« حالا که دانستهای رازی پنهان شده در سایهی جملههایی که میخوانی، حالا که نقطه نقطهی این کلام را آشکار میکنی، شهد شراب مینو به کامت باشد؛ چرا که اگر در دایرهی قسمت، سهم تو را هم از جهان دُرد دادهاند، رندی هم به جان شیدایت سپردهاند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند. پس سبکباری کن و بخوان.»
همین چند خط اول کتاب شرق بنفشه، به ما نشان میدهد که شهریار مندنیپور از آن نویسندگانی نیست، که از واژگان دمدستی و تکراری استفاده کند. هنر مندنیپور عمدتا در این است، که هر دم ما را با واژه و عبارتی بدیع یا آنقدر اصیل مواجه کند، که وادار شویم هر آن به عقب بازگردیم و کلاماش را از نو بخوانیم. فرم و زبانی که او در داستان به کار میبرد، باعث قرار گرفتناش در ردهی بزرگترین نویسندگان نسل سوم ادبیات ایران میشود. کتاب شرق بنفشه، روایت نه داستان است و هستهی اصلی هر نه داستان را عشق تشکیل میدهد؛ اما نه آن عشق تکراری و حی و حاضری که در هر گوشه کناری میبینیم و در باب آن دچار توهم میشویم.
بلکه مندنیپور از عشق با تمام زوایا، مرزها و ناممکنهایش حرف میزند. او عشق و تباش را از زمینهی
زندگی اجتماعی جدا نمیکند، از اقتصاد جدا نمیکند، از خیابان جدا نمیکند و تمام این عناصر را در زبان و فرمی به کار میبرد، که آنقدر بیبدیل مینماید که خوانندهی دغدغهمند را همان ابتدا از خوانندهی وقتگذران جدا میکند. کسی که در پی داستانهای تکراری، زبان ساده و صرفا گذران اوقات است، خیلی زود این کتاب را زمین میگذارد، اما آن کس که به دنبال دانستن و کشف فضایی بکر و مجهول است، هر لحظه در خواندن این نه داستان مُصّرتر از پیش خواهد بود.
جدا از این، کتاب ممکن است برای تازهکارها کمی سنگین به نظر بیاید، چون علاوه بر تک واژههای غریب، جملات عموما از هم گسیخته و سبک داستانی سیال، مفاهیمی هم که نویسنده در جای جای کتاب به آن اشاره میکند، مفاهیمی است، که کسانی که در باب عشق داستانسرایی کردهاند کمتر متوجه آنها بودهاند. مندنیپور در جایی از داستان اول مینویسد:» کاش عاشق نان نمیخواست، لباس نمیخواست، اگر نان نمیخواست، اگر اجاره خانه نداشت، غمش خالص میشد، غم عشق.» انگار عشق مفری است برای کسانی که پذیرفته نمیشوند، طرد میشوند، لای چرخهای سنگین جهان خرد میشوند و در نهایت به عشق پناه میبرند. اما انگار ساحت عشق هم ازگزند اینها در امان نبوده است. از شهریار مندنی پور،کتابهای دیگری هم به چاپ رسیده است، که همگی جای تامل دارند و خواندنشان پیشنهاد میشود.
روزنامه صبح ساحل