02

آذر

1403


اجتماعی

14 مهر 1403 08:31 0 کامنت

باورهای بیش از حد افراطی می‌تواند از تعاملات آنلاین ناشی شود و منجر به خشونت‌هایی مانند تیراندازی دسته جمعی، ترور و حملات نژادپرستانه شود. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چگونه مردم می‌توانند چیزی را که بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسد باور کنند؟ هر زمان که بی‌هدف در فید اینستاگرام خود حرکت می‌کنیم، یا ویدیوهای یوتیوب را مداوما بالا و پایین می‌کنیم، ذهن ما پیوسته در حال پردازش و تفسیر اطلاعاتی است که با آن مواجه می‌شویم. پست‌هایی با جملاتی که خشم، انزجار یا اضطراب را برمی‌انگیزد، معمولاً در ذهن ما باقی می‌مانند. این نتیجه «ایزوفرم‌های شناختی اینترنتی» است که درک آن ساده است، اما یک واقعیت نگران‌کننده را آشکار می‌کند: فریب دادن ذهن‌ها به سمت باور چیزهایی که نادرست هستند یا حداقل رد کردنشان دشوار است، بسیار آسان و در دسترس است.

  

 توهم حقیقت
 

برای درک ایزوفرم‌های شناختی اینترنتی، بهتر است که به عقب برگردیم و به این فکر کنیم که مغز ما چگونه توهمات بصری را پردازش می‌کند. به یاد بیاورید که در دوران کودکی در کتاب‌های نقاشی صفحاتی با نقاطی وجود داشت و  به عنوان بازی نقاط را به هم وصل می‌کردیم تا یک تصویر کوچک سرگرم‌کننده و معنادار ایجاد کنیم و پس از چند دقیقه اتصال نقطه به نقطه، تصویری از یک سگ، گربه یا خانه ظاهر می‌شد. مغز ما در طول زندگی با تمام اطلاعاتی که می‌بینیم این کار را انجام می‌دهد، بسیاری از برداشت‌های ما را در مورد زندگی، جهان، مذهب و سیاست از این قاعده پیروی می‌کند. روانشناسان گشتالت برای اولین بار کشف کردند که مغز تکه‌های کوچک  اطلاعات را برای خلق چیزی کامل، منظم و ساده از محیط می‌گیرد و سپس این اطلاعات را در کنار هم قرار می‌دهد تا به یک کلیت معنادار دست پیدا کند. نقاط در ابتدا ممکن است ناقص و گیج‌کننده باشد، بنابراین مغز به اطلاعات قبلی خود رجوع می‌کند. هنگامی که نقاط را به هم وصل می‌کنیم ممکن است شبیه یک دم باشند. آیا دم سگ است یا دم روباه یا حتی انتهای یک جارو؟ مغز ما برای ساده کردن کار، از شر تمام نقاط بهم ریخته خلاص می‌شود و در پایان فقط یک تصویر کامل به ما نشان می‌دهد و برای این کار از چندین قانون درباره گروه بندی تصاویر و اطلاعات مانند شباهت، سرنوشت مشترک، مجاورت، تقارن، ادامه‌دار بودن و غیره استفاده می‌کند. در نهایت ما موضوع مورد نظر را با توجه به اطلاعات قبلی، سطح شناختی و کارکرد مغزمان ادراک می‌کنیم، نه آنچه در واقع وجود دارد.  اجازه دهید این مفهوم را در مورد اطلاعاتی که آنلاین مصرف می‌کنیم اعمال کنیم. دقیقاً مانند نقاط، فضاهای آنلاین ما را با توالی سریع داده‌ها بمباران می‌کنند، توییت‌ها، پست‌ها و نظرات یکی پس از دیگری بر صفحه ظاهر می‌شود، مغز ما به طور طبیعی سعی می‌کند آن‌ها را کنار هم بگذارد و در نهایت این اطلاعات را مصرف می‌کنیم. ما «نقاط اعتقادی» را به روشی ساده‌گرایانه به هم وصل می‌کنیم که با تصورات، باورها یا تعصبات از پیش تعیین‌شده ما همسو باشد. این یک راه کارآمد برای مغز ما در درک جهان است. نقطه ضعف خطرناک این روش می‌تواند این باشد که میانبرهای ذهنی می‌تواند ما را به مسیری خطرناک هدایت کند. این باورهای دوتایی را در نظر بگیرید: یا لاغر شوید یا زشت هستید، سیاه پوستان جایگزین سفیدپوستان می‌شوند، همه واکسن ها خطرناک هستند، مهاجران مجرمانی هستند که مشاغل ما را می‌گیرند و غیره. آنچه متوجه خواهید شد این است که بسته به یادگیری قبلی شما، این نوع باورها به باورهای قبلی مرتبط می‌شوند. آنها ممکن است برای کسی که چیزهای مشابه دیگری را یاد نگرفته است کاملاً بی‌معنی باشند. این اطلاعات  بسته به یادگیری قبلی شما (که طرحواره نامیده می شود)، می‌توانند باعث ایجاد احساس عصبانیت، انزجار، ناراحتی، اضطراب یا استرس شوند و با توجه به هیجانی که در ما برمی‌انگیزند نسبت به آنها واکنش مثبت یا منفی نشان می‌دهیم و شاید حتی آن‌ها را با دیگران به اشتراک می‌گذاریم.

 

  

تولد باورهای بیش‌ازحد افراطی 


وقتی به طور مکرر با ایده‌های خاصی در فضای مجازی مواجه می‌شویم، به‌ویژه آن‌هایی که با دیدگاه‌های فرهنگی، مذهبی یا سیاسی ما طنین‌انداز می‌شوند، باین ایده‌ها می‌توانند به «باورهای بسیار ارزش‌گذاری شده» تبدیل شوند. در واقع هذیان‌ها باورهای نادرست ناشی از بیماری‌های روان‌پریشی مانند اسکیزوفرنی هستند و در مقابل، باورهای افراطی بیش از حد ارزش گذاری شده توسط یک گروه جمعیتی به اشتراک گذاشته شده و تقویت می‌شوند. چیزی که در ابتدا می‌تواند مانند یک باور نسبتا بی‌اهمیت به نظر برسد، ممکن است در نهایت برخی افراد را به انجام اعمال خشونت‌آمیز سوق دهد. تاثیری که باورهای افراطی بر افراد می‌گذارند، ارتباط چندانی با باهوش بودن افراد ندارد و بیشتر به اطلاعات آموخته شده قبلی (طرحواره‌ها) مربوط می‌شود. عمو یا عمه باهوش شما ممکن است باور کند که فرود روی ماه جعلی بوده است یا اینکه واکسن‌ها دارای ریزتراشه هستند. آیا آنها دیوانه هستند؟ نه، آنها در واقع یک باور مشترک با بسیاری دیگر از افراد مشابه خودشان دارند.  در نظر بگیرید که چگونه رسانه های اجتماعی باورها را تقویت می کنند. وقتی یک پست هزاران لایک یا اشتراک‌گذاری به‌دست می‌آورد، احساس اعتبار می‌کند: اگر افراد زیادی با مطلب اشتراکی موافق باشند، باید درست باشد، اما آیا واقعا چنین است؟ برای مثال، اگر هزاران نفر معتقدند که واکسیناسیون کووید-19 خطرناک بوده است، چگونه ممکن است اشتباه باشد؟ و با این حال، ما می دانیم اگر تاثیر واکسن‌ها نبود، تلفات همه‌گیری کرونا بسیار بیشتر می‌شد. تأثیر افراطی زمانی بیشتر می‌شود که اطلاعات از شخصی که به او اعتماد داریم مثل یک سلبریتی معروف، یک دوست، عضو خانواده یا مربی  به ما می‌‎رسد، درست در این شرایط است که باور مذکور کشش پیدا می‌کند، خود را در چارچوب ذهنی ما جا می‌دهد و خیلی زود، دیگر فقط یک ایده نیست بلکه این دلیل و خط تفکری است که ارزش دفاع دارد.

  

باورها می توانند به خشونت تبدیل شوند


خطر واقعی زمانی شروع می‌شود که این باورهای افراطی بیش از حد ارزش‌گذاری شده شروع به توجیه اقدامات مضر کنند. برخی از جوامع آنلاین باورهایی را پرورش می‌دهند که منجر به خشونت در دنیای واقعی شده است، چه از طریق جنایات ناشی از نفرت، تیراندازی دسته جمعی یا حتی حملات تروریستی. این باورها، زمانی که حاشیه یا قدرت تنفسی پیدا می‌کنند، از طریق تقویت مداوم آنلاین، جای پایی در جریان اصلی پیدا می‌کنند. مسائل اخلاقی می‌توانند به شکایتی تبدیل شوند که ارزش مرگ را دارد، به عنوان مثال، این باور که یک گروه خاص یک تهدید برای جامعه است، می تواند به عنوان یک گفتگوی آنلاین شروع شود اما به سرعت به تهاجم در دنیای واقعی تبدیل شود. هر چه این ایده‌ها بیشتر در یک جامعه منزوی به اشتراک گذاشته شوند و منعکس شوند، بیشتر موجه به نظر می رسند و این نحوه کار یک ایزوفرم شناختی اینترنتی است که به سرعت زندگی‌های فردی و اجتماعی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 

شکستن چرخه


چگونه با این موضوع مقابله کنیم؟ اولین قدم آگاهی است. افراد برای واکسیناسیون خود در برابر باورهای افراطی و اشتباه می‌توانند از تلقیح شناختی استفاده کنند. تلقیح شناختی به موقعیتی اشاره دارد که باورهای افراد به چالش کشیده نشده و هنگامی که به این باورها حمله‌ی کوچکی شود، فرد به موقعیت باور خود شک کرده و آن را اصلاح می‌کند. درک اینکه این ایزوفرم های شناختی می توانند مغز ما را فریب دهند به ما کمک می کند نسبت به اطلاعاتی که مصرف می کنیم تفکر انتقاد بیشتری داشته باشیم. به یاد داشته باشید که رد کردن برخی از این باورها بسیار دشوار است. به عنوان مثال، موضع‌گیری علیه مهاجران در آغاز ساده به نظر می‌رسد، اما ما باید بتوانیم آن را با سایر ملاحظات اخلاقی، سیاسی و اجتماعی متعادل کنیم. دفعه بعد که در فیدهای خود پیمایش کنید، من شما را به شناسایی تفکر باینری، ساده و مطلق دعوت می کنم. آیا یک پست اینترنتی در مورد واکسن‌ها یا احتمال پایان جهان شما را مضطرب می کند؟ آیا در مورد کشته شدن افراد غیرنظامی در جنگ عصبانی و منزجر می‌شوید؟ آیا در مورد شایعات در ارتباط با یک نژاد خاص احساس حقارت می‌کنید؟ ما به صورت احساسی اطلاعات را برچسب‌گذاری می‌کنیم. صرفاً به این دلیل که یک سلبریتی یک پست را لایک کرده است به این معنی نیست که آن پست بر اساس حقایق بوده است. فقط به این دلیل که چیزی واقعی به نظر می‌رسد به این معنی نیست که واقعاً هست و وقتی صحبت از باورهایی می‌شود که می‌توانند به دیگران آسیب بزنند یا آن‌ها را به حاشیه رانند، ارزش آن را دارد که چند دقیقه بیشتر به تفکر عمیق و تحقیق در مورد حقایق اختصاص دهید. به یاد داشته باشید که امنیت و آینده‌ی ما دقیقا به بازنشر اطلاعات و باورهای افراطی بستگی دارد، بنابراین به اطلاعاتی که مصرف می‌کنید به اندازه‌ی غذای روزانه‌ی خود اهمیت بدهید. 

 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img