شهرت دیر هنگام


نویسنده: محیا تکنده

کتاب شهرت دیرهنگام اثر آرتور شنیتسلر، که درست هشتاد سال بعد از مرگ نویسنده‌اش منتشر شد، رمانی است در باب شاعری پیر، که سودای هنر و شعر را در کتابی که در سال‌های جوانی منتشر کرده و مورد استقبال عموم واقع نشده، به جا گذاشته‌ است، و زندگی معمولی کارمندی خودش را به آرامی می‌گذراند.

 

داستانی که در کتاب اتفاق می‌افتد و حتی نام کتاب،  با سرنوشت واقعی همین کتاب، چندان دوگانه نیست. انگار این رمان، داستانی مشابه با آنچه برای خودش اتفاق می‌افتد را پیش‌بینی می‌کند. شخصیت اصلی کتاب آقای زاکسبرگر است، پیرمردی که آنقدر در تار و پود زندگی روزانه و مناسبات شهری غرق شده، که حتی به سختی به یاد می‌آورد زمانی شاعر بوده،دوستان شاعری داشته، و عضو انجمن شعر بوده است. تا یک روز که از سر کار به خانه باز میگردد و با مرد جوانی مواجه می‌شود. مرد جوانی که انگار آمده تا نور امید را در دل پیرمرد زنده کند .مرد جوان که مایر نام دارد، از گروه کوچک نویسندگانی برخاسته است،که خودشان را وینی‌های جوان می‌نامند و از پیرمرد دعوت می‌کنند تا در جلسات آن‌ها حضور داشته باشد.

ذوق و جوششی که از این اتفاق در دل زاکسبرگر زنده می‌شود، به خوبی در داستان توصیف شده و اگر سه دهه‌ای از زندگی ما هم گذشته باشد، جای‌جای کتاب با زاکسبرگر هم‌ذات پنداری خواهیم کرد. مایی که کاخ آرزوهایمان را در روزهای نوجوانی و جوانی به جا گذاشته‌ایم و حالا حتی فراموش کرده‌ایم، زمانی چه میل هستی بخشی به «شدن» داشتیم. مایی که می‌خواستیم، مرزهای جهان را جا به جا کنیم و هر کدام‌مان متصور روزهایی بودیم، که سرشار از بزرگی و شهرت خواهیم شد. اما آخر کار یا از پشت میز اداره‌ه یا کنج خانه سر درآوردیم. جایی از کتاب، شنیتسلر از زبان مایر می‌نویسد:« بله، داستان همان داستان قدیمی است.

در آغاز شادی ناشی از آفرینش کفایت‌مان می‌کند و نیز همدردی کسانی که درک‌مان می‌کنند، اما سرانجام وقتی می‌بینی چه کسانی عرض اندام می‌کنند، صاحب اسم و رسم می‌شوند و به شهرت دست می‌یابند، آن‌وقت است که دوست داری صدای تو را هم بشنوند و از تو هم تقدیر بشود. بعد نوبت سرخوردگی‌هاست. رشک بی‌استعدادها، ساده‌انگاری و نیات سوء منتقدین و بعد بی توجهی دهشت‌بار توده‌ها. بعدش دیگر خسته می‌شوی، خسته‌ی خسته.»

کتاب شهرت دیر هنگام، کوتاه است، حدود صد صفحه در اندازه‌ی رقعی، بخاطر همین می‌توانیم در لابه‌لای روزمرگی‌ها بگنجانیم‌اش و مدت زمان زیادی را هم برای خوانده شدن نمی‌طلبد. زبان کتاب راحت و به دور از تملق‌گویی است، یک ویژگی مثبت دیگر که خواندن کتاب را برای ما راحت تر می‌کند. پایان کتاب کمی غمگین و تامل‌برانگیز است، اما این مساله چیزی از شادی‌های مسیر کتاب و خوشی‌هایی که با شخصیت‌های داستان تجربه می‌کنیم، کم نمی‌کند.

 

روزنامه صبح ساحل

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها