محلی که افق حقیقت و کمال – کمالِ سخاوت – در آن به ظهور می رسد. حتا گاهاً مرا به مفاهیم تقدس، عدالت و عشق نزدیک می کند؛ در مقامی معادل تنهایی خواهد بود؛ در مرتبه ای چون طِرازی به جامه ی زمین، زیباست.
دریا منبع الهام هنرمندان بزرگی است که تکه های مبهم و پنهان شده ی رخداد های پیرامون را در آن می جویند. (نیل به تنهایی و انزوا برای هنرمندان امری مهم و قدیم است و جاودان خواهد ماند؛ همچون درک و شناخت خویشتن، سهل و ممتنع است) حتا رهبران الهی شیَم زندگی – در جوامع مختلفِ حداقل هزار ساله – آیات خود را در انزوا نازل نمودند و خواهند نمود. پس ادلّه ی کافی و وافی به اثبات وجود نیروی اعظم و اکمل تقدس، عشق، عدالت، سخاوت و ... در تنهایی آوردیم.
حالا بندعباس که سالهای گذشته با معرفی هنرمندان معاصری که شهره ی عام و خاص شده اند – و می شناسیمشان – دیریایی به وسعت تنهایی هایمان دارد.
"چرا" هیچ یک از ما اهمیت وجودی و ماهیت هستی شناسی آن را برای پیرامون خود پر رنگ نکردیم؟
"چرا" از این منبع بی نهایت نیروی الهام بخش به اشاعه ی حال خوبمان مستفیض نشدیم؟
خیل حجیم و عظیم پرسش هایی که از سادگی و سهل انگاری ما نسبت به پیرامون، کم اهمیت جلوه نمودند!