05

آذر

1403


اجتماعی

05 آذر 1403 08:11 0 کامنت

پس از سال‌ها، کرونوس به ملیساندر ظاهر شد و به او گفت که چون از قدرت خود سوء‌استفاده کرده است، آن را از دست خواهد داد. ملیساندر آخرین آرزوی خود را مطرح کرد و از او خواست که به روز قبل از دریافت هدیه زمان بازگردد. در حالی که کرونوس آرزویش را برآورده کرد، از فریب ملیساندر خشمگین شد و تصمیم گرفت نه تنها او بلکه کل نژاد بشر را مجازات کند. کرونوس تصمیم گرفت زمانی که مردم در حال تفریح هستند یا با دیگران خوش می‌گذرانند زمان سریع‌تر بگذرد و زمانی که حوصله‌شان سر می‌رود یا در غم و سختی هستند کندتر بگذرد.  این افسانه یونانی نشان می‌دهد که بشر از گذشته تا کنون، همواره ارتباط تنگاتنگی با زمان داشته است. در واقع هر کاری که انجام می‌دهیم نیاز به زمان دارد و روزها را به ساعت‌ها و دقیقه‌ها، و زندگی خود را به گذشته، حال و آینده تقسیم می‌کنیم. این تقسیم‌بندی‌ها به ما کمک می‌کند جهان را معنا کرده و ساختار و معنا را از جریان بی‌امان زمان استخراج کنیم.  نیاز ما به اعمال کنترل بر گذر زمان در زبانی که برای آن استفاده می‌‎کنیم، منعکس می‌شود: ما سعی می‌کنیم «در زمان صرفه‌جویی کنیم»، «زمان بگذاریم» و «زمان را عاقلانه بگذرانیم». با این حال، هر حسی که داریم اعم از اینکه می‌توانیم گذر زمان را کنترل یا محدود کنیم، در نهایت، کاملاً توهمی است. مجازاتی که در اساطیر برای ملیساندر در نظر گرفته شد ممکن است برای توضیح این توهم مفید باشد: ما ذهنیت و داستان‌سرایی خود را در مورد چیزی که کاملاً مستقل از ماست به کار می‌گیریم. طیف وسیعی از عوامل ممکن است میزان آگاهی ما از گذشت زمان را تعیین کنند، از جمله سن، شغل، طبقه اجتماعی و اقتصادی و محل زندگی‌مان. با این آگاهی، ما دائماً در مورد نحوه گذراندن وقت خود تصمیم می‌گیریم. بسیاری از ما ممکن است زمان (به علاوه پول و تلاش) را به فعالیت‌ها، محصولات یا مداخلاتی که برای متوقف کردن یا کند کردن زمان طراحی شده‌اند، از ورزش گرفته تا رژیم‌های غذایی و جراحی پلاستیک اختصاص دهیم. 

 

پارادوکس زمان


اخیرا پارادوکس زمان در اثر فیلیپ زیمباردو، روانشناس دانشگاه استنفورد به خوبی پرداخته شده است. در این اثر، او پارادوکس‌های ذاتی در رابطه ما با زمان را شناسایی کرده و بیان می‌کند که اصلی‌ترین تناقض زمان این واقعیت است که زمان هر انتخاب یا تصمیمی را که می‌گیریم تنظیم می‌کند، اما ما به ندرت تأثیر عمیقی را که نگرش ما در مورد  زمان بر تمام این تصمیمات می‌گذارد، تشخیص می‌دهیم. فیلیپ زیمباردو پنج رویکرد به زمان را شناسایی کرده که هر یک از این رویکردها می‌تواند نقش کلیدی خود را در تعیین نحوه تفکر و عمل ما ایفا کند.  این پنج رویکرد عبارتند از: گذشته منفی، شامل این که اغلب فکر می‌کنیم که باید در زندگی‌ چه کارهایی را متفاوت انجام می‌دادیم. گذشته مثبت به صورت نگرش رضایت آمیز نسبت به رویدادها، اتفاقات و کلیت کارهایی که در گذشته انجام داده‌ایم تعریف می‌شود. سومین رویکرد سرنوشت‌گرایی  حال است که به ما القا می‌کند سرنوشت بسیاری از جنبه‌های زندگی را خودمان و همین حالا تعیین می‌کنیم. در رویکرد  لذت‌گرایی حال، فرد معتقد است که باید هر روز را طوری زندگی کند که انگار آخرین روز زندگی‌اش است. رویکرد آینده‌نگر شامل احترام گذاشتن به ضرب‌الاجل‌های آینده و عقب نماندن از کار مهم‌تر از تفریح در این عصر است. غالب بودن هر یک از این دیدگاه‌ها تأثیر قابل توجهی بر انتخاب‌های ما و نحوه تجربه زمان در زمان حال خواهد داشت. در حالی که هر کدام ممکن است مزایایی به همراه داشته باشند، اما اگر بر روابط ما با زمان تسلط پیدا کنند و سایر احتمالات را کنار بگذارند، پیامدهای منفی نیز در پی دارند.

 

ماندن در گذشته


افرادی که دیدگاه‌های مثبتی نسبت به گذشته دارند، بیشتر به دنبال حفظ وضعیت موجود هستند. از دیدگاه جهانی زیمباردو مشاهده می‌کند که این خطر وجود دارد که کشورهایی که در گذشته زندگی می‌کنند، عقب بمانند. برای آن دسته از افراد که نگرش مثبت به گذشته برایشان سخت است، مهم است به خاطر داشته باشند که این اتفاقات گذشته نیست که به شدت بر زندگی آنان تأثیر می‌گذارد، بلکه نگرش ما نسبت به آن رویدادها است که تاثیرگذار است. اگر بتوانیم گذشته خود را دوباره تفسیر و بازنویسی کنیم، می‌توانیم به احساس کنترل بیشتری بر آینده خود دست یابیم. زیمباردو راه‌های مختلفی را پیشنهاد می‌کند که از طریق آن‌ها می‌توانیم در این راستا گام برداریم:  سه رویداد مهمی که در زندگی شما اتفاق افتاده را فهرست کنید. به جای تمرکز بر نکات منفی، در نظر بگیرید که چه پیام های مثبتی می‌توانید از این رویدادها بگیرید و چگونه این درس‌ها می‌توانند به بهبود آینده شما کمک کنند. به مدت دو هفته هر روز یک لیست سپاسگزاری را تکمیل کنید. در پایان هر روز، به سادگی فهرستی از چیزهایی که آن روز به خاطر آن‌ها سپاسگزار بودید را بنویسید.  تکنیک‌هایی مانند این به‌ویژه برای کسانی که رویکردشان به زمان عمدتاً از دیدگاه منفی نسبت به گذشته‌شان نشات می‌گیرد، ارزشمند است. در حالی که نمی‌توانیم وقایع گذشته را تغییر دهیم، می‌توانیم نگرش و باورهای خود را در مورد آن‌ها تغییر دهیم. تلاش روانشناختی مورد نیاز برای انجام این کار ممکن است برای افرادی که با سلامت روان خود دست و پنجه نرم می‌کنند، چالش برانگیز باشد. بین دیدگاه منفی گذشته و مسائل مربوط به افسردگی همخوانی نزدیکی وجود دارد و افرادی که با افسردگی زندگی می‌کنند توجه بیشتری به گذشته دارند. آن‌ها بر این باورند که بررسی مجدد علل علائم  به نوعی به حل مشکلات کمک می‌کند و زیمباردو هشدار می‌دهد که این نگرش  منجر به مارپیچ رو به پایین شده که شدت و طول افسردگی فرد را تشدید می‌کند.

 

روی زمان حال تمرکز کنید 


همه ما زندگی خود را با تمرکز طبیعی بر زمان حال آغاز می‌کنیم و برخی از افراد این تمرکز را تا بزرگسالی حفظ می‌کنند. تمرکز بر زندگی در زمان حال ممکن است مثبت به نظر برسد و از بسیاری جهات این‌طور است. با این حال، افراط در جهت‌گیری سمت حال می‌تواند چالش‌های خاص خود را ایجاد کند. این افراد در اکثر موارد معتقدند که باید از زمان حال لذت برد، چرا که زندگی مسیر خود را طی می‌کند. این افراد احساس می‌کنند که فاقد اختیار هستند و زندگی‌شان توسط نیروهای خارجی کنترل می‌شود.  برای برخی افراد، رویکرد تقدیرگرایانه ممکن است با یک نظام ارزشی دینی مرتبط باشد، و در این موارد احتمالاً کمتر احتمال دارد که تأثیر روانی منفی داشته باشد. با این حال، افراد سرنوشت‌گرا مستعد این هستند که رویدادهای زندگی را از دریچه‌ای منفی ببینند، پذیرش سرزنش برای شکست و ناتوانی در قبول مسئولیت موفقیت شخصی را دارا هستند و در نتیجه بیشتر احتمال دارد مشکلات روانی قابل توجهی را تجربه کنند.

 

اضطراب آینده 


جهت‌گیری نگرش به آینده با باورهای مذهبی، معنویت و اعتقاد به زندگی پس از مرگ مرتبط است. باورها در مورد اهداف، پاداش‌ها یا مجازات‌هایی که به دنبال مرگ ما می‌آیند ممکن است بر رفتار کنونی تأثیر بگذارد، و اغلب می‌تواند الهام‌بخش رفتار مدنی مسئولانه باشد، که ناشی از نگرانی برای افراد زنده و نسل‌های آینده است. این جهت‌گیری می‌تواند احساس ارزشمندی را افزایش دهد و زندگی را پر از معنا کند.  اما اندیشیدن زیاد به آینده می‌تواند منجر به اضطراب شود. ترس از آینده، انجام ندادن کارها، اتفاقاتی که ممکن است روی دهد و غیره می‌تواند تاثیر منفی بسیاری روی سلامت روان افراد داشته باشد. یک تمرین ساده می‌تواند به ما کمک کند تا به نگرش آینده‌گرایانه‌تری از زمان روی بیاوریم. این سوال را از خود بپرسید که "من در آینده چه خواهم بود؟"، تا جایی که می‌توانید پاسخ‌ دهید و از میان جواب‌ها، پنج هدف مشخص را که امیدوارید در آینده به آن‌ها برسید شناسایی کنید. سپس در مورد زمان لازم برای رسیدن به آن‌ها فکر کنید. به این ترتیب می‌توانید نحوه و زمان رسیدن به این اهداف را تمرین کنید. هرچه بیشتر در راستای اهدافی که برای آینده در نظر دارید، تلاش کنید، بهره‌ی مثبتی که از نگرش متمرکز بر آینده می‌برید بیش‌تر و اضطراب مواجه با آینده کم‌تر خواهر شد.آگاهی بیشتر از نحوه نگرش به زمان به ما شانس بیشتری برای خوشبختی می‌دهد، که خود اغلب مستلزم تنظیم مجدد نحوه تخصیص زمان است. رسیدن به شادی، یا شاید رضایت ممکن است دشوار باشد، و ما اغلب در اولویت قرار دادن به آن  شکست می‌خوریم. این مساله تا حدی به این دلیل است که به ما آموزش داده شده که کار سخت را بر شادی و لذت، که اغلب کمتر اهمیت دارند در اولویت قرار دهیم و در نتیجه فشار زیادی برای استفاده مفید از زمان خود احساس می‌کنیم.
استفان کاوی توضیح می‌دهد که ما به دو روش کلیدی اولویت بندی می‌کنیم. یکی به ترتیب اهمیت و دومی به ترتیب فوریت که واقعاً به زمان مربوط می‌شود. کارهای فوری همیشه در صدر فهرست کارهای ما قرار می‌گیرند، چه مهم باشند و چه نباشند، که می‌تواند به این معنی باشد: کارهای مهم مانند اجازه دادن به خودمان برای شاد بودن، به پایینترین جایگاه در لیست ما می‌روند و  به عنوان زمان تلف شده در نظر گرفته می‌شوند.  اگر بتوانیم درک بیشتری از نحوه ارتباط خود با زمان ایجاد کنیم و یاد بگیریم که اجازه ندهیم هیچ دوره زمانی بر دوره‌های دیگر برتری پیدا کند، می‌توانیم رویکرد متعادل‌تری پیدا کرده و هم زمان و هم شادی را در زمان پیدا کنیم.
 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img