25

اسفند

1403


سیاسی

30 دی 1403 08:09 0 کامنت

 در ایران، ضعف احزاب رسمی و تمرکز بیشتر بر جناح‌ها باعث شده عضویت در احزاب رسمی اهمیت کمتری داشته باشد و برخلاف برخی کشورهای دنیا، حضور در آنها پیش‌شرطی برای سمت‌گرفتن در دولت نیست؛ موضوعی که باعث شده بسیاری از سیاست‌مداران، به‌جای وابستگی به حزب، در چارچوب جناح‌های غیررسمی مانند اصلاح‌طلبی، میانه‌رویی، اصولگرایی و... فعالیت کنند. این وضعیت باعث شده نه مزایای کامل نظام حزبی در ایران دیده شود و نه از معایب آن اجتناب گردد.


استفاده از نیروهای وابسته به احزاب در دولت، امری مرسوم در ساختار سیاسی قریب به اتفاق کشورهای دنیا و بخصوص کشورهای توسعه‌یافته است. در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، با وجود آنکه مطابق قانون اساسی احزاب از آزادی‌ها و حمایت‌های حکومت برخوردار هستند، اما انکارپذیر نیست که در سال‌های اخیر، با نوعی عینک بدبینی و امنیتی به احزاب سیاسی داخل کشور نگاه شده است. بخصوص آنکه جریان‌های مختلف از سال 92 و در پی انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری سعی داشتند با مطرح‌کردن خود به عنوان جریان سوم، اعتماد مردم را در انتخابات‌ها جلب کنند. به عنوان مثال، قالیباف در انتخابات 92 با شعار نواصولگرایی، حامیان احمدی‌نژاد با شعار راه سوم و حسن روحانی با شعار اعتدال و میانه‌روی پا به عرصه انتخابات گذاشتند. این نخستین باری بود که پس از دوم خرداد 76، تفکیک‌بندی‌های سیاسی مرسوم در ایران از بین می‌رفت و صف‌آرایی‌های جدیدی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و در نتیجه احزاب رسمی کشور از شکل مرسوم خود خارج شدند؛ از جمله مهم‌ترین آنها، فاصله‌گرفتن اصولگرایان از طیف احمدی‌نژاد و نزدیکی بیشتر راست‌های سنتی به رهبری هاشمی رفسنجانی با چپ‌های سنتی اصلاح‌طلب بود. این عوامل در کنار انحلال دو جبهه‌ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از وقایع سال 88، نظام حزبی کشور را به تعبیری بی‌معنا کرد و نقش احزاب را در تصمیم‌گیری‌های کلان بسیار کم‌رنگ ساخت. استفاده‌ی درست از نظام حزبی، در کنار معایبش، مزایای متعددی از جمله ایجاد انسجام سیاسی و هماهنگی در مدیریت دولتی، شفافیت در مسئولیت‌پذیری، تربیت کادر متخصص و سیاسی، تقویت مشارکت سیاسی و از همه مهم‌تر، نقشی که آنها در واسطه‌گری میان حکومت‌ و جامعه‌ی مدنی و به عنوان یکی از ستون‌های جامعه‌ی مدنی ایفا می‌کنند، دارا است. این مزایا، باعث شده تا قریب به اتفاق کشورهای دنیا نظام حزبی و تقویت احزاب را به صورت جدی دنبال کنند و در بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده‌ی آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین و... به صورت رسمی و غیررسمی، سمت‌گرفتن در دولت منوط به تعلق به یک حزب خاص است. به عبارت دیگر، در کشورهای توسعه‌یافته جایگاه و اهمیت شخص حقیقی، جای خود را به حزب متبوع فرد می‌دهد و این حزب را در قبال اقدامات شخص، مسئول قرار می‌دهد. در همین راستا، بد نیست به عملکرد دولت‌های پس از سال 76 و شکل‌گیری آرایش جدید نظام سیاسی ایران، در استفاده از نیروهای منتسب به یک حزب نگاهی بیندازیم.

دولت هفتم و هشتم، بهار احزاب


پس از آنکه عمده‌ی مجموعه‌ی دولت هاشمی رفسنجانی در حزب واحدی به نام کارگزاران سازندگی جمع شدند، دولت اصلاحات در سال 76 بر سر کار آمد. این دولت در کنار استفاده از نیروهای این طیف، به استفاده‌ی عمده از احزاب پرداخت. به‌طوری که در رکوردی که تاکنون هیچ دولتی به آن دست نیافته، از حدود 65 وزیر و معاونین رئیس‌جمهور در دو دولت، 55 نفر از آنها عضویت رسمی در یکی از احزاب داشتند. عمده‌ی آنها از حزب کارگزاران سازندگی و جبهه‌ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند که حلقه‌ی اصلی حامیان اصلاحات را تشکیل می‌دادند.

دولت نهم و دهم


دولت نهم و دهم آغاز بی‌اعتمادی به احزاب از سوی دولت بود. احمدی‌نژاد، کابینه‌ی خودش را با حداقل افراد حزبی تشکیل داد و عمدتا از میان افرادی که خودش مستقیما با آنها آشنایی داشت، دولت نهم و دهم را تشکیل داد. گرچه خود احمدی‌نژاد حزب جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی را رهبری می‌کرد، اما همواره ادعا داشت که کاندیدای هیچ حزب و جبهه‌ی خاصی نیست. 
همین بدعت‌گذاری باعث شد که تا اکنون بر سر اینکه این دولت منتسب به کدام طیف سیاسی بوده است، اختلاف وجود دارد و عمده‌ی حلقه‌ی اصلی حامیان آن دولت نیز که گاها مبالغه‌هایی عجیب در مدح دولت نهم و دهم می‌گفتند، از احمدی‌نژاد اعلام برائت کرده‌اند. در «دولت بهار» مجموعاً حدود 99 نفر متصدی وزارتخانه‌ها و معاونت‌های ریاست‌جمهوری شدند که 31 نفر از آنها وابستگی حزبی داشتند؛ که البته درصدی بسیار ناچیز بود.

دولت یازدهم و دوازدهم، بازگشت احزاب


حسن روحانی برخلاف احمدی‌نژاد، پیشینه‌ای روشن در حزب متبوعش داشت. او از سال 78 رهبر معنوی حزب اعتدال و توسعه بود و خود از بنیان‌گذاران این حزب به شمار می‌رفت. این روحیه، باعث شد تا روحانی به‌طور مکرر بر استفاده‌ی صحیح از نیروهای حزبی، بازسازی خانه احزاب و تشکیل نظام انتخاباتی حزبی تاکید کند. در عمل اما دولت او، کمی بیشتر از احمدی‌نژاد از نیروهایی که رسما عضو حزب خاصی بودند، استفاده کرد. دولت یازدهم و دوازدهم، کمتر از «دولت بهار» رفت و آمد وجود داشت. در این میان، از حدود 84 نفر از وزرا و معاونین رئیس‌جمهور، 42 نفر عضویت حزبی داشتند و مابقی منسوب به حزب رسمی خاصی نبودند.

دولت سیزدهم، بدون راهبرد


دولت سیزدهم، در عمر کوتاه سه‌ساله‌اش، کمترین استفاده از نیروهای حزبی انجام داد. در واقع، در این دولت از میان حدود 51 وزیر و معاون رئیس‌جمهور، تنها 11 نفر با عضویت حزبی حضور داشتند که کمترین میزان در میان تمامی دولت‌های پیش از خودش بود. شهید رئیسی که خود در «جامعه روحانیت مبارز» عضویت داشت، چندان اعتقادی به استفاده از احزاب در دولتش نداشت و این دولت را می‌توان از این جهت بدون راهبرد و انتساب قلمداد کرد.

دولت چهاردهم، وفاق بدون احزاب


مسعود پزشکیان، پس از ابوالحسن بنی‌صدر، به دومین رئیس‌جمهور در تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شد که در هیچ حزبی عضویت نداشت. شاید همین موضوع باعث شده است که در میان 34 انتصاب رده‌بالای دولتش، تنها 8 فرد حزبی حضور داشته باشند و از این حیث، دولت چهاردهم کمترین میزان انتصاب افراد حزبی در دولت را به نام خود ثبت کند؛ هرچند مسئولان مختلف بارها تاکید به استفاده از ظرفیت احزاب داشته‌اند. البته به‌نظر می‌رسد برای قضاوت بهتر، باید تا انتهای دولت صبر کرد اما مشخصاً از وظایف جدی دولت چهاردهم، اقدام برای بازگرداندن احزاب به حلقه‌ی تصمیم‌گیری کشور و تلاش برای زدودن نگاه بدبیانه‌ به احزاب که لااقل در سال‌های اخیر مشاهده می‌شود، است.
 

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

جلسه تعیین دستمزد به یکشنبه هفته آینده موکول شد