نگاهی به ترانه‌های آلبوم موسیقی «تهران عاشق»، سروده «سجاد عزیزی‌آرام»

تصویر متفاوت یک شهر


نویسنده: شیوا شاکری

آلبوم موسیقی «تهران عاشق» با صدای «محمدمعتمدی» منتشر شد. این آلبوم با حمایت مالی شهرداری تهران هفته گذشته به صورت رایگان روی پایگاه‌های اینترنتی مختلف قرار گرفت. «تهران عاشق» شامل 9 ترانه است. تمامی ترانه‌ها سروده «سجاد عزیزی‌آرام» و ساخته «محمدرضا چراغعلی» است. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به متن ترانه‌های این آلبوم.                                  
                                                                                                                  
 عشق همان عشق است
ترانه را از دو منظر مضمون و زبان می‌توان بررسی کرد. ترانه‌های آلبوم «تهران عاشق» از لحاظ مضمون حول محور عشق می‌گردد. در ترانه اول که «با من بمان» نام دارد، با یک عاشقانه مثبت طرف هستیم. ترانه‌ای که انتخابش به عنوان ترانه اول بسیار شاعرانه است. گویا تولیدکنندگان آلبوم با انتخاب‌شان از مخاطب درخواست می‌کنند تا ترانه آخر با آنان همراهی کند. راوی این ترانه با شور و هیجان از لحظات خوشِ بودن در کنار معشوق می‌گوید. در ترانه‌های دیگر از اعتراض به ناکامی در عشق، سوز ناشی از ناکامی و فراق، هشدار به معشوق، عشق به وطن و ماهیت عشق صحبت می‌کند. در هیچ کدام از این مضامین، تازگی و خلاقیت خاصی وجود ندارد. ترانه‌هایی است که استانداردها را رعایت کرده و با آهنگ و صدای خواننده هم‌خوانی مناسبی دارد و به مخاطب لذت می‌دهد. گویا هر هشت ترانه مقدمه‌ای هستند برای ترانه نهم. ترانه نهم که نام آلبوم از آن گرفته شده است و به نظر می‌رسد به خاطر حمایت مالی شهرداری تهران در این آلبوم گنجانده شده باشد. تهران عاشق علی‌رغم احتمال سفارسی بودن، خلاقانه‌ترین سروده عزیزی‌آرام در این آلبوم است. این ترانه همان‌طور که از نامش پیداست، از تهران صحبت می‌کند. تهران این ترانه نه آن شهر شکوهمندی است که در چند ترانه معدود تصور شده، نه آن پایتخت دلگیر و پر از نامردی و دروغی که در اکثر آثار هنری دیده می‌شود. از نظر راوی این ترانه، تهرانی که شب‌های بیدار، متفاوتش کرده است، زیبایی‌اش را از رویداد عاشقانه‌ای می‌گیرد که در آن اتفاق می‌افتد. تهران متفاوت عزیزی‌آرام نه سیاه است و نه سفید. بلکه یک شهر واقعی است که در دنیای خارج از شعر هم پیش روی
 ماست.   
                                                                                                                                          
 زبانی که سلامتش کفایت نمی‌کند
از دیدگاه زبان با توجه به سنتی‌خوان بودن «محمدمعتمدی»، زبان نوشتاری و فاخر انتخاب شده و انتخاب شایسته‌ای است. اما همان‌طور که در مضمون بیشتر ترانه‌ها خلاقیت خاصی اتفاق نمی‌افتد در زبان هم با نوآوری به خصوصی روبه‌رو نیستیم.
 زبان استاندارد و بی‌ایراد است اما چیزی متفاوت با دیگر ترانه‌ها به مخاطب ارائه نمی‌دهد. نکته دیگری که در موردش می‌توان گفت این است که  با بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی تصاویر خیال‌انگیز زیبایی خلق شده است. مثلا در ترانه سوم با نام «گل سنگ» راوی به این که برای زنده ماندن باید محتاج نفس باشد اعتراض کرده که تصویر شاعرانه و جذابی است. با وجود لحظه‌های جذابی مثل آن‌چه مطرح شد، زبان ترانه‌ها صمیمیت لازم برای ترانه را ندارند و برای گونه‌های دیگر شعری مناسب‌ترند. اما در ترانه آخر این نقیصه تا حدودی برطرف می‌شود. نگاه ویژه به شهر باعث شده است شاعر از مفهوم ذهنی عشق فاصله بگیرد. شاعر در این ترانه جزئی‌نگری بیشتری به خرج داده و بیشتر وارد زندگی روزمره شده است. جایی که از کوچه‌ها و شب و مسائل عینی دیگر حرف می‌زند تا حدودی این صمیمیت بین او ومخاطب برقرار می‌شود. او حتی از اصطلاع عامیانه «خاک دامن‌گیر» در زبان فاخرش استفاده می‌کند که این استفاده خون تازه‌ای را در رگ‌های شعر جاری می‌کند. نکته قابل توجهی که قبلا هم اشاره کوتاهی به آن شد هماهنگی ترانه‌ها با صدای خواننده و ملودی‌هاست. معتمدی و چراغعلی هر دو خبرگی و توانمندیشان را در کارشان به اثبات رسانده‌اند و عزیزی آرام هم کاملا هماهنگ با آن دو اثری خلق کرده است که روی هم رفته نمره قبولی می‌گیرد و این نمره قبولی را بیشتر از هر چیز مدیون تهران عاشق است.
برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها