شهرستانها
وقتی از شهر حرف میزنیم تکلیف مشخص است. منظور سکونتگاهی است که با کوچه، خیابان، مغازه و این چیزها سر و شکل میگیرد. اما وقتی روی شهرها اسم میگذاریم و میگوییم خمیر، بندرعباس، لنگه یا هرجای دیگری، یعنی هرکدام از این شهرها باید ویژگیهای منحصربهفردی داشتهباشند که حتی اگر اسمشان را نمیدانیم، از آنچه میبینیم و حس میکنیم بفهمیم کجای نقشه ایستادهایم. وقتی به خمیر آمدم، میدانستم در چه شهری هستم اما برای پیدا کردن هویت شهر، خوب آن را ورانداز کردم. بین بالاوپایین کردنهای شهر به سوغاتسرایی برخوردم که از لحظه ورودم به آن انگار تازه فهمیدم در خمیر هستم.
وقتی از شهر حرف میزنیم تکلیف مشخص است. منظور سکونتگاهی است که با کوچه، خیابان، مغازه و این چیزها سر و شکل میگیرد. اما وقتی روی شهرها اسم میگذاریم و میگوییم خمیر، بندرعباس، لنگه یا هرجای دیگری، یعنی هرکدام از این شهرها باید ویژگیهای منحصربهفردی داشتهباشند که حتی اگر اسمشان را نمیدانیم، از آنچه میبینیم و حس میکنیم بفهمیم کجای نقشه ایستادهایم. وقتی به خمیر آمدم، میدانستم در چه شهری هستم اما برای پیدا کردن هویت شهر، خوب آن را ورانداز کردم. بین بالاوپایین کردنهای شهر به سوغاتسرایی برخوردم که از لحظه ورودم به آن انگار تازه فهمیدم در خمیر هستم. گشتی در آن زدم و با «مهشید امیر» آشنا شدم که سوغاتسرای سنچه به همت او پا گرفتهاست. سنچه و آدمهایش تنها جایی در خمیر بود که عنوان خشک و عصاقورتداده «خبرنگار» را از رویم برداشت و فرصت معاشرتی صمیمانه به من داد. گپ زدن با «معصومه ملایی» و «فریده نمازی» که بخشی از محصولات سنچه هنر دست آنان است، نتیجه همین معاشرت است. در ادامه گفتوگوی من را با سنچهایها دنبال کنید.
جایی برای احیای هویت خمیر
سنچه یک خانه قدیمی در خمیر است که بعد از مرمت به سوغاتسرا و مرکزی برای عرضه بخشی از هویت خمیر به گردشگران تبدیل شدهاست. یک بادگیر و دو اتاق دارد که در بادگیرش از اشیا هویتمند خمیر نگهداری میشود. دورتادور یکی از اتاقها قفسههایی چیده شده که تکتکشان با هنر دست خانمهای خمیر پر شدهاند. دستسازههایی از چند تکه سنگ، پارچه و صدف یا خوراکیهای محلی. مهشید میگوید: «یکی از خانمها میگفت هیچوقت فکر نمیکردم از تکه پارچهها بتوانم درآمدی داشتهباشم». برایم جالب است بدانم این مکان با چه هدفی راهاندازی شدهاست و آدمهایی که در آن رفتوآمد میکنند چه دغدغهای دارند. «یکی از بزرگترین دغدغههای من همیشه معرفی و تهیه سوغاتی مختص خمیر بود. تا پیش از این وقتی سفر میرفتم مجبور بودم چای، شربت و نسکافه خارجی سوغات ببرم. این شد که بهفکر افتادم تا با کمک هنرمندان خودمان یک محصول بومی ارائه کنیم که هم معرف فرهنگ ما هم نوعی اشتغالزایی باشد. اولین سوغات را برای آقای لاریجانی در سفری که به خمیر داشتند، آماده کردیم و خیلی از آن استقبال شد. بعد این جرقه در ذهنمان خورد که میتوانیم جایی مثل سنچه را راه بندازیم و این سوغات را در اندازههای مختلف و برای همه در دسترس قرار دهیم». حصیری را که روی زمین پهن شدهاست نشانم میدهد و ادامه میدهد «صنعت پیشبافی مال خمیر است ولی الان فقط سه نفر این کار را بلدند و انجام میدهند. سنچه تلاش میکند تا این هنرها حفظ شوند. حتی سعی داریم حیاط سنچه را به یک رستوران سنتی تبدیل کنیم که غذاهای فراموش شده خمیر را به کمک خانمهایی که آن را بلدنددوباره احیا کنیم». هنرهای بومی این روزها در شهرهای بزرگ طرفداران زیادی پیدا کردهاست. گردشگران در شهرهایی که بافت سنتیشان را حفظ کردهاند، بهدنبال هنردست زنان آن منطقه میگردند اما بیشتر این زنان یا راه عرضه هنرشان را نمیدانند یا اجازهاش را ندارند. دلم میخواند بدانم سنچه چطور این خانمها را پیدا و دورهم جمع کردهاست. «برای پیدا کردن هنرمندان فراخوان دادیم. خیلی از استعدادها شناخته شد. خانمی هست که همسرش دوست ندارد با کسی رفتوآمد کند و تا بهحال نتوانسته هنرش را جایی عرضه کند. من کارهایش را از خواهرش تحویل میگیرم و وقتی فروش رفت، پولش را به کارتش میریزم». اگرچه سنچه سوغاتسرای خمیر است اما این امکانی نیست که فقط مختص هنرمندان خمیر باشد. «همه میتوانند کارهایشان برای فروش به سنچه بسپارند. فقط شرطش این است که خلاقانه و غیرتکراری باشد.»
محیطی پویا و با نشاط
در ملاقات اولم با سنچه آنقدر مجذوب فعالیت و محصولات آن شدم که دلم میخواست هنرمندانش را از نزدیک ببینم. با مهشید قرار ملاقات دیگری گذاشتم و روز بعد دوباره به سنچه رفتم. وقتی رسیدم زن جوانی با لباس محلی روی زمین نشسته بود. از عصرانهای که برای من و همکارم تدارک دیده بود، حدس زدم خوراکیهای توی قفسهها کار اوست. معصومه فکرم را تایید کرد و گفت: «من به آشپزی خیلی علاقه دارم. دانشگاه مدیریت خواندهام ولی در روستای ما عیب میدانند دختر برود توی اجتماع. یکبار در انتخابات مسئول جمعآوری رای شدم. شب که به خانه برگشتم آنقدر همسایهها به مادرم گفتهبودند زشت است دخترت کار میکند که اولین و آخرین باری بود توی روستای خودمان کاری انجام دادم». بین حرفهایش با قهوه و حلوایی که پخته و باسلیقه تزئیناش کردهاست از ما پذیرایی میکند. دستپختش فوقالعاده است. میگوید: «همیشه فکر میکردم کاش جایی بود که میتوانستم غذاها و خوراکیهایی که بلدم را ارائه کنم. خیلی سال است که در رویاهایم دلم میخواهد رستوران بزنم اما تا امروز فقط رویا بود. نمیدانستم بهش میرسم یا نه. حالا که دارم کمکم توی اجتماع میآیم، اعتمادبهنفسم بیشتر شدهاست و میدانم دیگر رویا نیست». به اینجای حرفهایمان که میرسیم در باز میشود و یک زوج میانسال با لبخندی بشاش وارد میشوند. از دیدنشان تعجب میکنم. تا قبل از این تصور میکردم خانمی میانسال آن هم در شهری کوچک یا اجتماعی نیست یا روحیه بانشاطی ندارد. اصلا نمیدانم «میانسال» عنوان مناسبی است برای فریده و همسرش «علی ساحلیزادگان» که شباهتی به تصویر کلیشهای آدمهای این سنوسال ندارد یا نه. فریده میگوید: «من تحصیلات زیادی ندارم اما حمایت همسرم باعث شد از توی اجتماع آمدن خجالت نکشم. روزهایی که برای تفریح میرویم لب ساحل، سنگها و صدفها را تماشا میکنم و هرکدامشان بهنظرم شبیه یک چیزی میآید. من هم میآورمشان خانه و همان را میسازم و قاب میکنم. نمیگویم برای اینکه بتوانم کار کنم حتما باید دانشگاه رفتهباشم یا امکانات عجیبوغریبی داشتهباشم». معصومه که چند دقیقه قبل از اتاق بیرون رفتهبود با تیپی اسپرت برمیگردد. باید به کلوپ دوچرخهسواری برود که در آن مسئولیتی دارد. او در کمتر از یک ساعت هم نقش یک زن تمام و کمال سنتی را که در پخت انواع و اقسام غذاهای اصیل شهرش تبحر دارد، ایفا کردهاست هم زنی اجتماعی که میتواند در آن تاثیرگذار باشد. بعد از رفتنش آقای ساحلیزادگان درباره معصومه میگوید: «غذاهایی بلد است درست کند که من با این سنم یادم نمیآید چیست. با همسرش اکوتوریسم هم خواندهاند و لیدر هستند». نمیدانم حال خوشی که بین اهالی سنچه موج میزند از کجا میآید. مهشید میگوید: «ما یک گروه محیط زیستی هم داریم که بعد از سالها تلاش توانستهایم بین مردم جا بیندازیم ساحل را کثیف نکنند و حالا یکی از تمیزترین ساحلها را داریم. موسس این NGO شهردار بود و سعی کرد مردم را در فعالیتها مشارکت دهد. حالا مردم با خودشان میگویند ما هم میتوانیم و از آن روحیه کسالت و خوابآلودگی بیدار شدند».
تگ ها:
نظرسنجی
اخبار مرتبط
آغازی بر پایان بی آبی در روستاهای هرمزگان
گزارش صبح ساحل از حضور رییس جمهور در شهرهای مختلف هرمزگان
رویدر در انتظار یک فاجعه
4 طرح عمرانی در بندرخمیر به بهره برداری رسید
توسعه نخلستانهای تزرج نیازمند برنامههای جامع است
پربازدیدترین ها
مجموعه سازه گستر گامبرون
شرایط جدیدی برای دریافت کارت اعتباری سهام عدالت اعلام شده که براساس آن شش گروه از سهامداران نمیتوانند کارت اعتباری بگیرند.
مدیر فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد قشم از الکترونیکی شدن مراحل ثبت نام و تمدید کارت شهروندی قشم با هدف کاهش مراجعات حضوری برای کنترل بهتر و مقابله با شیوع ویروس کرونا در جزیره خبر داد.
جدیدترین اخبار