20

بهمن

1403


فرهنگی و هنری

02 بهمن 1403 08:31 0 کامنت

نسل زد


به طور کلی، هر کسی که پس از سال 1997 (بعضی اوقات، 1996 یا 1995، بسته به منبع) به دنیا آمده باشد، به عنوان نسل زد شناخته می‌شود. با تقریباً یک سوم جمعیت جهانی، این نسل آماده است تا به عنوان بزرگ‌ترین نسل روی زمین نسل هزاره‌ها را پشت سر بگذارد. تجارب و تعامل این نسل با فناوری مدرن دیدگاه خاص خود را ایجاد کرده است که مستقیما در روابط، زندگی روزمره و محل کار منعکس می‌شود. برخلاف نسل‌های دیگر، این افراد هرگز زمانی را بدون رسانه‌های اجتماعی، گوشی‌های هوشمند یا اینترنت تجربه نکرده است. آن‌ها که در دنیایی بزرگ می‌شوند که فناوری همیشه در دسترس است و با همه‌چیز ارتباط پیدا می‌کند و به عبارت ملموس‌تری بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره است، پس این افراد اولین نسل از بومیان دیجیتال واقعی هستند. برای نسل زد، برخوردهای دیجیتالی یکپارچه اکنون استاندارد و معمول هستند. آن‌ها در هر بخش از زندگی خود اثربخشی، راحتی و رابط‌های کاربری را از طریق دنیای دیجیتال به راحتی  پیش بینی می‌کنند. تربیت آن‌ها با دسترسی آنی به اطلاعات و ارتباطات سریع، انتظار آن‌ها را از رویه‌های کارآمد و نتایج سریع شکل داده است. به این ترتیب، آن‌ها این انتظارات را به دنیای کار نیز منتقل می‌کنند.  افراد متعلق به نسل زد عقاید سنتی در ارتباط با تحصیل و کار را کنار گذاشته‌اند، برای مثال یک نظرسنجی نشان داد که 83 درصد از کارگران و کارمندان  نسل زد احساس می‌کنند که داشتن افرادی با فرهنگ‌های مختلف، مهم‌ترین مؤلفه ایجاد یک تیم منسجم است، در حالی که 63٪ از کارمندان این نسل گمان می‌کنند که در صورت عدم وجود تنوع در شرکت، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که در روش استخدام خود تجدید نظر کنید. آنان انتظار دارند که زندگی حرفه‌ایشان به اندازه زندگی شخصی احساس رضایت ایجاد کند، زیرا مرزهای بین کار و خانه در حال مبهم شدن است. آنان همچنین می‌خواهند روابطشان با روسا و همکاران تا حد امکان صمیمی به نظر برسد و در محل کار احساس قدردانی کنند. با این تفاسیر شاید گمان کنید که همه‌چیز برای پیشرفت و دسترسی به یک زندگی ایده‌آل برای این افراد در دسترس است، اما این ویژگی‌های مثبت تمام ماجرا نیست.



 کتاب نسل مضطرب


این کتاب درمورد سیم‌کشی بزرگ غم‌انگیزی است که بین سال‌های 2010 تا 2015 به نسل زد تحمیل شد و آن‌ها را از دوران کودکی عادی کاملاً جدا کرد و باعث یک بحران سلامت روان نسلی شد. نویسنده با تحقیق جامع، دیدگاه خود را به خوبی توضیح می‌دهد و پرونده قانع کننده‌ای را علیه کودکی مبتنی بر تلفن تهیه کرده و فضایل کودکی مبتنی بر بازی را تحسین می‌کند. به نظر می‌رسد این کتاب بسیار خوب و مهم است، اما نمی‌توان با همه‌چیزآن موافق بود، برخی از استدلال‌های جاناتان هایت در مورد فرزندپروری «بالگردی» واقعا زیاده‌روی به نظر می‌رسد. افسردگی، آسیب به خود و اضطراب بدون شک در نسل زد بیشتر است و در پسران و دختران در سال 2010 و پس از آن افزایش شدیدی داشته است. می توان حدس زد که این کودکان پس از دوران 11 سپتامبر و پس از بحران مالی جهانی بزرگ شده‌اند، اما، همانطور که نویسنده استدلال می‌کند، هر نسلی دچار تحولات اجتماعی-اقتصادی است، اما معمولاً منجر به کاهش چشمگیر سلامت روانی نمی‌شود. محتمل‌ترین و واضح‌ترین توضیح این است که دوران کودکی این افراد غرق در مقایسه سرسام‌آور خود در رسانه‌های اجتماعی (تاثیر بیشتر بر دختران) و اعتیاد به بازی‌های ویدئویی و پورنوگرافی (تاثیر بیشتر بر پسرها) گذشته است. رسانه‌های اجتماعی یک تعامل استراتژیک، ناهمزمان و بدون جسم است و  پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی کارآمدترین دستگاه‌های انطباق هستند که تا به حال اختراع شده‌اند و کاربر می‌تواند به معنای واقعی کلمه تایید را با تعداد لایک‌ها و بازدیدها اندازه‌گیری کند. این واقعا برای همه بد است و اساساً غیرانسانی است که مغز کودک را در معرض این نوع تفکر قرار دهیم. هنگامی که کودک در حدود 10 سالگی شروع به انجام این کار می‌کند، به دنبال ضربه دوپامینی از دیدگاه‌ها و لایک‌ها می‌رود و فرصت عظیم تعاملات اجتماعی واقعی و رشدی که او را برای بزرگسالی آماده می‌کند، از دست می‌دهد. رسانه‌های اجتماعی نه تنها با سلامت روانی ضعیف ارتباط دارند، بلکه باعث ایجاد آن می شوند، که انعکاس تحقیقاتی این نظریه را می‌توان در کتاب هایت به خوبی مشاهده نمود. کودکان «حالت دفاع» و «حالت کشف» دارند، که هر دو مفید است، اما اولی بیشتر درگیر دوران کودکی مبتنی بر تلفن می‌شود. بازی آزاد و بدون نظارت حالت کشف را تقویت می‌کند که در آن کودکان یاد می‌گیرند که چگونه نه تنها در فضای سه بعدی بلکه در روابط و احساسات خود حرکت کنند. دوران کودکی مبتنی بر تلفن به طور مداوم کودک را در حالت دفاع قرار می دهد که به زندگی واقعی و اضطراب مزمن سرایت می‌کند. رسانه‌های اجتماعی باعث کم‌خوابی و محرومیت اجتماعی همراه با پراکندگی توجه و اعتیاد می‌شوند. باز هم، این چیزها برای بزرگسالانی که از قبل اجتماعی شده‌اند وحشتناک هستند، تصور کنید چه هزینه‌ای برای ذهن یک کودک که سال‌ها تا رشد مغز بزرگسالان فاصله دارد، خواهد داشت. 
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: « هنگامی که با والدین دارای فرزند نوجوان صحبت می‌کنم، گفت‌وگو اغلب به گوشی‌های هوشمند و رسانه‌های اجتماعی و بازی‌های ویدئویی کشیده می‌شود. داستان‌هایی که والدین برایم تعریف می‌کنند، معمولا چند الگوی مشترک دارد. یکی از آن‌ها داستان «تعارض مداوم» است: والدین می‌کوشند قوانینی وضع کنند و محدودیت‌هایی اعمال کنند؛ اما تعداد دستگاه‌ها، استدلال‌های مربوط به لزوم تلطیف این قوانین و راه‌های دورزدن آن‌ها چنان زیاد است که زندگی خانوادگی رفته‌رفته تحت‌الشعاع اختلاف‌نظرها بر سر فناوری قرار گرفته است. حفظ آداب‌ورسوم خانوادگی و ارتباطات اولیه‌ی انسانی همچون مقاومت در برابر جزرومدی همیشه‌فزاینده به نظر می‌رسد که هم والدین و هم فرزندان را در خود فرومی‌برد ». به طور کلی، این کتاب برای والدین، معلمان، مراقبان و مربیان می‌تواند بسیار مفید و هدفمند عمل کند و حتی شرایط روانی را در دراز مدت و درسیاست‌های کلی و جمعی برای نوجوانان ارتقا دهد. 

دیدگاه ها (0)
img