نامه ای به هرمزگان



نویسنده: دکتر غلامرضا محب زاده، عضو انجمن حقوق شناسی  ایران

محضر شریف و لطیف هرمزگان عزیز سلام علیکم
امیدوارم با گرما و شرجی زیبایی که دارید، نشاط  و گرمای اقتصادی‌ات همه بزم ها را گرمتر نموده باشد. و اطرافیانت  از وضع اقتصادی خوبی بر خوردار  شوند. سرزندگی  و شادی را برای فرزندانت از خداوند متعال  خواستارم.
طبق اخبار واصله، عیال وار سرمایه داری هستی! و ما بدین سبب  بسیار خرسندیم. لیکن  فرزندانت برای زیستن  و امرار معاش زندگی به سخت ترین فعل با خودرو سایپا به حمل طلای سیاه، مبادرت دارند که عمل آنها با وضع مالی تو تناسب ندارد. شاید ما خبر نداریم  تصرف بر اموال چندان در ید شما نیست!. باید عرض شود صاحبان ارث همین فرزندان امروز شما  هستند الاقرب یمنع الابعد. باید چاره ای اندیشید، تا فرزندانت بیش از این تلف نشوند.
  

هرمزگان جان

با همه گرمای حاکم بر شما، غربت عجیبی سرتا سر وجودت را فرا گرفته است.
غربتت بدلیل نداشتن اختیار، سخت دلگیرمان نموده است زیرا  آن  جایگاه رفیعت با انتصابهایی که  در تو انجام می شود بدون شک بزرگی تو را  به نشانه رفته اند. و این امر موجب  رخوت گردیده است. زیرا آن جایگاه بزرگ ومنیع باید  دور از تظلم باشد. یکی از ظلمهایی که به تو روا داشته اند در انتخابها و انتصابات است زیرا مسئولین کلان و همه  مدیرانت طوری انتخاب شده اند که برخی با بزرگی تو  برابری ندارند .
این سالها اخبار ضد و نقیضی از غربت تو و فرزندانت  به گوش رسیده  و ما را مغموم نموده است  راهی  جز آه حسرت بدل نداریم. خبر آمد قسمتی از  ساحل  دریای تو را که از انفال است  به ثمن بخس   تاراج  کرده اند و از کیسه تو و فرزندانت هر چه توانسته اند به نیت تقرب  هبه نموده اند ،  کیسه شما خالی شده  و شما را رو به افلاس می بینیم. زیرا کارخانه ی قابلی در تو دیده نمی شود، بجز پالایشگاه  و کارخانه آلومینیوم،  آنهم ظاهرا به شما تعلق ندارند ، در  ضمن فراموش نشود اموال و دریایی که در تو وجود دارند  شما نگهبان اموالید و از این دریا و اموال بی بهره اید فقط حق نظاره ساحل زیبا را دارید.  بدین سبب  «« خورم افسوس که سوزد استخوانم»». هیچ سرمایه داری چون تو را به این شیوه غریب ندیده ایم زیرا از اموال موجود در خود  بی بهره اید و جیبتان خالیست، با جیب خالی تو ، فرزندان و خانواده ات سخت در مضیقه اند. فعلا تنها سرمایه ای که به نظر می رسد برایت مانده کوههای سر به فلک کشیده و خشک در حوزه مکران و بشکرد و قسمتی از کوههای سنگی  اطراف خمیر و بندر لنگه، سیاهو و احمدی و سیاهک، با فرزندان بی شغل و کارت، حیران مانده ای که واعصفا چه باید کرد در این روزگار وانفسا.

هرمزگان  عزیز

می دانیم بی خبری، زیرا تعدادی  از فرزندانت با حمل گازوئیل  جزغاله  شده اند و در عالم بعد منتظر دیدار شما هستند. تعداد دیگری به ته دره رفته اند. تعدادی با هوش بالایی که نصیبشان شده، چاره کار را یافته اند. با رعایت قاعده شراکت کاری، بعضی اوقات  به ساحل دریا  رسیده اند، محصول خود را به بازار طلای سیاه تقدیم داشته اند، تا شاید اندکی پیرامون مسائل زندگی  آسوده خاطر شوند البته  آنهم ماندگار نیست، زیرا در مسیر  بازگشت  باید بر بدن  و مرکب خود  سدر و  کافور بمالند تا بویی از طلای سیاه  ندهند و الا فسادشان ظاهر  و داروغه را عزم به حذفشان به هر نحو  خواهد بود.
راستی ،  از وکلایت آنانکه در رأس اند و در مرکز از بوی گل های شهر ری مدهوشند چه خبر؟
بدون تردید خواهید گفت چون دیگر مسائل بی خبر هستم.  اشکال ندارد خدمتتان عارض می شویم:
با اجازه ات   آنها به کار خود یعنی حضور  در مجالس و محافل   و گرفتن فیلم و  عکس  یادگاری  و بعضی وعظ و روضه خوانی  برای فرزندانت ید طولایی دارند. علاوه بر آن به کارهای بزرگی  از جمله انتصاب نیروهای منتصب به خود در ادارات مبادرت دارند زیرا کار   دولت را  اجاره نموده اند و سرشان بسیار  شلوغ  گشته است هیچ غمی  را بدل راه  ندهید   آنها کارها را به خوبی  برنامه ریزی کرده اند، بیکاری و تورم را به صفر،  و بازارهای مرزی را برای شما فعال کرده اند تا اندکی از دغدغه های تو و فرزندانت کاسته شود
  

هرمزگان جان

غم بدلت راه نده، زیرا جایی که فرزندانت از گرفتاری  خودکشی یا زیر آتش  با خودرو خود  می سوزند، یا زمینه سوختنشان فراهم می گردد، عمل به  شعار فرزند کمتر زندگی  بهتر را هنوز با این وضع اقتصادی در عمل قائلند.  راستی تو را باید «مقاطعة غريبة» نام نهاد  زیرا وکلایت به تو محل نمی گذارند و فرزندانت آوره اند، آیا تصمیم دارید  حضانت فررندانت را دوباره  به همین، زینت المجالسها و محافلها  که فقط در فیلم ها  و عکس ها با شانه هایی باز و بادی بر غب غب  و بعضا روبه روی دوربینی و جلو  میکروفونی با گردنی کج و  دستی بر افراشته   حضور دارند و خبری از وضع قوانین خاص به نفع فرزندانت در این منطقه
مرزی ندارند بدهید؟
 أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ. آیا صبح نزدیک نیست؟
فرو خواهد آید بلا بامداد        
                                              نماندست تا صبح فرصت زیاد
از امروز کاری به فردا ممان       
                                          چه دانی که فردا چه گردد زمان
گلستان که امروز باشد ببار
                                                 تو فردا چینی گل نیاید به کار
فردوسی

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها