03

آذر

1403


اجتماعی

09 مهر 1403 08:29 0 کامنت

هفته‌ی دوم مهر 1403 با عنوان "سالمند فعال، فردایی برای همه"، هفته تکریم و منزلت افراد سالمند است. اما سوال این است که در فضای جوامع امروزی، با قواعدی که در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی وجود دارد، چقدر تکریم سالمندان مهیا می‌شود؟ در جوامع کنونی توصیه به سالمندان برای عقب‌کشیدن از امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و واگذار کردن امور به جوان‌ترها مرسوم است و بسیار دیده می‌شود.

اما این تصمیمات که به برکت جامعه گرفته شده، پیامی ضمنی برای سالمندانی که همچنان در حال خدمت هستند، داشته است: "خدمات شما دیگر به درد جامعه نمی‌خورد و بلااستفاده است!" متأسفانه، این امر یک تمایل اجتماعی سیستماتیک برای دیدن افراد مسن به مثابه کالاهایی که دیگر قابل استفاده نیستند و نمی‌شود از قِبل آن‌ها به سود قابل توجهی رسید، می‌باشد.

افراد مسن متفاوت از سایرین به نظر می‌رسند، در واقع افزایش سن؛ پوست، مو، تراکم استخوان، توده بدن، مورفولوژی و غیره را تغییر می‌دهد. آنها با استفاده از واژگان متفاوت صحبت می‌کنند و جهان را متفاوت می‌بینند زیرا هنجارهای اجتماعی، قوانین، شرایط اقتصادی، سیاست ، فناوری‌ها و سایر عوامل زندگی که در کنار آن‌ها بزرگ شده‌اند بر نحوه اجتماعی شدن آن‌ها تأثیر گذاشته است.

به این ترتیب، نسل‌های بزرگ‌تر به گروه‌های فرهنگی مختلف تعلق دارند، به این معنی که تبعیض علیه آن‌ها مانند تبعیض علیه هر گروه فرهنگی دیگر است. در پس این تبعیض پنهان که به عنوان طنز بی‌ضرر می‌گذرد، دیدگاهی کاملاً موذیانه وجود دارد. این دیدگاه شامل کلیشه‌هایی است که معمولاً به افراد مسن نسبت داده می‌شود. در فرهنگ‌های صنعتی غربی، مانند ایالات متحده، افراد مسن اغلب به‌عنوان افراد ناتوان، غیرجنس‌گرا و دارای اختلالات شناختی معرفی می‌شوند، دیدگاهی که به مرور در کشورهای دیگر هم در حال شکل‌گیری است. علاوه بر کاهش کیفیت زندگی سالمندان، این کلیشه‌ها، زمانی که درونی شوند، می‌توانند بر نحوه درک آن‌ها از ظرفیت‌های خود تأثیر بگذارند و به طور مؤثر منجر به پیش‌گویی منفی در مورد کارآمدی خویشتن شوند. از این رو، انگ زدن و کلیشه‌‌سازی در مورد سالمندان، به طور قابل پیش‌بینی، می‌تواند پیامدهای درمانی منفی را به همراه داشته باشد.

 کلیشه سازی و آزار سالمندان
 به گفته داو و جوستن در سال 2012 «کلیشه‌هایی که در رسانه‌ها، خانواده‌ها و محیط کار استفاده می‌شود، اجازه می‌دهند که آزار و اذیت سالمندان رخ دهد، زیرا وقار و انسانیت فرد را از بین می‌برند و فرآیند «دیگر شدن» را تشویق می‌کنند». آزار و اذیت ممکن است در مورد سوء استفاده و بی‌توجهی به سالمندان باشد. بر اساس یک مطالعه در سال 2009 که روی 5777 پاسخگوی مسن انجام شد، از هر 10 نفر از این پاسخ دهندگان، 1 نفر سوء استفاده عاطفی، فیزیکی، جنسی یا بی‌توجهی را گزارش کردند. در عین حال، سالمندآزاری یکی از کم‌تر گزارش‌شده‌ترین انواع سوءاستفاده است که تنها 1 مورد از 23 مورد گزارش شده به آژانس‌های مربوطه را شامل می‌شود.
این مساله ممکن است تا حد زیادی نتیجه آسیب‌پذیری بسیاری از افراد مسن باشد. آنها ممکن است منابع یا توانایی فیزیکی برای گزارش سوء‌استفاده را نداشته باشند. کسانی که زوال عقل دارند ممکن است ظرفیت شناختی برای انجام رفتارهای محافظتی از خود را نداشته باشند، و همچنین افراد مسن که برای توالت کردن و لباس پوشیدن نیاز به مراقبت از دیگری دارند ممکن است به دلیل این کمبود استقلال بدن احساس شرم یا گناه کنند. آن‌ها ممکن است قربانی استثمار مالی شوند بدون اینکه حتی از آن آگاه باشند، و از طرفی توانایی فیزیکی و یا منابع مالی برای زنده ماندن خود را نداشته باشند، از این رو افشای سوء استفاده، غیرعملی یا خودشکن به نظر می‌رسد. آن‌ها همچنین ممکن است از عزت نفس پایین به دلیل درونی‌سازی کلیشه‌های موجود در جامعه در مورد افراد مسن، رنج ببرند. در نتیجه آسیب‌پذیری، آن‌ها را از گزینه‌های دیگر و راهکارها بی‌نصیب می‌گذارد و اجبارا در دست عاملان سوءاستفاده خود باقی می‌مانند.
بنابراین، آنها اغلب در معرض سوء استفاده و غفلت قرار می‌گیرند و در عین حال نمی‌توانند کاری برای محافظت از خود در برابر آن انجام دهند. از طرفی فرصت‌های شغلی برای افراد مسن، حتی برای افراد حرفه‌ای بسیار ماهر، کاهش می‌یابد. به گفته ویکتوریا لیپنیک، رئیس سابق کمیسیون فرصت های شغلی برابر ایالات متحده (2018)، "تحقیقات نشان می‌دهد که محرومیت مداوم کارگران مسن از فرصت‌های برابر اغلب از کلیشه‌های منفی ناشی می‌شود". به دلیل اعتقاد به کلیشه‌های منفی، کارفرمایان ممکن است تمایلی به استخدام متقاضیان مسن نداشته باشند و معتقد باشند که آن‌ها نسبت به متقاضیان جوان‌تر بی‌کفایت یا کم‌صلاحیت هستند. عموم کارفرمایان بخش خصوصی ممکن است استخدام سالمندان را به عنوان سرمایه‌گذاری نادرست تلقی کنند، چرا که گمان می‌کنند سالمندان در شرف انقضا هستند و ارزش آموزش یا اعتماد برای انجام کار را ندارند.
 سالمندان به مثابه اشیاء از بین رفته
تصورات غالب و عمومی از افراد مسن به عنوان افراد ناتوان یا آسیب دیده، یک مشکل اجتماعی سیستماتیک را تکذیب می‌کند. مشکل نادیده گرفته شده این است: روند روبه رشد کالایی کردن سالمندان و سپس رفتار با آن‌ها به گونه‌ای که انگار آنان اشیایی هستند که ارزش و منزلت‌شان به طور کامل یا تقریبا به طور کامل به دلیل ناتوانی آن‌ها در خدمت به یک کارکرد، هدف یا خدمت مورد نظر از بین رفته است. چنین عینیت بخشیدنی به افراد، هسته اصلی رفتار ناعادلانه ، از برده‌داری تا نسل کشی جمعی در سیستم سرمایه‌دارانه بوده است. فیلسوف قرن هجدهم، امانوئل کانت (1964) با پرداختن به این مشکل به عنوان یک تخطی اخلاقی، به ما توصیه کرد که با افراد، از جمله خودمان، به عنوان «غایت در خود»، یعنی موجوداتی که لایق احترام هستند، بدون قید و شرط رفتار کنیم . این بدان معناست که صرف نظر از هر گونه استفاده یا هدفی که ممکن است در برداشته باشیم، بتوانیم به موجودیت خود و دیگران توجه کنیم. او اعلام کرد که هرگز با افراد به عنوان "وسیله صرف"، یعنی به عنوان اشیایی برای دستکاری و استفاده رفتار نکنید این به وضوح شامل کسانی می‌شود که دیگر بخش‌های حیاتی نیروی کار نیستند، اما همچنان به خاطر غایت خود، شایسته احترام هستند. به این ترتیب، یک چالش اجتماعی مبرم در دل تمام کشورها با عنوان کالاانگاری افراد مسن نهفته است.
در واقع رسانه‌های گروهی تا حدودی مسئولیت این مشکل را بر عهده دارند. از منظر سازه‌انگاری، مسائل اجتماعی کاملاً به عنوان مشکلات اجتماعی تلقی نمی‌شوند، مگر اینکه خود جامعه آنها را به این شکل ببیند و برای تغییر نهادهای اجتماعی موجود فشار وارد کند. رسانه‌ها می‌توانند کاتالیزور مهمی برای چنین تغییری باشند. متأسفانه در حال حاضر تصویر نشاط، یک جوان سرحال و خوش قیافه است و افراد عادی تلاش زیادی می‌کنند تا به تصویر جوانی که توسط رسانه ها و تبلیغ کنندگانی که درآمد خود را از آن‌ها می‌گیرد، عمل کنند. از لوازم آرایشی گرفته تا پنهان کردن چین و چروک‌های «بد» تا لیفت صورت، به عنوان ارزش و منزلت انسانی به فروش می‌رسد و متاسفانه عموم ما فاقد دید انتقادی به رسانه‌ها هستیم و آگاهانه و ناآگاهانه موجب تداوم کالاانگاری می‌شویم.
آموزش می‌تواند یک عامل کلیدی در کمک به تأثیرگذاری بر تحول اجتماعی مورد نیاز باشد، که از دوران ابتدایی شروع می‌شود و تا آموزش عالی گسترش می‌یابد. در حال حاضر، در آموزش عالی، دوره‌های طب سالمندی محبوبیتی ندارند. دانشجویان در برنامه‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد، مانند مددکاری اجتماعی، عمدتاً به دلیل کلیشه‌های اجتماعی منفی مداوم از سالمندان، از کار با آنان اجتناب می‌کنند.
با این حال قانون طلایی در مورد سالمندان دیدگاهی عمیق از ارزش انسانی را در بر می‌گیرد: منبع خردی که از طریق چندین سال تجربه به دست آمده است، ظرفیت دوست داشتن و دوست داشته شدن، بسیاری از اعمال فداکارانه در طول زندگی که برای تضمین خوشبختی آینده فرزندان انجام شده، احترام به کسی که با افتخار به ملت خود خدمت کرده است و غیره، ظرفیت همدلی با کسانی که اکنون با چالش‌های جدیدی که سالمندی ایجاد می‌کند، روبرو هستند را فراهم می‌کند و حمایت از آن‌ها در این مرز جدید زندگی را پررنگ و تامل‌برانگیز می‌کند. 
روزنامه صبح ساحل
دیدگاه ها (0)
img