صبح ساحل در گفت‌وگو با «محمود رئوفی» فعال سیاسی، علل انزوای احزاب در هرمزگان را بررسی می‌کند

احزابِ به‌گل‌نشسته



حزب مهم‌ترین نماد دموکراسی است. در ایران عمر این تشکل‌های سیاسی مانند شهاب‌سنگ کوتاه است. در زمان انتخابات به‌یک‌باره هویدا و سریعاً محو می‌شوند و هیچ‌گونه کارکردی بعدازآن ندارند. درواقع احزاب به‌عنوان حلقه رابط بین مردم و حاکمیت سیاسی نتوانستند در جایگاه خود به‌درستی ظاهر شوند. به همین علت هرروز شاهد عمیق‌تر شدن شکاف بین مردم و احزاب هستیم. سوای از بدبینی که ایرانیان در طول تاریخ به مقوله حزب و کار حزبی داشته‌اند، ناکارآمدی احزاب طی سال‌های اخیر نیز به این شکاف دامن زده است. انتظار می‌رفت احزاب در این شرایط سخت اقتصادی با نقد سازنده، بیان نقاط ضعف و ارائه راهکار به زمامداران کشور، صدای مردم شوند اما منفعل عمل کردند. ایجاد انگیزه برای بالا بردن مشارکت سیاسی جامعه پررنگ‌ترین نقش احزاب در ایران است. این اتفاق در انتخابات سال قبل رخ نداد. به نظر می‌رسد احزاب رونق فصلی خود را هم ازدست‌داده و به انزوا رسیده‌اند. معرفی نخبگان سیاسی در سطح ملی یکی از کارکردهای احزاب در سطح استان‌ها است. متأسفانه هرمزگان در طول سال‌های بعد از انقلاب کمتر از این مهم برخوردار بوده است. حضور نخبگان سیاسی یک استان در سطح ملی ازجمله وزارتخانه‌ها یا منصب‌های مهم کشوری می‌تواند نقش بسزایی در توسعه و دیده شدن آن استان ایفا کند. سؤال این است؛ علت انزوای احزاب هرمزگان چیست؟ و چرا احزاب استان در معرفی نیروهای بومی در رأس کشور موفق عمل نکردند؟ تحلیل «محمود رئوفی» فعال سیاسی را در ادامه می خوانید.

فردگرایی منفی

ضعف احزاب سیاسی، فصلی بودن فعالیت آن‌ها و مؤثر نبودنشان دربرش کشوری و استانی دلایل بسیار مختلف، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، روان‌شناختی و حتی اقتصادی دارد. فصلی بودن فعالیت احزاب سیاسی ایران، مختص استان هرمزگان نیست. درواقع احزاب هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب چنین وضعیتی داشتند. همچنین هرچه از تهران و شهرهای بزرگ دورتر می‌شویم ضعف احزاب بسیار نمایان‌تر می‌شود. یکی از موانع توسعه حزب در ایران که کمتر به آن پرداخته‌شده است، مانع درونی احزاب است، یکی از این موانع شامل ضعف در استفاده از خرد جمعی و انجام کار تشکیلاتی است. اساساً ما در ایران ازنظر فرهنگی در کارهای سازمان‌یافته و تشکیلاتی ضعیف و در کارهای فرد محور قوی هستیم. به تعبیر جامعه شناسان دچار فردگرایی هستیم. فردگرایی بُعد مثبت و منفی دارد. فردگرایی مثبت به این معنا است که شخص سعی می‌کند تا جایی که به منافع جمعی و جامعه ضربه‌ای وارد نشود، پیش برود اما در فردگرایی منفی منافع شخص بر منافع جامعه و جمع اولویت دارد و اگر جامعه خسارت ببیند، مهم نیست و مهم منافع شخصی است. متأسفانه «فردگرایی منفی» یکی از عوامل ضعف حزب است چراکه این روحیه در ما نهادینه‌شده است.

نگاه منفور صاحبان قدرت

هر کار جمعی که انجام می‌دهیم باید منفعت ‌آن بیش از هزینه‌اش باشد. این منفعت می‌تواند مادی یا معنوی باشد. جامعه ما به‌گونه‌ای است که هزینه‌ی فعالیت حزبی بیش از سود آن است. کسانی که فعالیت حزبی می‌کنند از جنبه‌های مختلف ضربه می‌خورند. حتی در ادبیات اهل سیاست، کسی که کار حزبی می‌کند منفور است و بسیار شنیده‌شده که افراد با کنایه می‌گویند: «فلانی آدم حزبی ست»، «من کار حزبی نمی‌کنم» یا «مگر من حزبی هستم». این درحالی‌ است که نظام جمهوری بدون حزب بی‌معنا است. حزب جایی برای تربیت نیروی سیاسی و سیاستمداران است. اینکه در جامعه ما یک شخص بدون هیچ‌گونه سابقه سیاسی و کار حزبی، رئیس‌جمهور، نماینده مجلس، استاندار و وزیر می‌شود از اساس غلط است و نتیجه معکوس می‌دهد. در ایران نخبگان واقعی جایشان را به نخبگان تصادفی دادند. نگاه مدیران و صاحبان قدرت به فعالیت‌های افراد حزبی منفی است به این معنا که اگرچند نفر دورهم جمع شوند و بیانیه‌ای بدهند صاحبان قدرت حساس می‌شوند اما اگر بیانیه از یک نفر باشد اهمیتی نمی‌دهند. به‌طورکلی هزینه‌ی کار تشکیلاتی سیاسی بر فایده‌اش برتری دارد به همین دلیل افراد به دنبال حزب نمی‌آیند.

احزابِ دولت ساخته

احزاب در ایران دولت ساخته هستند. زمانی که دولتی قدرت را به دست بگیرد، حامیان آن دولت یک حزب سیاسی تشکیل می‌دهند. هشت سال هم در قدرت هستند اما پس از پایان دولت افول می‌کنند. مثلاً در دوران آقای خاتمی جبهه مشارکت مطرح بود اما زمانی که دوره ریاست‌جمهورشان تمام شد، آن حزب هم افول کرد این اتفاق برای دکتر احمدی‌نژاد هم افتاد برای آقای روحانی و حزب اعتدال و توسعه هم خواهد افتاد. علاوه بر این حزب باید از بطن مردم بجوشد درواقع حزب باید دولت را بسازد نه اینکه دولت ساخته باشد. برخی افراد حزبی معتقدند دولت باید به احزاب کمک کند؛ اما چه نوع کمکی؟ دولت باید بستر فعالیت حزبی را فراهم کند نه اینکه به حزب سیاسی پول و امکانات بدهد. اگر شما امکانات حزب را از استانداری بگیرید و دفتر حزب بزنید این حزب دیگر حزب نیست. قطعاً یکی از دلایل ضعف حزب در ایران ضعف اقتصادی آن‌ها است. یک حزب سیاسی باید خودش درآمد داشته باشد. احزاب بزرگ کشورهای صنعتی پیشرفته خودشان بنگاه‌های اقتصادی، شرکت و کارخانه‌دارند. علاوه بر این احزاب در کشور ما شخصیت محور و فرد محور هستند و این نقطه‌ضعف است. در یک حزب چهل پنجاه نفرِ تنها یک یا نهایتاً چند نفر مطرح هستند. چند شغلِ بودن اعضای حزب، عدم تمایل برای شرکت در جلسات از دیگر موانع درونی است. کشورهای توسعه‌یافته مدرسه احزاب دارند و شغلشان حزب است و از ابتدایی تا دانشگاه برای عنوان‌های نخست‌وزیر، رئیس‌جمهور، نماینده مجلس، استاندار و فرماندار نیرو تربیت می‌کنند. ما در معقول‌های مهم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شوخی می‌کنیم و جدی نمی‌گیریم، حزب را نمی‌شود با شوخی اداره کرد.

فعالیت سوپرمارکتی احزاب

متأسفانه در جامعه شرایطی از منظر سیاسی ایجادشده که خلاف قانون اساسی است. در قانون اساسی بر آزادی تشکل‌ها و نهادهای مدنی بسیار تأکید شده است. طبق قانون، راهپیمایی‌ها و اعتراضات اگر مخل مبانی اسلام، امنیت ملی و همراه حمل اسلحه نباشد، مجاز است؛ اما در جامعه شرایط مهیا نیست و حزب نمی‌تواند، فعالیت کند. زمینه که نباشد به‌مرورزمان افت ایجاد می‌شود و احزاب فصلی می‌شوند. فردی که با حمایت احزاب سیاسی رئیس‌جمهور می‌شود در اولین سخنرانی خود می‌گوید من وام‌دار و مدیون هیچ حزب، گروه و دسته سیاسی نیستم. نمایندگان مجلس هم جدیداً این را یاد گرفتند. با حمایت یک تشکیلات نماینده مجلس می‌شوند اما در اولین نطق خود می‌گویند وام‌دار هیچ حزبی نیستند این حرف اشتباه است. یا می‌گویند: «من مستقل هستم». این در حالی است که در دنیای سیاست مستقل بی‌معناست. می‌تواند بگوید من نه اصلاح‌طلبم و نه اصولگرا. وگرنه مگر می‌شود انسانی هیچ نظریه و گرایش سیاسی نداشته باشد. یک انسان موضع‌گیری دارد. هر رئیس‌جمهوری که روی کار آمده گفته من حزبی نیستم و مستقل آمده‌ام درحالی‌که این‌گونه نبوده و حزبی پشت او بوده است. این رفتارها موانع درون‌سازمانی رشد احزاب است. جناب روحانی دریکی از نطق‌هایشان فعالیت احزاب سیاسی را به سوپرمارکت تشبیه کرده و گفتند: «احزاب سیاسی ما مثل سوپر مارست هستند صبح انتخابات کرکره را بالا و بعدازظهر انتخابات کرکره پایین می‌دهند». خب زمانی که رئیس‌جمهور یک کشور چنین دیدگاهی نسبت به حزب داشته باشد مشخص است که رشد نمی‌کنند.

گسستی در احزاب هرمزگان

اینکه گفته می‌شود هرمزگان، رجال سیاسی ندارد نیمه‌خالی لیوان است. هرمزگان نیروی و نخبه سیاسی دارد اما تعدادشان کم است. انتقاد می‌شود چرا نمایندگان هرمزگان نفوذی در تهران ندارند من قبول دارم می‌شود از نمایندگان انتقاد کرد و بحثی در آن نیست اما یادمان نرود ما تنها پنج نماینده داریم، پنج نماینده حتی یک وزیر را نمی‌توانند استیضاح کنند. استان‌های فارس، اصفهان یا آذربایجان شرقی بیش از 20 نماینده دارند و نه‌تنها وزیر، رئیس‌جمهور را هم استیضاح می‌کنند. پس تعداد کم نخبگان سیاسی استان یکی از دلایلی است که صدایمان به‌جایی نمی‌رسد. نکته‌ی بعدی که از تعداد هم مهم‌تر است کیفیت عمل است. نیروهای سیاسی اندکی که در استان داریم چندان متحد نیستند و این انتقاد هم به جریان اصلاح‌طلب وارد است هم به اصولگرا هم به تک جریانات مستقل. باید بپذیریم که منافع استان هرمزگان مقدم بر منافع یک جریان است متأسفانه بسیاری از جریانات در استان هنوز به این موضوع نرسیدند. احزاب هرمزگان نباید در منافع استانی کوتاه بیایند البته مطالبه گری به معنی پرخاش نیست و با استدلال و منطق باید مطالبه گری کرد. رجال سیاسی در هرمزگان دچار کبر بوده و در گفت‌وگو با یکدیگر ضعیف هستند. به‌نوعی از گفت‌وگو با یکدیگر هراس دارند و همین سبب می‌شود تهران نیروهای ضعیف خود را به هرمزگان تحمیل کند و نیروی توانمندی که مقیم هرمزگان است بیکار است و بدین گونه فرآیند توسعه در استان کاهش پیدا می‌کند

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها