03

آذر

1403


اجتماعی

03 آذر 1403 08:07 0 کامنت

در حالی که از جاده عبور می‌کنید با دقت به ماشین‌های زیادی که خیلی سریع رانده می‌شوند، نگاه می‌کنید. هر یک از آن‌ها می‌تواند از کنترل خارج شود و ناگهان زندگی متوقف شود. از خودتان می‌پرسید: این افکار برای چیست؟ چرا دارم خودم را عذاب می‌دهم؟ آیا این افکار تمرینی است تا آماده‌ی اتفاقات ناگوار باشم؟ اصولا ما در مورد مرگ خوب صحبت نمی‌کنیم و همچنین در مورد اضطراب مرگ یا تاناتوفوبیا هم فکر نمی‌کنیم. در واقع تاناتوفوبیا ترس از مواجهه با مرگ است که به شکل استرس و اضطراب شدید رخ می‌دهد و اغلب در اواخر میانسالی افراد را درگیر می‌کند.   این شکل از مواجهه با مرگ، ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد، اما نه همیشه و  به طور صریح، بلکه می‌تواند به شکل‌های مختلفی مانند اضطراب عمومی، پارانویا یا فاجعه‌سازی ظاهر شود. می‌تواند ما را غافلگیر کند و در مواقعی ظاهر ‌شود که انتظارش را نداریم، همچنین می‌تواند در هر سنی شکل بگیرد و لازم نیست حتما پیر یا بیمار باشید. اضطراب مرگ ممکن است  باعث رفتارهای تکراری، تشریفات بیش از حد برای محافظت از خود، مراجعه‌های بی‌پایان به پزشک عمومی برای بررسی همه چیز و ورزش بیش از حد و رژیم غذایی دیوانه‌کننده شود. سوال اساسی در مورد تاناتوفوبیا این است که  دقیقا چه هدفی می‌تواند داشته باشد؟ آیا چیزی وجود دارد که باید در زندگی خود به آن توجه کنیم؟ اضطراب عموماً هدف و دلیل خاص خود را دارد، این هدف و دلیل ممکن است مواجهه با چیزی خطرناک یا خاطرات سرکوب شده و تأثیر بی‌حس‌کننده‌ی رسانه‌های اجتماعی، یا محافظت از ما در برابر درد ناشی از تلفات و آسیب‌های دوران کودکی باشد. اما اضطراب مرگ چگونه می‌تواند به ما کمک کند؟ 
چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ آیا نباید فقط با مرگ کنار بیاییم و آن را بپذیریم؟

 

 

تاناتوفوبیا دقیقا چیست؟
 

اندیشیدن به مرگ و نگران بودن درباره‌ی جوانب آن کاملاً طبیعی است: همه ما در مقطعی از زمان از قطار زندگی پیاده شده و همه‌چیز را پشت سر خود جا می‌گذاریم. اما چیزی که افراد درگیر با تاناتوفوبیا تجربه می‌کنند بسیار فراتر از نگرانی بوده و شامل اضطراب و ترسی فلج کننده است. ترسی که این افراد تجربه می‌کنند شامل ناتوانی، عدم کنترل و ترس از رها شدن است. این شکل از اضطراب شامل یک عنصر وجودی برجسته است: چگونه تصور کنم که وجود نداشته باشم؟ این سوال همیشه یک معماست که به ما یادآور می‌شود ناتوانی بخشی جدایی‌ناپذیر از رابطه ما با مرگ است و هرکس به روش خودش با آن مواجه خواهد شد. فیلسوفان و روانشناسان هر کدام به روش خود با تاناتوفوبیا برخورد کرده‌اند، برای مثال اپیکور، فیلسوف یونان باستان معتقد است که باید در زندگی از تمام لذت‌ها بهره برد تا چیزی برای حسرت و ترس از مرگ باقی نماند. اروین یالوم در این باره می‌نویسد: « مرگ برای هر فرد، مسئلۀ تجربه‌نشده‌ای است و هر انسانی از اینکه روزی خواهد مرد، دچار اضطراب است. ترس از مرگ در سطوح بسیار متفاوتی تجربه می‌شود. فرد ممکن است نگران فعل مردن و درد مرگ باشد یا حسرت برنامه‌های ناتمام و افسوس پایان تجربیات شخصی‌اش را بخورد یا برخوردی منطقی و عاری از احساسات پیشه کند». یکی از مراجعینی که به علت ترس شدید از مرگ تحت درمان قرار گرفته بود، تجربه‌ی خود را اینگونه بیان کرد:«من نمی‌دانم بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد، اما مطمئنم که کاملاً با زندگی زمینی متفاوت است. هنگامی که تصور می‌کنم زندگی اینجا روی زمین را بالاخره باید ترک کنم، خاطراتم، خانواده‌ام، مردم و مکان‌هایی که دوستشان دارم، آزارم می‌دهند. بیشتر از این می‌ترسم که مبادا  بدون خداحافظی خانواده‌ام را ترک کنم و مجبور شوم فرزندانم را رها کنم، اما پس از آن همه کسانی را به یاد می آورم که جان خود را از دست داده‌اند و کودکان خردسال را ترک کرده‌اند. مرگ یک انتخاب نیست و به هر حال رخ می‌دهد». مرگ‌اندیشی برای انسانی که زندگی را هدفمند می‌داند با فردی که آن را بی‌هدف می‌داند، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، معناداری زندگی و مسئلۀ مرگ رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند. به‌دیگرسخن، مسئلۀ مرگ یکی از اساسی‌ترین و مهم‌ترین مسائلی است که نوع نگرش به آن، معنا‌داری زندگی را دچار تحول می‌کند.

 

 

اضطراب مرگ و میل به زندگی
 

اضطراب مرگ گرچه از نظر احساسی فلج کننده است اما با خود یک انرژی عمده به همراه می‌آورد: میل به زندگی.  تاناتوفوبیا به ما یادآوری می‌کند که هنوز در زندگی حضور داریم، به نوعی احساس مفیدی است که ما را به چالش می‌کشد تا از خود بپرسیم در جهت چه رسالتی زندگی می‌کنیم، برای چه چیزهایی ارزش قائل هستیم و چه چیزی را هنوز می‌خواهیم در زندگی‌ انجام دهیم؟ تمام این موضوعات یک یادآوری مهم را در بردارد و آن این است که این تنها زندگی است که ما در دست داریم و هر اعتقادی در مورد آنچه پس از مرگ رخ خواهد داد داشته باشیم، به ما بستگی دارد که در حال حاضر بهترین استفاده را از زندگی خود ببریم. 
چنین نگرش و باوری به زندگی باید به این معنا باشد که از خود چند سؤال مهم بپرسیم، مانند: من کی هستم؟ اگر انتظارات دیگران را برآورده نکنم من چه کسی هستم؟ وجود من در دنیا چه معنایی دارد؟  مراجعی که چندی پیش نقل قولی از او بیان کردیم، توضیح می‌داد که درمانگر در مسیر درمان این سوال را از او پرسیده و او را در مسیرش متوقف کرده است.  این سوال به او  کمک کرده بود تا از زندگی به عنوان نمایشی برای تایید والدینش به زندگی با مراقبت و عشق به خودش و دیگران تغییر جهت دهد. پس چنانچه شما هم درگیر اضطراب مرگ هستید، لحظه‌ای توقف کنید و از خود بپرسید چه چیزی به زندگی شما معنا می‌بخشد؟ پاسخ به این سوال ممکن است با حرکت رو به جلو در زندگی و با گذر زمان تغییر کند، ممکن است معنای زندگی  از نیاز به مفید بودن به دوست داشتن و دوست داشته شدن، یا یکی شدن با طبیعت و اتصال به روح جمعی تغییر کند. اگر مرگ را به عنوان بخشی از انسان بودن بپذیریم و احساسات و سوالاتی را که به همراه دارد درک کنیم، خود را برای زندگی کامل‌تر آماده می‌کنیم. اروین یالوم روانشناس و رواندرمانگر وجودی به ما توصیه می‌کند که زندگی‌مان را مانند سنگی ببینیم که به یک حوض پرتاب می‌شود، امواجی را در حوض ایجاد می‌کند و بر کلیت فضا تاثیر می‌گذارد. ما نمی‌توانیم مقابل مرگ بایستیم اما می‌توانیم زندگی کنیم، با آگاهی کامل از اینکه این زندگی متناهی است. اگر با اضطراب مرگ دست و پنجه نرم می‌کنید و به نظر می‌رسد هیچ کدام از  راهبردها کمک‌کننده نیست، بهتر است در رابطه با کسی که می‌تواند به شما کمک کند با احساسات و ترس‌های خود مواجه شوید؛ دوستی قابل اعتماد، اقوام یا درمانگران متخصص در این حیطه. گاهی اوقات اضطراب طاقت فرسا در رابطه با مرگ ممکن است در نتیجه تروما یا فقدان زودهنگام باشد، و درمان می‌تواند به کشف علت و تعدیل اضطراب مرگ کمک کند.  مردن و رسیدن به پایان زندگی ، بخش اساسی انسان بودن است. این فانی بودن ماست که ما را بخشی از انسانیت گسترده‌ترمان می‌کند، آسیب‌پذیری ما نیز هدیه ماست. بدون مرگ، زندگی چیزی جز یک تکرار وحشتناک، بیهوده و بی‌پایان نخواهد بود.  عمرهای طولانی مدت در نهایت به پیش‌پا افتاده‌ترین حالت تنزل می‌یابد.  در زندگی بدون مرگ انسان‌ها هزاره‌ها باید زندگی کنند و در نهایت عالی‌ترین و شگفت‌انگیزترین تجربه‌های ممکن در زندگی نامتناهی آن‌ها به مجازات تبدیل می‌شود. مهم نیست که چقدر وحشتناک است، واقعیت مرگ زندگی را درخشان‌تر و ارزشمندتر می‌کند. 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img