به گزارش صبح ساحل، به نقل از ایسنا، در متن یادداشت "مطلقنگری در روایتگری" حجتالاسلام عباس فضلی آمده است:
"سالهای شصت، روزگار پرالتهابی بود. جنگ از یک سو، نبردهای خیابانی از سوی دیگر، برکناری بنیصدر و فضای آلوده دانشگاهها و مطالبات گروهها از دیگر سو، همه دستبهدست هم داده بودند تا کشور را به گردابی عمیق فروبرند. بهرغم کتابها و مقالات بسیاری که دراینباره نوشتهاند؛ من هنوز نتوانستهام خود را قانع کنم که در آن زمانه پرکشمکش چه اتفاق افتاد؟ و چه کسانی برنده یا بازنده و قربانی شدند؟ از طرفی فیلمهایی هم که پیرامون آن رویدادها ساختهاند نهتنها روشنگر و شفاف نبوده بلکه بر ابهام ماجرا افزوده و یکسویه و مطلق نگرانه، حوادث را مرور کردهاند.
هرچند میگویند که با گذشت نیمقرن، رخدادهای تاریخی رخ مینمایانند اما به باور من، برای تحلیل رویدادها و نشستن گردوخاک تاریخ، سپری شدن یک قرن و دو قرن هم اندک است. البته نگاه بدبینانهام به تاریخ هم مزید بر علت است. مگر مورخان و سیاستمداران دریافتهاند که در نهضت مشروطه چه گذشت؟ یا اینکه صنعت نفت چگونه ملی شد؟ هنوز از اتفاقات عجیبوغریب و گفتوگوهای متناقض آن روزگار رونمایی نشده است.
تردیدی نیست که ابهامات تاریخی، ناشی از سرشت و شخصیت انسانهایی است که سازندگان تاریخاند. قهرمانانی که در یک برهه زمانی ظهور کرده و خلقی را شیفته و شیدای خود نمودند و صحنههایی آفریده و رفتند. گویا این سرشت آدمی و سرنوشت تاریخی به هم گره میخورد و بر ابهام و ایهامهای ماجرا میافزاید.
فیلم سیاسی ماجرای نیمروز نیمنگاهی داشت به درگیری خیابانی گروههای سیاسی در سال ۶۰ و ماجرای نیمروز ۲ با نام "رد خون" هم ادامه آن ماجرا اما بازگوکننده وقایع پایانی جنگ در سال ۶۷ . گویا کارگردان و تهیهکننده در فکر ساخت بخش سوم ماجرا هم هستند!
فیلم "رد خون" از معراج شهدا شروعشده و در فضایی پرالتهاب ناشی از صدای مکرر توپ و تانک و مسلسل، با عملیات فروغ جاویدان و پاتکهای رزمندگان ادامه یافته و نهایتاً با سکانسی و نمایی از بالا در شهرک اکباتان تهران به پایان میرسد. این فیلم با چاشنی عاشقانه و طنزگونهای میخواهد روایتگر یکی از حوادث تلخ و خونین روزهای پایانی جنگ باشد تا بهزعم خود، نسلهایی که شاهد ماجرا نبودهاند، از آن آگاهی یابند.
تمام نکاتی که میتوان در فیلم "رد خون " ردیابی کرد بهجز نمایش چند جلوه ویژه، حضور چشمگیر دختران در کمپ اشرف عراق و ازدواج ایدئولوژیکی سازمان و آرزوی رسیدن به تهران پس از سه روز عملیات و شکست پیدرپی آنها بود. البته اگر از تهیهکننده و کارگردان هم بپرسیم شاید بگویند که تصور میکنید در مدت یک ساعت و نیم آیا بیش از این میتوان از یک حادثه رونمایی کرد؟ و پیرامون آن به تجزیهوتحلیل پرداخت؟ در پاسخ میتوان گفت کار کارگردان بیانی از برش تاریخی یک ماجراست نه تمام آن.
استفاده از نیروهای رده پایین از مسئولان جنگی که از سطح خیابان به صحنههای نبرد رفتهاند؛ چه توقعی میتوان داشت؟ آیا عملیات مرصاد همین بود که عدهای از کمپ اشرف به اسلامآباد غرب حمله کنند و مردم بیگناهی را قتلعام کرده و در تنگهای نزدیک کرمانشاه با بمباران هوایی متوقف شوند و از بین بروند و درنهایت پس از اتمام عملیات عواملی از حادثه در شهرک اکباتان بر روی نیمکتی قرار گرفته و مردی موجبات نجات همسرش را فراهم نماید. ۱۲ میلیارد تومان هزینه فیلم، برای بیان همین حوادث بود؟
تصور میکنم فیلمهای دهه ۹۰ دچار نوعی یکسونگری در پرداخت ماجراهای سیاسی و اجتماعی شدهاند. مطلق اندیشی در تمامی عرصههای زندگی موجب نوعی دگم گرایی و سفید و سیاه دیدن رویدادها میشود. و این نگاه در روایتگری سینمایی، بیشتر آسیبزاست. چنانکه در سریال اخراجیهای دهنمکی با شکستن مرزهای سینمایی و جنگی، نبرد هشتساله را تبدیل به نمایش رفتن یک عدهای خاص به جبهه و بازگشت پیروزمندانه آنها شد! در سریال ماجرای نیمروز هم آن نگاهها بهگونهای دیگر درباره رویدادهای سیاسی اوایل انقلاب تکرار میشود."