بمب بنزین بر روی موسسات حامی کودکان کار بندرعباس


نویسنده: سامیه طهورنیان

به گزارش صبح ساحل،کودکان کار کلمه‌ای که این روزها برای برخی مسئولین یک بعد سانتیمانتیالیسم پیدا کرده است و صرف پرداختن به آن شاید جنبه جز افکار مدرن داشتن نداشته باشد؛ اما در این بین سالهاست که ان جی اوها (NGO) و گروه‌های داوطلب بسیاری هستند که از روی نیت و حس وظیفه شناسی به این کودکان خدمات و امکانات می‌دهند. هجوم تحریم‌های بین المللی به سوی ایران بیش از پیش بر روی شانه کوچک کودکان کار سنگینی می‌کند و این روزها بمب بنزین آینده مؤسسات حامی از کودکان کار را دچار تردید کرده است. در بندرعباس ده‌ها NGO برای کودکان فعال هستند که عمر بسیار کوتاهی دارند. در سایه نابودی این مؤسسات، کودکان کار چه خواهند کرد؟


رشد تعداد کودکان کار همراه با قیمت بنزین


 این روزها هر چه قیمت بنزین افزایش می‌یابد، بر تعداد بیکاران و کودکان کار نیز افزوده می‌شود. برای اثبات این مسئله، نیاز چندانی به استدلال‌های علمی و تخصصی نیست، به روایت صاحب‌نظران ۴۰ درصد جامعه زیرخط فقر هستند و در این شرایط افزایش جمعیت کودکان کار نمی‌تواند دور از انتظار باشد. این کودکان محصول ناکارآمدی و سیاست‌گذاری‌های غلط اقتصادی‌اند و با تداوم این چرخه معیوب، روند فعلی تشدید خواهد شد. اگرچه آماری رسمی از تعداد این کودکان موجود نیست اما آمارهای غیررسمی از وجود 7 میلیون کودک کار حکایت دارد. اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال مطابق ماده 79 قانون کار ممنوع است  و بر اساس ماده 84 این قانون، حداقل سن کار برای مشاغلی که ماهیت آن سلامتی یا اخلاق فرد را به خطر می‌اندازد، 18 سال تمام است اما پرواضح است که این قوانین رعایت نمی‌شود.


 شیوع بیماری‌های شایع در بین کودکان خیابانی


آبان ماه است و فلکه شهربانی شلوغ. برای کاری به بازار آمده‌ام. در چهارراه همه به این‌سو و آن‌سو می‌روند. هواشناسی اطلاعیه باران شدیدی را داده است. باران شروع به باریدن کرد و هنوز شدت زیادی نداشت. چند قدمی مرکز خرید رویال یک کودک تقریباً 5 ساله نشسته است و تنقلات می‌فروشد. به من نزدیک می‌شود و میگویم قصد خرید ندارم. در صورتش آثار نوعی بیماری پوستی دیدم. شبیه یک اگزما و یا سوختگی شدید که تازه است. به سمت رویال دو می‌روم. باز کودک 4 یا 5 ساله دیگری دیدم. عجیب آنکه او نیز همان مشخصات سوختگی یا اگزمای شدید را داشت؛ حتی شدیدتر. روی دستانش نیز آثار آشکاری بود. به مسیرم به سمت چهارراه سازمان ادامه می‌دهم. در مسیر پسر 7 یا 8 ساله‌ای می‌بینم که ترازویی دارد. شاید عجیب به نظر برسد او نیز همان مشخصات یا ناراحتی پوستی را داشت. البته سن این کودکان را نمی‌شود حدس زد زیرا اکثراً به دلیل سوءتغذیه دچار کوتاهی و کم‌وزنی شدید هستند.


آنچه مشخص بود این سه کودک در یک مکان زندگی می‌کنند که این‌چنین بیماری مشابه همدیگر رادارند. احتمالاً محیط زندگی آن‌ها بسیار کثیف و غیر بهداشتی است و یا آن‌ها در شرایطی نگه می‌دارند که آلوده‌شده‌اند. شب گذشته نیز سر چهارراه خیابان دانشگاه ایستاده بودم. ساعت تقریباً 10 شب بود. موتورسواری آمد و سه کودک تقریباً 3، 4 و 7 ساله را پیاده کرد. هرکدام ابزار کاری داشتند. یکی شیشه‌پاک‌کن و دوتای دیگر دستمال‌کاغذی برای فروش.به سمتشان رفتم و پرسیدم شما اسمتان چیست و آن‌ها هرکدام به سویی رفتند و چراغ سبز شد و چهارراه پرهیاهو.  حال سؤال من این است که بهداشت این کودکان چرا از چشم مسئولین دورمانده است؟ ابعاد انسانی این موضوع را چرا در نظر نمی‌گیرند؟ بررسی اینکه این کودکان توسط چه افرادی استثمار می‌شوند چه هزینه‌ای برای دولت و مسئولین دارد؟ هزینه سلامتی و شناسایی این کودکان به یک‌صدم ریخت‌وپاش‌های بی‌حساب در دستگاه‌های دولتی هم نمی‌رسد.


مسئول ارشد کوشا: معتقدم که ما از مردم برای مردمیم


این مسئله مرا به فکر فروبرد و سعی کردم با مسئول ارشد موسسه کوشا که می‌دانستم برای کودکان کار فعالیت می‌کند تماس بگیرم. این موسسه که حامی کودکان محلات حاشیه‌نشین شهر بندرعباس است و تا به امروز 45 کودک را (عمدتاً محله تپه الله‌اکبر) تحت حمایت خود قرار داده است. موسسه‌ای که از 20 جوان پرانرژی و مستقل که تنها بااراده و کمک‌های مردمی خودشان، برای کودکان محروم و فقیر شهر بندرعباس، اتباع بیگانه و یا جاماندگان از تحصیل کار می‌کند و به‌صورت رایگان آموزش‌های لازم زندگی را می‌دهد و خدمات بهداشتی را برایشان فراهم می‌کند.
یکی از اعضای کوشا از داستان‌های تلخ برخی از این کودکان برایم گفت. آرش مرادی با بیان اینکه همه این کودکان تحت نظر مافیای کودک کار نیستند بلکه برخی توسط خانواده خود استثمار می‌شوند داستان برخی از آن‌ها برایمان بازگو کرد. برای مثال یک کودک 10 ساله در کلاس داریم که مادام در حال چرت زدن است و در برخی روزها روی بدنش آثار کبودی یافت می‌شود.


 از طریق پزشک سلامتی‌اش را پیگیر شدیم. متأسفانه مادرش به او روزانه تریاک می‌دهد. او مبتلابه بیش فعالی و شبه اوتیسم است و مادرش به دلیل فقر توان درمان او را که ندارد هیچ، بلکه او را با تریاک آرام می‌کند.بچه‌هایی که در سن 11 سالگی تازه مدرسه را تجربه می‌کنند. کتک برایشان چیز ملموسی است. بیش‌تر آن‌ها مورد تعرض قرارگرفته‌اند. او هم‌چنین از نبود امکانات رفاهی و حداقل‌های آموزشی برای یک کودک حاشیه‌نشین شهر بندرعباس گفت.
مسئول ارشد موسسه کوشا اضافه کرد که در شهر بندرعباس ما بیش از اینکه با کودک کار مواجه باشیم با کودکان خیابانی طرف هستیم که به دلیل اعتیاد و فقر و طلاق و شرایط محیطی به خیابانمی نمی‌آیند و بیشتر به دنبال خرج زندگی خودشان هستند. خریدوفروش کودکان برای کار بیشتر در شهرهای بزرگی چون کرج و شیراز و مشهد و غیره انجام می‌شود ولی در بندرعباس نیز به‌ندرت این موارد یافت می‌شود. بافت‌های حاشیه‌نشین بندرعباس حتی از داشتن یک پارک ساده و یک محیط بازی کوچک نیز محروم هستند. مدریت شهری در این زمینه واقعاً کم‌کاری کرده است و دست ما مؤسسات واقعاً به مسئولین نمی‌رسد.


در مورد تأثیر افزایش قیمت بنزین بر روی زندگی این کودکان پرسیدم. آرش مرادی با بیان اینکه افزایش قیمت بنزین به گسترش فقر و افزایش تعداد کودکان کار می‌افزاید گفت: این افزایش‌ها نه‌تنها زندگی را بر این حاشیه‌نشینان سخت می‌کند بلکه شرایط برای داوطلبان و همکاران نیز سخت شده است. هزینه روزانه ایاب و ذهاب مددکاران افزایش‌یافته و همین باعث شده که برخی از آنان دیگر تمایلی به همکاری نشان ندهند. بسته غذایی که هفتگی تهیه می شد امروز قیمتش دو برابر شده است.


او همچنین اضافه کرد که قطعاً با روند گرانی و افزایش بیکاری و کم شدن مددکار و داوطلب، این کودکان بی‌پناه‌تر و آسیب‌پذیر از قبل می‌شوند. تا به امروز سعی کردم فارغ از نهاد سیاسی‌کار کنیم زیرا این‌چنین مؤسسات را از مردم و برای مردم می‌دانستیم؛ اما باوجود شرایط پیش‌آمده واقعاً از آینده بی‌خبریم. می‌خواهم صدای ما را برسانید. این کودکان واقعاً چشم‌انتظارند. از سوءتغذیه و کمبود هزاران چیز رنج می‌برند. باید از نزدیک ببینید تا عمق فاجعه را برای این کودکان دریابید. او در پایان اضافه کرد که ما همچنان منتظر هستیم که ببینیم فردا چه می‌شود و هیچ نقشه راهی در حال حاضر نداریم. این کودکان را نمی‌توان جامعه و یا خانواده‌هایشان سپرد از طرفی واقعاً شرایط کار برایمان سخت شده است.
 بی‌شک نمی‌توان انتظار داشت که بار طرح‌های حمایت از کودکان آن‌هم با این تعداد کودک خیابانی و کودک کار تنها بر گردن یک دستگاه چون بهزیستی یا چندین موسسه حمایت از کودکان کار و حاشیه‌نشین باشد و انتظار می‌رود که سایر دستگاه‌های متولی با همکاری و تعامل بیشتر مسیر ساماندهی و حمایت کودکان را هموار کنند و حداقل‌های این گروهای داوطلب را تأمین کنند.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها