشریات مطالب ادبی بفرستد و کار خود در نشریات را با حوزه فرهنگ و هنر آغاز کند. او حتی مدتی در حوزه طراحی جدول برای روزنامه‌ها و مجلات فعالیت داشته‌است. رفیعی در کنار کار در رسانه، مشاغل دیگری را هم تجربه کرده‌است اما نوشتن را برای خود به مثابه نوعی دلخوشی و علاقمندی می‌داند. بسیار خوش‌صحبت و خونگرم است و این موضوع را حتی در نوشته‌هایش هم نمود پیدا کرده‌است.

 فکر می‌کنید منشا مشکلات اقتصادی خبرنگاران و کاهش تیراژ مطبوعات به چه چیزی برمی‌گردد؟
بنیه نشریاتی که در بندرعباس شکل می‌گیرد، بنیه ضعیفی است و این نشریات معمولا به جایی متصل هستند. اما در شهرهایی مثل تهران وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که نشریات یا به احزاب متصل هستند یا به افراد قدرتمندی وابسته‌اند. نشریات هرمزگان هیچگاه تاثیرگذار و جریان‌ساز نبوده‌اند و نتوانسته‌اند یک معضل اجتماعی را حل کنند. این موضوع به همان بنیان رسانه‌ها برمی‌گردد که به زعم من بد شکل گرفته‌است. نشریات ما از ابتدا به دولت وابسته بوده‌اند و هنوز هم هستند؛ در حالی که نباید این‌گونه باشد و بایستی این وابستگی از بین برود و روزنامه‌ها استقلال پیدا کنند تا اگر روزی دولت به آن‌ها آگهی نداد، بتوانند سرپا بمانند. استاد غلام‌حسین ساعدیان می‌گوید: رسانه بنگاه اقتصادی است. به این معنا که ما باید ابتدا به بعد اقتصادی آن نگاه کنیم. برای اینکه بتوانیم یک نشریه جالب و جذاب داشته‌باشیم ابتدا باید محتوای تازه و خوبی تولید کنیم تا نظر مخاطب را جلب کند. بدین ترتیب ضریب نفوذ روزنامه بین مردم افزایش می‌یابد و به دنبال آن، بخش نیازمندی‌ها و آگهی‌های روزنامه قوت می‌گیرد.

 اما مقوله تولید محتوا و نیازمندی‌ها در بسیاری از روزنامه‌ها از یکدیگر جدا نیست و بسیاری از روزنامه‌نگاران به دلیل عدم‌تضمین شغلی و مشکلات اقتصادی مجبور می‌شوند در خلال کار خود برای روزنامه آگهی بگیرند یا به مشاغل دیگری بپردازند.
مدیر رسانه با خبرنگار تفاوت دارد. خبرنگار یا روزنامه نگار نباید دغدغه هزینه چاپ و فروش روزنامه را داشته‌باشد. این وظیفه مدیر رسانه است. من و شما به عنوان روزنامه‌نگار باید آرامش ذهنی داشته باشیم تا بتوانیم به خواندن، نوشتن و تولید فکر که وظیفه اصلی ماست، بپردازیم و دغدغه دیگری نداشته باشیم. سازوکارهای گرفتن آگهی و روزنامه‌نگاری باید از یکدیگر جدا شود. گرفتن آگهی مربوط به بخش آگهی و نیازمندی‌های روزنامه است و نباید در حیطه کاری روزنامه‌نگار باشد. روزنامه‌نگار نباید به عنوان دلال عمل کند. یکی از دوستانم اصطلاح دوزیست را برای خبرنگاران و  روزنامه‌نگاران به‌کار می‌برد. در واقع علاقمندی به این شغل باعث می‌شود که در حرفه روزنامه‌نگاری فعالیت کنند اما از طرفی مشکلات اقتصادی باعث می‌شود روزنامه‌نگار مجبور شود در کنار آن برای گذران زندگی به مشاغل و کارهای دیگری هم رو بیاورد. ما دوستان و همکاران زیادی داریم که با خبرنگاری کار خود را آغاز کردند اما در حال حاضر به عنوان روابط عمومی دستگاه‌های مختلف مشغول به کار هستند.

 روزنامه‌نگار و خبرنگار چه وجه تمایزی دارند؟
من همیشه گفته‌ام که خبرنگار با روزنامه‌نگار تفاوت دارد. خبرنگار ثبات است یعنی وظیفه دارد صحبت‌های متکلم وحده را در جلسات گوش کند و آن را ثبت کند. اما کار روزنامه نگار باید خواندن، نوشتن و تولید فکر باشد. یعنی به فکر مردم جهت بدهد.

 در حال حاضر که رسانه‌های مجازی به راحتی اخبار روزمره را در اختیار مردم می‌گذارند، عده‌ای معتقدند که روزنامه‌نگاری تحلیلی می‌تواند راه نجات مطبوعات باشد؛ نظر شما چیست؟
الان دیگر مثل زمان اصلاحات نیست که مردم برای خواندن روزنامه در صف بایستند؛ چون همه یک موبایل هوشمند دارند که هر مطلب به‌دردنخوری در آن یافت می‌شود.
حال در این شرایط که کسی روزنامه نمی‌خواند نیاز است که ما به مولتی مدیا روی بیاوریم. به این معنا که در کنار نسخه کاغذی از فضای مجازی هم استفاده کنیم و روش خود را تغییر دهیم. نسخه کاغذی هنوز جذابیت خود را دارد و مردم می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. از طرفی ما باید به سمت تولید مطالب تازه روی بیاوریم و مطالبی را در نشریات کاغذی منتشر کنیم که تازه باشد و در فضای مجازی پیدا نشود.

 رصد کردن روزانه اخبار مثبت و منفی  برای شما که به عنوان یک روزنامه‌نگار فعالیت می‌کنید مشکلات روحی یا جسمی ایجاد کرده‌است؟ آیا می‌شود باوجود این شغل به آرامش روانی رسید؟
جنس خبر از نوع سخت است و خصوصا در کشور ما که روزانه با اخبار بدی مواجه هستیم باعث چنین مشکلاتی می‌شود. یکی از دلایل بیماری من هم همین موضوع بود و هجوم اخبار مختلف به ذهنم، مرا به سمت افسردگی سوق می‌داد تا اینکه یک روز از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که قادر به حرکت نیستم. ما باید به این نکته توجه کنیم که خبرنگار آرمان‌گراست و حتی اگر به شما کار دیگری پیشنهاد شود چون عاشق روزنامه‌نگاری و نوشتن هستی سمت آن کار نمی‌روی. یکی از آرزوهای من این بود که دغدغه‌ای نداشته باشم تا بتوانم با خیال راحت به تولید محتوا بپردازم. شما به راحتی نمی‌توانید به این آرامش روانی دست پیدا کنید چون به واسطه این شغل همواره در معرض بمباران خبری هستید. 

 شما گزارش‌های اجتماعی خوبی نوشته‌اید؛ دغدغه‌مندی یک روزنامه‌نگار از کجا نشات می‌گیرد؟
خبرنگار آرمانگراست؛ کسی که خبرنگاری را رسالت اجتماعی خود قرار دهد، همواره دغدغه مردم دارد. من نمی‌توانم نسبت به کودکی که کار می‌کند یا فردی که در سطل زباله به دنبال غذا خم شده‌است، بی‌تفاوت باشم. همین موضوع باعث می‌شود تا خبرنگار با پرداختن به معضل‌های اجتماعی، شاخک‌های مسئولان را تکان دهد و تا حصول نتیجه، پیگیری آن را ادامه دهد.

یکی از خاطرات جالب خودتان در شغل روزنامه‌نگاری را برایمان تعریف کنید.
یکبار زمانی که دبیر صفحه اجتماع یکی از روزنامه‌ها بودم، یک نفر با دفتر روزنامه تماس گرفت و گفت من از زندگی ناامید هستم و قصد دارم خودکشی کنم. با شما تماس گرفته‌ام تا قبل از آن داستان زندگی مرا برای چاپ در روزنامه بنویسید. من ابتدا او را به آرامش دعوت کردم و از او خواستم که از نزدیک با هم صحبت کنیم. آن فرد هم قبول کرد و من او را از نزدیک دیدم و برایم تعریف کرد که از زندان آزاد شده‌است و به دلیل ورشکستگی مشکلاتی برایش پیش آمده‌است. همین موضوع باعث شده‌بود که به اعتیاد رو بیاورد و از خانواده‌اش فاصله بگیرد. من با او دوست شدم  و او تا مدت‌ها با من تماس می‌گرفت. پس از مدتی او را به مرکز مشاوره و ترک اعتیاد معرفی و برایش یک کار پیدا کردیم و او هم زندگی جدیدی را شروع کرد.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها