يادداشتي از استاد احمد سايباني

تو قدر آب چه داني که درکنار فراتي



صبح ساحل ، اجتماعی - در شماره 2895 مورخ 10 تيرماه روزنامه صبح ساحل، خبري دردناک از تلف شدن جانوران وحشي در غرب استان هرمزگان ومنطقه لارستان جلب توجه مي کرد که  به سبب تشنگي طاقت فرسا به هلاکت رسيده اند. آن حيوانات زبان بسته، به علت خشک شدن منابع آبي در کوهستان ها و زيستگاه هاي خود، در  جستجوي آب، خود را  به آب و آتش مي زنند و در جستجوي آب به اينجا و آنجا ر وي مي آورند و در اين اوضاع و احوال که از آسمان آتش و از زمين دود برمي خيزد غالباً نه  تنها به آبي  نمي رسند بلکه در آب انبارها و آبگيرها مي افتند و افتادن  همان  و گيرافتادن در عمق آب  انبارها و آبگيرها  و در نهايت هلاک شدن همان،  نمونه هاي ان هلاک شدن يک پلنگ در آب انباري در منطقه لارستان و تلف شدن چند قوچ و ميش در آب  انباري  در منطقه بستک. اما در کنار اين خبر تاسف انگيز مطلبي تحسين برانگيز است کوشش هاي مردم منطقه «کوخر» بستک  است که با ساخت آبشخورهايي  در محدوده زيستگاه هاي جانوران وحشي، جانوران تشنه کام را از مرگ نجات داده اند کاري که پيش ا ز آن انساني نيکوکار در « پارسيان» انجام داده بود. با درود و دست مريزاد به مردم مهربان و نيکوکار پارسيان و بستک، چه خوب است که در نقاط ديگر، نقاطي که حيات جانوران وحشي، به سبب خشکسالي و کم آبي در معرض خطر و نابودي است نيز نيکوکاران و دوستداران طبيعت و حيات وحش، به چنين کارهاي خداپسندانه اي دست بزنند و  بخشي از کارهاي نيک خود را  به اين سمت و سو سوق دهند. در آثار بزرگان دانش و ادب سرزمين ما نمونه هايي از اين دست اندرکارها، در نجات موجودات زنده، کم وبيش ديده  مي شود چنانکه در باب دوم بوستان سعدي، داستان مردي نيک انديش و باغيرت آمده که بااستفاده از کلاه  و دستار خويش، جان سگ تشنه اي را نجات داده است. از زبان شيخ اجل ،سعدي بشنويم:

يکي در بيابان سگي تشنه يافت

برون از رمق در حياتش نيافت

کُلَه دلو کرد آن پسنديده کيش

چو حبل اندر آن بست دستار خويش

به خدمت کمر بست و بازو گشاد

سگ ناتوان را دمي آب داد

خبر داد پيغمبر از حال مرد

که ايزد گناهان او، عفو کرد

 باز در داستان ديگري از بوستان سعدي مي خوانيم که مردي مهربان چگونه موري را که ندانسته از لانه و آشيانه اش دور ساخته به لانه و آشيانه، باز گردانده است:

يکي سيرت نيک مردان شنو                           

اگر نيکبختي و مردانه رو

که«شبلي» ز حانوت گندم فروش                   

به ده برد انبان گندم به دوش

نگه  کرد موري در آن غلّه ديد                       

که سرگشته هرگوشه اي مي دويد

ز رحمت بر او، شب نيارِست خفت                

به ما واي خود بارش آورد و گفت

مروّت نباشد که اين مور ريش                     

پراکنده گردانم از کوي خويش

به خوش گفت فردوسي پاکزاد                 

که رحمت بر آن تربت پاک باد

ميازار موري که دانه کش است                 

که جان دارد و جان شيرين خوش است

واقعيت اين است که خشکسالي ها و کم آبي ها، زندگي رادر بعضي از نقاط کشورمان و از جمله استان هرمزگان نه تنها بر دام و دَد که بر انسان ها نيز تلخ و ناگوار نموده تا جايي که در پاره اي از آبادي ها، مرد و  زن و کوچک و بزرگ در انتظار آّب براي آشاميدن و نه کاري ديگر، چشم به راه تانکرهاي آبرسان و يا ناچار به پيمودن مسافت زيادي  راه، سا خته است. پاره اي از چاه ها و چشمه ها، يا به کلي خشک و بي آب و يا به شدت کم آب شده اند در چنين اوضاع و احوالي که آسمان بر زمين سخت گرفته آنان که اين مايه حيات و زندگي را در دسترس دارند بايد قدرقطره قطره آن را بدانند و به شکرانه آن از هدردادن و مصارف غيرضروري آب جداً خودداري نمايند که اگر جز اين کنيم کفران نعمت کرده ايم و کفران نعمت چه بسا که نعمت را ازانسان بگيرد. شکرنعمت، نعمتت افزون کند                               

کفرنعمت، از کَفَت بيرون کند

متاسفانه ديده شده کساني را که چون قادر به پرداخت «آب بها» به هر ميزاني که باشد  هستند زحمت کمترين صرفه جويي را به خود نمي دهند، سهل است که دم به دم اتومبيل و فرش و حياط و... را مي شويند و خم به ابرو نمي آورند. حسن ختام اين يادداشت را باز هم از سعدي  اين بار بيتي زيبا از غزليات آن استاد سخن که فرمود:

سـَلِ المصانعَ رکباً تهيم في الفلوات

تو قدر آب چه داني که در کنار فراتي

 

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها