02

دی

1403


اجتماعی

12 آذر 1403 07:46 0 کامنت

 شبنم جهانشاد معاون دفتر پیشگیری از معلولیت‌های سازمان بهزیستی کشور در سال 1401،  از ثبت ۱.۶ میلیون معلول در بانک اطلاعاتی سازمان بهزیستی کشور خبر داد. همه ما افراد دارای معلولیت را می‌شناسیم، آن‌ها والدین، فرزندان، کارمندان و مشتریان ما هستند و حتی ممکن است ما نیز در مقطعی از زندگی خود دچار نوعی ناتوانی شویم. در سال 1904، اچ جی ولز داستان کوتاهی با عنوان "کشور نابینایان" منتشر کرد. داستان در دهکده‌ای واقع در دره‌ای پنهان در اعماق آند اکوادور می‌گذرد. رانش زمینی که چندین نسل قبل از آن رخ داده بود، ساکنان را از آند جدا کرده بود. اجداد آن‌ها تا زمانی که فاجعه‌ای رخ داد، زندگی‌های عجیبی داشتند: «بیماری عجیبی بین آنان رواج پیدا کرده  و همه بچه‌ها و بعد بزرگسالان را  درگیر نابینایی کرده بود». کوری به سرعت در میان جمعیت گسترش یافت و جهانی شد. با گذشت زمان، خاطرات جمعی آن‌ها از بینایی به اسطوره تبدیل و در نهایت فراموش شد. کلماتی مانند "دیدن" و "بینایی" از زبان آن‌ها رخت بربست و روستاییان دیگر حتی نمی‌توانستند تصور کنند که دیدن چگونه است و روستایشان چه منظره‌ای دارد. داستان ولز این دیدگاه رایج را به چالش می‌کشد که افراد دارای نقص شدید لزوماً ناتوان هستند. بر اساس این روایت، اگرچه روستاییان همه نابینا بودند، اما هیچ یک محدودیت‌هایی را تجربه نکردند. آن‌ها جامعه‌ای را ایجاد کرده بودند که با نیازها و توانایی‌های‌شان سازگار باشد. داستان، این سوال را مطرح می‌کند که وقتی می‌گوییم فردی معلول است، منظور ما چیست: آیا معلولیت بخشی از وجود او و چیزی درونی برای فرد آسیب‌دیده است؟ یا معلولیت چیزی است که از بیرون تحمیل شده است؟ 

 

 

 مرزهای معلولیت


اکثر تعاریف رسمی از ناتوانی توسط سازمان‌هایی ساخته شده که مسئول تعیین واجدین شرایط بهره‌مندی از مزایا، خدمات یا تسهیلات هستند. یکی از ویژگی‌هایی که در بسیاری از این تعاریف مشترک است این تصور است که ناتوانی شامل نقصی در بدن یا ذهن است که توانایی انجام فعالیت‌های اصلی زندگی را به طور قابل توجهی کاهش می‌دهد.  سازمان بین المللی کار در سال 2011 خاطر نشان کرد که تقریباً هر تعریف موجود از معلولیت، منعکس‌کننده یک سیستم قانونی است و معنای خود را از آن سیستم می‌گیرد. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که "تعریفی از معلولیت که بتواند به طور جهانی اعمال شود غیرممکن است، زیرا هر کشور و عملاً هر نهاد اداری، با مفاهیم متفاوتی از معلولیت کار می‎‌کند." دانشمندان علوم اجتماعی و محققین معلولیت، این تعاریف را در دسته‌‎بندی‌های وسیعی که به آن‌ها «مدل‌های ناتوانی» می‌گویند، دسته‌بندی می‌کنند. هر مدل علل محدودیت‌‌های مرتبط با اختلالات حسی، حرکتی، شناختی، یادگیری و غیره را توصیف می‌کند. بیشتر بحث‌ها بر دو مدل متمرکز است: مدل پزشکی و مدل اجتماعی.  مدل پزشکی ناتوانی را با یک اختلال (یعنی یک وضعیت پاتولوژیک) بدن یا ذهن برابر می‌داند. به طور خلاصه، نقص، ناتوانی است، در واقع این رویکرد زمینه محیطی و اجتماعی را در ناتوانی دخیل نمی‌داند. طبق مدل پزشکی، تنها راه برای کاهش یا حذف اثرات ناتوان‌کننده یک اختلال، استفاده از یک مداخله پزشکی است که نقص را اصلاح می‌کند، یک مثال خوب در این مورد استفاده از لنزهای اصلاحی برای نزدیک‌بینی شدید است. منتقدان مدل پزشکی، استدلال می‌کنند که این مدل تأثیر آشکار عوامل محیطی بر عملکرد را نادیده می‌گیرد. به عنوان مثال، افزودن رمپ به ورودی ساختمان‌ها و خیابان‌ها فرآیند رفت و آمد را برای کاربران ویلچر تسهیل می‌کند. مدل اجتماعی تمایز شدیدی را بین نقص و ناتوانی فرض کرده و ادعا می‌کند که آسیب‌ها افراد را از کار نمی‌اندازند، در عوض، اکثریت بدون آسیب، محیط‌های فیزیکی و اجتماعی را می‌سازد که اقلیت آسیب دیده را از کار می‌اندازد. به عبارت دیگر، ناتوانی نتیجه زندگی در دنیایی است که توسط هنجار عمومی و برای افراد عادی آماری ساخته شده است. به عنوان مثال، بسیاری از وب‌سایت‌ها عمدتاً برای کاربران بینا طراحی شده‌اند. این سایت‌ها برای اقلیت نابینایی که از صفحه‌خوان‌ها و دستورات صفحه کلید استفاده می‌کنند کمتر در دسترس هستند و از این لحاظ افراد نابینا را محدود می‌کنند. اما این یک ساده‌سازی بیش از حد است که بگوییم آسیب‌ها هرگز مستقیماً ناتوان‌کننده نیستند یا اینکه مداخلات پزشکی همیشه نادرست هستند. آسیب‌هایی مانند درد مزمن یا زوال عقل نمونه‌های بارز آسیب‌هایی هستند که تقریباً در تمام زمینه‌های محیطی افراد را مستقیماً ناتوان می‌کنند. بنابراین، جامع‌ترین و مفیدترین تعاریف معلولیت شامل جنبه‌هایی از هر دو مدل پزشکی و اجتماعی خواهد بود. یکی از تعریف‌هایی که شامل بینش‌هایی از هر دو مدل است، چیزی است که آن را «مدل تعاملی» می‌نامند. این بینش ناتوانی را نتیجه تعاملات متقابل بین چندین عامل داخلی و خارجی می‌داند. یک تعریف تعاملی از معلولیت در طبقه‌بندی بین‌المللی عملکرد، ناتوانی و سلامت توضیح می‌دهد که هر انسانی می‌تواند کاهش سلامتی را تجربه کند و در نتیجه مقدار متفاوتی از  ناتوانی را تجربه کند.
بر این اساس، ناتوانی از تعاملات متقابل بین سه دسته از عوامل پدید می آید: شرایط بهداشتی (به عنوان مثال، اختلالات، بیماری‌ها، و غیره)، عوامل شخصی مانند سن، تحصیلات، سبک مقابله و جنسیت؛ عوامل محیطی، مانند پیشینه فرهنگی، نهادهای اجتماعی، آب و هوا و سیستم‌های قانونی. به عنوان مثال، فرد ناتوانی را زمانی تجربه می‌کند که: اخیرا بینایی خود را از دست داده (وضعیت سلامتی)، مهارت لازم برای آشپزی، نظافت، پرداخت قبوض و غیره را ندارند (عوامل شخصی)، برنامه‌های توانبخشی حرفه‌ای محلی دارای محدودیت‌هایی است که فرد نمی‌تواند از آن‌ها استفاده کند (عوامل محیطی).  بدون آموزش مهارتی، این فرد نمی‌تواند مستقل زندگی کند و در نتیجه دچار ناتوانی می‌شود. با ایجاد و تامین مالی برنامه‌ای که مهارت‌های زندگی مستقل را به افراد آموزش می‌دهد، می‌توان محیط را از ناتوان‌کننده به توانمند تبدیل کرد. در موارد دیگر، ممکن است تغییر عوامل شخصی یا اصلاح نقص‌ها منطقی‌تر باشد. با نگاه کردن به ناتوانی به عنوان نتیجه چندین عامل تعاملی، می‌توانیم «جامعه معلولان» را ایجاد کنیم که برای توانمندسازی اکثریت افرادی که در نهایت دچار اختلالات ناتوان‌کننده خواهند شد، اختصاص داده شده است.

 

 

جامعه در برابر معلولین


اینکه ما چگونه به همه افراد جامعه نگاه می‌کنیم و از آن‌ها حمایت می‌کنیم، معیاری است برای اینکه تعیین کند چه کسی هستیم و ارزش‌هایمان در چه سطحی قرار دارد. افراد دارای معلولیت در بسیاری از کشورهای جهان اغلب در فقر شدید زندگی می‌کنند و  کسانی که دارای معایب دوگانه (عدم دسترسی به مراقبت و فقر) هستند، از جمله انگ‎زده‌ترین و به حاشیه‌ رانده‌شده‌ترین افراد روی زمین هستند. آن‌ها اغلب از جامعه منزوی شده و از محیط اجتماعی خود، از سیستم آموزشی، مراقبت‌های بهداشتی و سایر خدمات حیاتی طرد می‌شوند. حتی گاهی اوقات، متأسفانه توسط خانواده خود پنهان می‌شوند و بسیاری از زنان و کودکان معلول با خطر خشونت خانگی و جنسی روبرو هستند. وجود یک یا چند معلولیت می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد و برای برخی خانواده‌ها خطر فقر را از طریق کمبود فرصت‌های شغلی و تحصیلی، دستمزد کمتر و افزایش هزینه‌های زندگی با معلولیت افزایش دهد. افراد دارای معلولیت در مقایسه با افراد بدون معلولیت با نرخ‌های بیشتری از فقر چند بعدی روبرو هستند. نرخ اشتغال افراد دارای معلولیت به طور قابل ملاحظه‌ای کمتر از نرخ اشتغال افراد بدون معلولیت در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. کریستین دوکت فعال حقوق معلولان و سفیر جهانی از ایالات متحده است که علاقه زیادی به جوانان معلول، ورزش و توانمندسازی دارد. دوکت در مورد فرهنگ‌سازی جامعه در ارتباط با معلولین می‌گوید: «آگاهی فرهنگی ما در مورد نحوه برخورد و تعامل با معلولیت، با شروع از مدارس ابتدایی، باید تغییر کند. ما باید به کودکان خود بیاموزیم تا  از همسالان خود به خاطر تفاوت هایشان تجلیل کنند، نه اینکه انان را مورد ترحم یا تمسخر قرار دهند. اگر چنین رویکردی در سنین پایین آموزش داده شود، تبعیض کمتر و شمول اجتماعی بیشتر رخ خواهد داد. یادگیری کودکان با و بدون ناتوانی در کنار هم به همه کمک می‌کند تا از استعدادها و هدایایی که همه بچه‌ها با خود می‌آورند استفاده کنند». دیدن جامعه معلولین به عنوان یک مخاطب ارزشمند گام بسیار مهمی است. معلولین بزرگترین جمعیت اقلیت در جهان هستند، اما در بازاریابی محصولات، کمترین توجه را به سمت خود می‌کشانند. بخشی از مساله از این واقعیت ناشی می‌شود که تنوع زیادی در جامعه معلولان وجود دارد و بسیاری از معلولان و خانواده‌هایشان به دلیل هزینه‌های گزاف درمان و توانبخشی، دیگر چندان قدرت خریدی ندارند که بتوانند در بازار به مصرف برسانند. پر کردن شکاف در آموزش و مهارت‌ها مهم‌ترین موضوع است. با ورود به اقتصاد دیجیتال، زندگی جوامع به حاشیه رانده‌شده مانند معلولان بیش از همه تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. آن‌ها احتمالاً با یک ضرر مضاعف در فناوری ناشی از اتوماسیون و از دست دادن فرصت‌های جدید مواجه خواهند شد. تحقیقات نشان می‌دهد که افرادی با شبکه ایمنی مالی محدود، امنیت شغلی پایین، مهارت کمتر در فرایندهای پرتقاضا و دسترسی نابرابر به آموزش در معرض بالاترین خطر هستند.  در هر صورت حرکت جامعه به سمت توانبخشی معلولین، یک حرکت جمعی است و هر کدام از ما نقش بسزایی در شکل‌گیری و تداوم این حرکت خواهیم داشت. 

 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img