صبح ساحل ، اجتماعی - در ادبیات کهن فارسی، دریا در معانی و مفاهیم مختلف همواره مورد استفاده شاعران و نویسندگان قرار گرفته است «عینیترین و حسیترین کاربرد واژهی دریا آن جاست که دریا در معنی قاموسیاش (sea) مورد استفاده قرار گرفته است. دریا فراتر از معنی قاموسیاش نیز فراوان به کار رفته است «انتزاعی ترین مفهوم این واژه در قلمرو نماد است که مصداق و مدلول معینی برای آن نمیتوان تصور کرد.» دریا برای شاعرانی که در کنار آن زندگی میکنند فراتر از یک پدیده کاملا طبیعی است. آنها با صدای آرام و رقص موجها، موسیقی دلپذیری را فرا میگیرند که کمکم در میان رشتههای کلمات شان ریشه میدواند. خیال خود را به سیر پهنهی آبی و بی کران دریا میفرستند و از تماشای روزانهی آن الهام جاودانهای برای سرودن میگیرند،کمکم شاعر و دریا به یک یگانگی واحدی میرسند که هر کدام از آنها میتوانند دریا یا شاعر باشند: درون من دریاست / و دریا تمام خطها / که تو ایستاده بودی / سلام هنوز منتظری/... برای شاعران دریا نشین دریا و مفاهیم آن کاملا درونی شده است. شاعر برای سرودن، برای تخیل، برای تشبیه و یا به کارگیری هر کدام از عناصر هنری در شعر خویش دریا را دم دست دارد و چه مفهومی سهل الوصولتر از آن که هر روز و هر ساعت و هر لحظه آن را زیسته است: دریا که دم دست است / می ماند باغ / واین چیزهای دیگر/... شاعران جنوبی تاب دوری از دریا را ندارند، به ماهی میمانند که دوری از دریا برایشان ممکن نیست. حتی زمانی که در کنار این آبی آرام و البته گاهی پریشان زیست میکنند، در فراق و دوری چند ساعته از آن مینالند، گویی همیشه این اضطراب را با خود دارند که شاید روزی دریا را نداشته باشند: روزی دوباره بر آن دریا / خانهای به تماشای اختران / و جزایر مه گرفته بسازم /...
لنج غرقاب است / بیا به ساختمان برگردیم/ به کوچههای میگو و ماهی/به اسکله و نیشپیلی/ به احتضار خونی خورشید/...
ظهور نیما همراه با گشودن دریچهای تازه به روی ادبیات ما بود. «شعر نیما با همه کلیتی که داشت، رنگ محلی آن روشنترین رنگها بود.» انعکاس اقلیم و جغرافیای محلی که در ابتدای کار با شعرهایی همچون «داروگ» نیما به ادبیات امروز معرفی شد کم کم به صورت گستردهتر در شعر پیروان نیما بازتاب یافت، به گونهای میتوان آن را یکی از شاخصهای مهم شعر نو نیمایی به حساب آورد. در شعر شاعران هرمزگان به ویژه شاعران نوپرداز نسل اول این ویژگی قابل حس و دریافت است. «ابراهیم منصفی» و «حسن کرمی» دو چهرهی شاخص از شاعران نوپرداز نسل اول از جمله شاعرانی هستند که به استفاده از این شاخص و کارکرد بسیار مهم، اقبال نشان داده اند. منصفی با بهره گیری از فضای بومی و محلی جنوب، شعر خود را به درجه ای از تشخیص رسانده بود،خود او در گفتگو با مجله فردوسی می گوید: «همیشه در ذهنم آفتاب داغ تابستان و دریا و خشکی و تشنگی هست.» شاعران دریا نشین اگرچه دریا را شاخص ترین مفهوم برای نشان دادن اقلیم و جغرافیای بومی برگزیده اند اما فراتر از این ،دریا به مفهومی وسیع تر ،سمبلی از میهن و وطن نیز مورد توجه شاعران قرار داشته است.برای این نوع نگاه خاص شاعران به این واژه ،نمی توان دوره یا زمانی خاص را قرار داد،شاعران و پدیدآورندگان آثار ادبی از دیرباز به دریای جنوب به عنوان سمبلی از میهن و وطن نگاه ویژه ای داشته اند: ای کاش/ژرفای آب/آخرین وطن/کفنم بود/... شاعران دهه ی شصت دو به ویژه دهه ی هفتاد هرمزگان با نگاهی متفاوت تر به دریا آثار خویش را عرضه کرده اند.شاعران این دوره متاثر از فضای سیاسی ایجاد شده برای نام تاریخی خلیج فارس ،دریا را به شکل مستقیم با عنوان «خلیج فارس»بیان کرده اند.درشعر این شاعران دریا مترادف کاملی برای خلیج فارس است و خلیج فارس به عنوان سمبلی از میهن و وطن معرفی می شود:حواسم/پرت چشم های توست/زنگ های جغرافی /به نخل ها سپرده ام/باستند/روی همین نقشه/کنار تو / که تنگه را بغل گرفته ای/... عکس العمل پدیدآورندگان آثار ادبی به عنوان کردن نام جعلی در برابرنام تاریخی خلیج فارس به شکل گسترده ای بازتاب یافته است.شاعران در این دوره بی محابا بر این جعل تاریخی تاخته اند:رنگ آبی خلیج را/ در دشداشه پیاده کرده اند/دور از چشم فانوس های دریایی/اسم های فراوانی را در نقشه وارونه کرده اند/کشتی های فراوانی را سرگردان/... در خلال این فرصت ،شاعران جنوبی مجال یافته اند تا ضمن تعالی بخشیدن نام خلیج فارس و البته میهن ،منطقه ی جنوب را نیز با اهمیت و استراتژیک بنامند:خیس نشو/این صندلی زیر پایت/که چوب گردوهایش را /از اعماق دریاهای جنوب آورده اند/...