رسیدیم به همان روزی که آقایان تصمیم گیر وعدهاش را داده بودند. شنبه پانزدهم شهریورماه و
بازگشایی مدارس در شرایط سخت کرونایی. از روزی که این خبر منتشر شد تا همین امروز، ترس خانوادهها از ویروس کرونا، کابوس ابتلای فرزندان به این ویروس، روزبهروز کمتر که هیچ، افزایش هم یافت. درحالیکه آقایان مسئول از صدر تا ذیل، از وزیر آموزش و پرورش تا مدیران استانی پا را در یک کفش کردهاند که باید آموزش در تمام مدارس سراسر کشور از رنگ قرمز گرفته تا زرد و سفید از امروز بهصورت حضوری آغاز شود اما خانوادهها درباره فرستادن فرزندانشان به مدرسه تردید دارند. خانوادههایی که تعدادشان کم هم نیست. هرچند تصمیم گیران برای تزریق آرامش به خانوادهها اعلام میکنند که شیوهنامههای بهداشتی در همه مدارس رعایت میشود و به خانوادهها اطمینان میدهند که همه مدیران و مسئولان برای حفظ سلامتی دانش آموزان تلاش میکنند اما والدین به بازگشایی مدارس بدبین هستند و به بهداشتی بودن و بهداشتی ماندن محیط مدارس نیز امید ندارند. آقایان مسئول، خوب میدانید که کرونا همچنان جولان میدهد. گویا فراموش کردهایم که کادر درمان خستهاند!
جان باختن روزانه صدها نفر از مردم این کشور و چندین چند نفر در هرمزگان براثر این ویروس لعنتی، گواه این مدعاست که کرونا همین نزدیکیهاست و اندکی غفلت همه را به کام مرگ میکشاند. اولیای دانش آموزان این تصمیم را نوعی لجبازی مسئولان با مردم میدانند. بسیاری از والدین یک حرف مشترک دارند. آنها میگویند بچهها را به مدرسه نمیفرستند. خانوادهها بیم دارند و نگران شیوع کرونا و ابتلای فرزندانشان هستند و این ترس و نگرانی روزبهروز بیشتر میشود. خانوادهها چون مطمئن هستند بچهها نمیتوانند بهداشت فردی و فاصلهگذاری را رعایت کنند و مدرسه نیز توان چندانی برای نظارت ندارد، اجازه حضور فرزندانشان در مدرسه را نمیدهند. با آمارهایی که روزانه از تعداد مبتلایان به این بیماری قرن منتشر میشود، خانوادهها متقاعد میشوند که کرونا در ایران مهار نشده است. هرچند دولت نسبت به رعایت همه موازین بهداشتی در مدارس به اولیا اطمینان میدهد ولی همچنان خانوادهها با آموزش حضوری فرزندانشان در مدرسه مخالف هستند. هیچ قانونی نه وجود دارد و نه میتواند آنها را مجبور به این کار کند. فراموش نکنیم که داستانهای گرمسیر همچون هرمزگان، آموزش در کلاسهای بدون کولر امکانپذیر نیست و تراکم دریک کلاس دربسته شیوع این ویروس را چند برابر میکند. تا همین دیروز از وزیر بهداشت بگیر تا هرکسی از راه میرسید، فریاد میزد در گوشمان که در خانه بمانید به سفر نروید. به دیدار اقوام و فامیل نروید. از خانه بیرون نروید که توان مقابله با کرونا را نداریم و کادر درمان هرروز خستهتر از دیروز هستند؛ اما امروز هیچکس حتی همان وزیر بهداشت که از اسفند سال گذشته تا همین چندی پیش التماس میکرد که در خانه بمانید، دیگر حرفی نمیزنند چون پای آموزش به میان آمده است. چون قرار است همه مسئولان در یک جبهه باشند و بگویند حرف حرف ماست و مردم بیگناه هم در جبههای دیگر شاهد تصمیمگیریهای غیر منظقی و غیر کارشناسی آنان باشند.
شاید نکته مهم این داستان اینجا باشد، درحالیکه دانشگاهها و مراکز آموزشی، برگزاری کلاسها را غیرحضوری اعلام کردهاند اصرار به برگزاری کلاسهای حضوری در مدارس از آن نوع شاهکارهای خارقالعاده مسئولان است؛ اما نکته مهم دیگر در ماجرای بازگشایی مدارس که همه از هردو شیوه مجازی و حقیقی در آموزش سخن به میان میآورند، اینکه در مناطق دورافتاده استان هرمزگان که از اینترنت خبری نیست و فاقد زیرساختهای مخابراتی و ارتباطی هستند تکلیف چیست؟ مناطقی که از نبود مراکز بهداشتی نیز رنج میبرند.
دانش آموزان در این مناطق چگونه باید آموزش ببینند و تحصیل کنند؟ مجازی یا حقیقی. حضور در مدرسه و ترس از ابتلا به کرونا یا دور شدن از درس به دلیل نداشتن امکانات آموزش مجازی!!! که مسئولان راه نخست را برمیگزینند یعنی حضوری و بازی باجان بچهها. پرسش مهم اینکه آیا همین مسئولان تصمیم گیر با این شرایط فرزندانشان را به مدرسه خواهند فرستاد؟
نکته پایانی اینکه، به نظر میرسد اگر آموزشوپرورش غیرحضوری باشد بسیاری از مدارس غیردولتی آقایان در جایجای این کشور ورشکست و اقتصاد آنان آسیب خواهد دید برای همین منظور با حضوری کردن آموزش، جان دانش آموزان را به حراج گذاشتهاند!!