اجتماعی
یکی از دشوارترین کارهای انسان در زندگی روزمره، نگاه کردن به خویشتن است. ما اغلب میخواهیم جهان را مقصر ناکامیهای خود بدانیم: همکارمان را، شریک زندگیمان را، یا حتی جامعه و شرایط زمانه را. این گرایش انسانی از چشم روانشناسی، «فرافکنی» نام دارد، سازوکاری دفاعی که در آن فرد هیجانها، افکار یا تمایلات ناخوشایند خود را به دیگری نسبت میدهد. ویرژینی مِگله، فیلسوف و رواندرمانگر فرانسوی، در کتاب فرافکنی کوشیده است این مفهوم پیچیده را از حوزهی نظری به زندگی عینی و اجتماعی ما پیوند بزند. کتاب او نه تنها برای روانشناسان یا علاقه مندان به روانتحلیلگری جذاب است، بلکه خوانندهی عام نیز میتواند در صفحاتش با تجربههای شخصی خویش روبهرو شود. «فرافکنی» کتابی است دربارهی ما و دیگری، دربارهی مرزهای ظریف میان خویش و جهان، و دربارهی راهی که میتوانیم از طریق شناخت این سازوکار دفاعی، به رابطهای سالمتر با خود و دیگران برسیم.
فرافکنی چیست؟
مگله در همان ابتدای کتاب به ریشههای روانکاوانهی مفهوم فرافکنی اشاره میکند. فروید این سازوکار را در تحلیل بیمارانش مشاهده کرد: هنگامی که بیمار نمیتوانست تمایلات یا احساسات دردناک خود را بپذیرد، آنها را به دیگری نسبت میداد. برای مثال، فردی که در ناخودآگاه خود میل به پرخاشگری دارد، ممکن است دیگران را خشمگین یا تهدیدکننده تصور کند. اما مگله از تکرار صرف نظریهها فراتر میرود. او نشان میدهد که فرافکنی چگونه در روابط روزمره عمل میکند: در سوءتفاهمهای خانوادگی، در رقابتهای کاری، در دوستیها و حتی در عرصهی سیاست و رسانه. به بیان او، ما اغلب تصویری که از دیگری داریم، بازتابی از خودمان است. جهان بیرونی به آینهای بدل میشود که چهرهی پنهان ما را برمیگرداند.
ساختار کتاب
کتاب فرافکنی اثر ویرژینی مگله با ساختاری منسجم و در عین حال ساده طراحی شده تا خواننده بتواند بهتدریج با مفهوم پیچیدهای همچون فرافکنی آشنا شود. مگله کتاب را به سه محور اصلی تقسیم کرده است که هر یک به سطحی متفاوت از تجربهی انسانی میپردازد: فردی، میانفردی و اجتماعی. در بخش نخست، نویسنده به فرافکنی در سطح فردی میپردازد. او توضیح میدهد که چگونه هر انسان برای مواجهه با بخشهای ناخوشایند شخصیت خود، آنها را بر دیگری میافکند. این بخش با مثالهایی از زندگی روزمره آغاز میشود: از احساس حسادت، خشم یا ناکامی گرفته تا لحظاتی که فرد نمیتواند ضعفهایش را بپذیرد و بهجای آن، دیگران را به «کمکاری» یا «بیمسئولیتی» متهم میکند. هدف مگله این است که خواننده در آیینهی این مثالها، خود را بازشناسد و بهتدریج مسئولیت بیشتری برای هیجانهای شخصیاش بپذیرد. بخش دوم کتاب به سطح میانفردی و خانوادگی اختصاص دارد. اینجا نویسنده نشان میدهد که فرافکنی چگونه در روابط نزدیکتر ـ میان والدین و فرزندان، میان زوجها یا حتی میان دوستان ـ عمل میکند. مگله توضیح میدهد که بسیاری از سوءتفاهمها و تعارضهای خانوادگی درواقع بازتاب اضطرابها یا ناکامیهای شخصی هستند که ناآگاهانه بر دیگری انداخته میشوند. او مثال میزند از والدینی که اضطراب خود را به فرزند منتقل میکنند یا زوجهایی که ناکامیهای فردیشان را به شکل انتقاد مداوم از شریک زندگی نشان میدهند. در بخش سوم، مگله نگاه خود را به سطح اجتماعی و فرهنگی گسترش میدهد. اینجا فرافکنی به سازوکاری جمعی تبدیل میشود: جامعهای که مشکلات درونی یا ترسهای تاریخی خود را نمیپذیرد، آنها را بر گروهی دیگر فرافکنی میکند. بدین ترتیب، کلیشهها، پیشداوریهای قومی و حتی خشونتهای سیاسی توضیح داده میشوند. این ساختار سهلایه، به خواننده امکان میدهد تا فرافکنی را نه صرفا در نظریههای روانکاوی، بلکه در تمام ابعاد زندگی ـ از درون فرد تا روابط خانوادگی و ساختارهای اجتماعی ـ تجربه و درک کند.
نمونههایی از زندگی روزمره
قدرت کتاب مگله در آن است که فرافکنی را نه به عنوان یک اصطلاح تخصصی، بلکه به عنوان تجربهای آشنا برای همه توضیح میدهد. او مثال میآورد: مادری که ناتوانیاش در کنترل اضطراب را به فرزند نوجوان خود نسبت میدهد و او را «بیش از حد مضطرب» میخواند. مدیری که احساس شکست خود را در قالب «بیکفایتی کارمندان» بازتاب میدهد. زوجهایی که نارضایتی از خویش را در قالب انتقادهای مداوم از یکدیگر نشان میدهند. خواننده با این مثالها درمییابد که فرافکنی پدیدهای همگانی است؛ نه صرفاً نشانهای از بیماری روانی، بلکه مکانیسمی انسانی که اگر ناآگاهانه بماند، میتواند مخرب شود.
فرافکنی و اخلاق رابطه
یکی از بخشهای برجسته کتاب، پیوند میان فرافکنی و اخلاق است. مگله یادآور میشود که تا زمانی که مسئولیت هیجانها و تمایلات خود را بر عهده نگیریم، در حق دیگری بیانصافی میکنیم. او مینویسد: «فرافکنی درواقع نوعی امتناع از دیدن خویشتن است؛ امتناعی که دیگری را قربانی میکند». از این منظر، شناخت فرافکنی صرفا تمرین روانشناختی نیست بلکه تمرینی اخلاقی و اجتماعی است. اگر یاد بگیریم مرز میان خود و دیگری را بشناسیم و مسئولیت احساساتمان را بپذیریم، روابط انسانی عادلانهتر و شفافی خواهیم داشت.
فرافکنی در عرصه اجتماعی
بخش سوم کتاب، برای خوانندهی روزنامه بسیار جذاب است زیرا به ساحت اجتماعی فرافکنی میپردازد. مگله نشان میدهد که بسیاری از کلیشهها و پیشداوریها درواقع حاصل فرافکنیهای جمعیاند. جامعهای که ناتوانی یا ترسهای خود را انکار میکند، آنها را بر «دیگری» میافکند: بر مهاجران، اقلیتها یا گروههای سیاسی مخالف. در این معنا، فرافکنی نه تنها پدیدهای فردی، بلکه ریشهی بسیاری از خشونتها و نابرابریهای اجتماعی است. نگاه نویسنده در این بخش یادآور تحلیلهای روانکاوی اجتماعی است؛ جایی که روان فردی و ساختارهای کلان اجتماعی در هم تنیدهاند.
زبان و سبک کتاب
مگله از زبانی روان و ساده استفاده میکند. او نه در دام اصطلاحات پیچیدهی روانکاوانه میافتد و نه نوشتهاش را به سطحینگری تقلیل میدهد. این کتاب هم برای خوانندهی علاقهمند به روانشناسی کاربردی و هم برای کسانی که به فلسفه و اخلاق توجه دارند، خواندنی است. ترجمهی فارسی اثر نیز بهگونهای صورت گرفته که خواننده بتواند با متن ارتباط برقرار کند. انتخاب واژهی «فرافکنی» بهخوبی معنای ضمنی متن را منتقل میکند و متن را از خشکی تخصصی دور نگه میدارد.
اهمیت کتاب برای امروز ما
در دنیای امروز که شبکههای اجتماعی بستری برای بروز انواع فرافکنیها فراهم کردهاند، اهمیت کتاب مگله دوچندان است. کافی است سری به بخش نظرات یک خبر یا یک پست بزنیم تا ببینیم چگونه افراد ترسها، خشمها و ناکامیهای خود را بر دیگران میافکنند. این کتاب میتواند برای ما هشداری باشد: هر بار که به دیگری برچسب میزنیم یا او را به چیزی متهم میکنیم، شاید نخست باید در درون خود به جستجو بپردازیم. شناخت فرافکنی به معنای انکار خطاهای دیگران نیست بلکه یادآوری میکند که دید ما از دیگری همواره با سایههای درونیمان رنگآمیزی میشود.
نقد و ارزیابی
البته کتاب خالی از کاستی نیست. برخی خوانندگان حرفهای روانکاوی ممکن است از سادهسازیهای نویسنده خرسند نباشند. همچنین، در برخی بخشها به نظر میرسد نویسنده بیشتر بر جنبههای اخلاقی و فلسفی تکیه کرده و کمتر به پژوهشهای علمی روز ارجاع داده است. بااینحال، برای اثری که هدفش آشنایی عمومی با مفهومی پیچیده است، این انتخاب تاحدی قابل دفاع است.
فرافکنی اثر ویرژینی مگله کتابی است که ما را به تأملی دوباره دربارهی رابطهمان با خود و دیگران دعوت میکند. این کتاب نشان میدهد که بسیاری از نزاعها، سوءتفاهمها و رنجهای انسانی ریشه در ناتوانی ما برای پذیرش بخشی از خویش دارد. خواندن این کتاب میتواند آغاز راهی باشد برای مسئولیتپذیری بیشتر، برای پرهیز از قضاوتهای شتابزده و برای درک این حقیقت که دیگری همیشه تا حدی آینهی خود ماست. در جهانی که پر از سوءتفاهم و خشونت است، شاید مهمترین درس این کتاب همان جملهی نانوشتهی آن باشد: «پیش از آنکه به دیگری بنگری، نخست در آینه نگاه کن».
جدیدترین اخبار
اقدامات پیشگیرانه آنفلوانزای فوقحاد پرندگان در مرغداریهای کشور
حذف عوارض آب مجازی از پنج محصول کشاورزی
الکترونیکی شدن پاسپورتهای دستنویس مهاجرین و صدور گواهینامه رانندگی برای دارندگان کارت آمایش
استقلال در تلاش برای باز شدن پنجره نقلو انتقالات
قرعه آزادکاران ایران در بازیهای کشورهای اسلامی مشخص شد
دختر پرتابگر دیسک ایران ششم شد
باند سارقان مسلح در عملیات پلیس زاهدان به هلاکت رسیدند
ایجاد شهر ایمن و جامعه تابآور نیازمند آموزش و رعایت الزامات ایمنی است
خودرو، صدرنشین فهرست دریافتکنندگان ارز وارداتی شد
سامانه خدمات یارانه نقدی راهاندازی شد/ امکان تبدیل یارانه نقدی به کالابرگ
ایران دومین قدرت جهان در ذخیرهسازی سلولهای بنیادی
کشف گردش مالی مشکوک ۲۴۹۰ میلیارد ریالی در یک شرکت صوری در هرمزگان
پیروزی مقتدرانه تیم کبدی بانوان ایران مقابل لهستان در قهرمانی جهان
موافقت دولت با لایحه افزایش مستمری بازنشستگان دولتی / اضافهکار و مزایای رفاهی مشمول کسور بازنشستگی شد
آغاز خرید سهام خرد بانک آینده / بیش از ۲۹۰ میلیون سهم در اولین روز معامله شد