کودک و کار دو مفهوم متفاوت از هم هستند، این روزها بیشتر از هر وقت دیگری سر چهارراهها با کودکانی مواجه میشوم که گل میفروشند یا شیشه ماشین تمیز میکنند، درحالیکه با آغاز سال تحصیلی جدید باید آنان را در حال رفتن به مدرسه ببینیم.
وقتی هرروز صبح برای رفتن به محل کار یا دانشگاه با آنها برخورد میکنم و مغزم درگیر این سؤال میشود که چرا این کودکان به جای آنکه بالباس مدرسه، دست در دست پدر و مادرشان به مدرسه بروند، سر چهارراهها زیر آفتاب سوزان بندرعباس ساعتها مشغول کار هستند؟این فرهنگ را در خانوادههای کودکان کار چگونه میتوان تغییر داد؟
آیا راهی هست که بتوان به این کودکان کمک کرد؟ مسلماً این کودکان قربانی معضلات اجتماعی همچون فقر، اعتیاد و طلاق هستند. همه این سؤالها باعث شد که به جامعهشناس دکتر محمود رئوفی مراجعه کنم و پاسخ برخی از آنها را دریابم.
محمود رئوفی متولد 1345 در نجف اشرف دارای لیسانس جامعهشناسی با رتبه یک از دانشگاه اصفهان بوده و هماکنون پژوهشگر، استاد جامعهشناسی در دانشگاههای هرمزگان و علوم پزشکی و تحقیقات دانشگاه آزاد هرمزگان است.
وی یکی از رزمندگان دفاع مقدس، عضو شورای شهر بندرعباس، عضویت در موسسههای مختلف فرهنگی اجتماعی و دانشگاهی در شهر قم و هرمزگان را در کارنامه خود دارد.
گفتگو با دکتر محمود رئوفی جامعهشناس، در مورد سختی زندگی کودکان کار و روحیات و رشد آنها، چگونه میتوان به آنها کمک کرد تا باعث بهتر شدن زندگیشان شود؟
وقتی کودکی کار میکند به طبع از تحصیل بازمیماند، یکی از دلایل به وجود آمدن کودکان کار در ایران عواملی مانند فقر، مهاجرت، حاشیهنشینی، فقر فرهنگی است.
در زمان قدیم و شاید در زمان حال بسیاری از نوجوانان که در مقطع دبیرستان بودند شبانه تحصیل میکردند تا بتوانند در روز به کار خود بپردازند. درواقع این مدارس به آنها امکان تفکیک کار و تحصیل را از هم می داد.
کودک کار طبق تعریف جامعه شناختی به سنین 7 تا دوره نوجوانی گفته میشوند که متأسفانه این سن به دلیل نابسامانیهای اقتصادی مانند فقر، تورم و گرانی به سن 5 تا 6 سالگی کاهش پیداکرده است. در چنین شرایطی طبیعی است که کودک نتواند کار و تحصیل را از هم تفکیک کند.
به نظر میرسد کودکان کار به لحاظ روانی تحتفشار بیشتری قرار میگیرند.این فشارهای روانی چه آسیبهایی را برای آنها در پی خواهد داشت؟
ما وقتی از کودک کار صحبت میکنیم با دختران و پسرانی مواجه هستیم که در سنینی قرار دارند که باید بخشی از اوقاتشان را در مدرسه بگذرانند و بخشی را در کنار خانوادههایشان باشند و با توجه به علایقی که دارند (مانند علایق فرهنگی، ورزشی، هنری، اجتماعی و...) بخشی از اوقاتشان را تفریح کنند.
زمانی که کودک در این سن مجبور به کار کردن است و متأسفانه با توجه به شرایطی که در ایران داریم مخصوصاً در کلانشهرهایی مثل تهران، شاید خانوادههای کودکان کار آنچنان نیاز نداشته باشند که کودک خود را به کار کردن وادار کنند. آنها توسط باندهایی که متکدیان را بر سر چهارراهها میآورند و بهصورت سازماندهی شده فقط درصد ناچیزی از درآمد کودکان را به خودشان میدهند.
این کودکان استثمار میشوند و اغلب دستمزد آنها را باند متکدی بر میدارد. طبیعی است که ضایعات روحی و روانی در پی دارد و بچهها را دچار افسردگی و روانپریشی میکند و مانع رشد طبیعی کودکان کار میشود.کودک در این شرایط باید تحصیل کند و بخشی هم به اوقات فراغت خود اختصاص دهد؛ اما فرصتی برایش نیست چون درزمانی که باید در مدرسه باشد، سرکار میرود. معمولاً هم این کودکان استثمار میشوند.
کسی که کارگر است یعنی در سن بالا کار میکند، با توجه به قوانینی که در کشور حاکم است حقوقی دارد، عاقل و بالغ است و میتواند بایستد و مقابله کند؛ اما کودک سنین 7 تا نوجوان این توان را ندارد بنابراین در مقابل تمام این فشارهای اقتصادی، جسمی، روحی، روانی فرد دچار اختلال روحی روانی، افسردگی، روانپریشی میشود، سلامت جسمی کودک به خطر میاندازد و حتی مانع رشد حرکتی و جسمی این کودکان میشود.
حقاً طبیعی کودک، تحصیل است چه سازمانی در مقابل این حق باید پاسخگو باشند؟
بحث خیلی مهم و اساسی همین موضوع است که خوشبختانه در چارچوب سازمانها و ارگانهای جمهوری اسلامی این تلاش و کوشش است که مانع بهکارگیری کودکان شوند.
در باب اشتغال کودکان در زمان تحصیل آنها منع قانونی داریم، کودکان کار بنا به دلایل مختلف که گفته شد بهصورت غیرقانونی اشتغال به کار پیدا میکنند. نظام و ارگانهایی که در چارچوب نظام هستند مخالف این امر هستند که میتوان گفت اینیک کار غیرقانونی یا قاچاق است؛ بنابراین نمیتوان گفت که کدام سازمان است که از حق کودکان کار حمایت کند، منتهی اگر بخواهیم مانع این روند غیرقانونی شوند مجموعه نهادهای مربوط بهنظام مسئول هستند ازجمله؛ سازمان بهزیستی، سازمان آموزشوپرورش وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، وزارت بهداشت.
بهتر است این سؤال اینچنین اصلاح شود که کدام سازمانها باید ممانعت کنند از این کار غیرقانونی؟
بهعنوان یک شهروند چه کمکی میتوان به کودکان کار کرد که به آنها آسیبی وارد نشود؟
ما دو مقام در جامعه داریم: مقام مسئول، مقام شهروند
ما که طبیعتاً در مقام مسئول نیستیم، آنها باید وظایف خود را انجام دهند اما ما بهعنوان یک شهروند میتوانیم وظایف دینی، شرعی، اخلاقی، اجتماعی مدنی خود را در جامعه ایفا کنیم.
به طبع هر شهروند در محله، خانواده، منطقه و یا استانشان افرادی را میشناسند که نیاز به کمک مالی و یا فرهنگی دارند، میتوانیم به آنها چه درزمینهی معیشتی، اقتصادی و فرهنگی کمک کرد که چهبسا این کمک هرچند ناچیز برای بهتر شدن وضع کودک بسیار مؤثر خواهد بود.
خانوادههایی در ایران حتی در استان هرمزگان هستند که نیاز مالی حادی ندارند فقر فرهنگی و آموزشی دارند و برایشان مهم نیست که کودک درس بخواند یا به سرکار بروند یا حالت اجتماعی داشته باشد.
اکثر بچههای کار مربوط به خانوادههایی که فقیر و حاشیهنشین هستند، مهاجرانی که در روستا نتوانستند کشاورزی کنند و به شهر مخصوصاً مرکز استانها آمدهاند و به طبع با امکاناتی که داریم میتوانیم به آنها کمک مالی کنیم.
آیا سازمان یا نهادی برای کمک به کودکان کار در ایران وجود دارد؟
در مددکاری دو نوع شاخص وجود دارد: مددکاری فردی، مددکاری اجتماعی.
مددکاری فردی، شخص میتواند بهصورت فردی با کودک و یا خانوادهی کودک صحبت کند. در مددکاری اجتماعی بهصورت گروهی و یا برگزاری کلاس این ارشاد و راهنمایی انجام میپذیرد.
NGOیک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی است و یکی از مهمترین خصوصیات NGO داوطلبانه بودن آن است که با توجه به نیاز جامعه ایجاد میشود. ما با عضو شدن در چنین سازمانهایی میتوانیم کودکان کار را شناسایی کنیم و کارگاههای آموزشی برگزار نمود.