24

اسفند

1403


یادداشت

24 بهمن 1403 09:19 0 کامنت

اول: شاید بنیادی‌ترین گرایش نسل جدید، اصالت بخشی به آنچه که خودش می‌پسندد باشد و بتوان گفت که شاخصه اصلی؛ رهایی پرنده ذهن از قفس قضاوت‌های دیگران و نترسیدن از شنای خلاف جهت در رودخانه عادت‌های مردم جامد باشد. و اینکه چقدر یک اجتماع به این باورمندی و بلوغ برسد که به بروندادهای هویتی و رفتاری نسل جدید در چارچوب حریم عفت عمومی احترام بگذارد. او دوست دارد زبانش را پیرسینگ کند. از ده سالگی گوشه‌ی ابرو باریک کند.‌ به معلمش بگوید خیلی نامردی. در ادبیات نوشتاری سلام علیکم را با «س» خلاصه کند. این‌ها فرزندان ما هستند برآمده از همین فرهنگ عمومی، رشد یافته در همین ساختار آموزش عمومی، شهروندان اپلیکیشن های ارتباط اینترنتی و مستغرق در دریای فضای مجازی. و البته که بیشترین اثر پذیری و جریان سازی هویتی در بستر وب و سکوهای مجازی در حال جریان می باشد. جایی که ما از اعمال حکمرانی در آن فقط مسدودسازی را یاد گرفتیم نه مصون‌سازی. 


دوم: اولین راهبرد اصلاح و تغییر، پذیرش خطاست. حاکمیت و سیاست‌های کلان فرهنگی، محتوای طراحی شده و گنجانده شده در کتب درسی  و دستگاه تعلیم و تربیت رسمی، رسانه های  عمومی تحت حمایت دولت و دستگاه و نهادهای دینی و فرهنگی حتما به دنبال این نبودند که دختران نوجوان ما سیگار بکشند و حالا وقت درنگ و بازسازی رویه‌های کهنه پیشین است! با احتیاط می توان گفت که «کاری نکنید». نسل بدون امید، اندیشه آرمانی نخواهد داشت. اصلا نشاط در اذهان درگیر برای اینکه امشب مثل هر شب شام، نون سوراغی داریم؛ نخواهد آمد. سیاست‌هایی که در آن فقط، فقرا در سطوح مختلف باز تولید می شوند؛ تولید حسرت و انتقام از اشراف وحاکمان را در طبقه ضعیف شکل خواهد داد.وقتی که فقرا برای سرکوب حس نابرابری، به دنبال راهی برای همسان شدن با ثروتمندان هستند. جایی که دختر فقیر من با دختر ثروتمند شهر؛ حس برابری دارایی خود را برآورده می کند؛ تعارف و داشتن پاکت سیگار یکسان است. آسیب‌های اجتماعی حاصل تقدیر آدم‌ها نیست، زاییده انتخاب های ناگزیر است. نتیجه انتخاب های غیر آزادانه و اجباری.


سوم: آموزش و پرورش عمومی هنوز اولویت نیست! وضعیت اختصاص سرانه تولید ناخالص داخلی در کشورهای توسعه یافته یا اقتصادهای نوظهور را به آموزش عمومی با کشور خودمان مقایسه کنید. وضعیت الزامات و سرمایه اجتماعی معلمان هم هر روز از تجمع جلوی وزارتخانه و صندوق‌های بازنشستگی هم معلوم است. هادی اجتماعی؛ نیاز به شانیت و سرآمدی دارد. گمشده این نسل، نبود الگوها و فرمت های شادی مبتنی بر هیجان است. معلمانی با روان‌های ژولیده و رسانه‌هایی مانده در نیم قرن پیش، از تولید گفتمان‌های مسیر سعادت برای نسل امروز عاجزند. روان‌های زخم‌خورده از تحقیر درون خانوادگی و مقایسه شدن، که حتی مدرسه آمدنشان برای این است که فقط ساعاتی را با دوستانشان بگذرانند و ساقی مدرسه را ملاقات کنند و سفارش جدید «بی تی» رزرو کنند. تجربه «گل» هم در اذهان نوجوانان رویش پیدا کرده است. و آموزش و پرورشی که فقط غرق در آمار سامانه‌های فعالیت‌های هنری و پیشگیری است و فعالیت‌های تربیتی از واقعیت های پنهان و زیر جلدی به دور است. دیر وقتی است که مدرسه در برابر سلبریتی‌ها سپر انداخته است و به میزانی که الگوسازی و برندهای هویت‌ساز در فضاهای غیر تربیتی جریان دارد؛ در خانواده و مدرسه و جامعه وجود ندارد. هنوز هم  برای تغییر شیوه مبارزه با آسیب‌های اجتماعی در مدارس دیر نیست؛ البته اگر بتواند طرحی نو دراندازیم.
 

دیدگاه ها (0)
img
خـبر فوری:

دانشجویان فردا با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند