در گفت و گوی اختصاصی زینت السادات بهشتی با "صبح ساحل" مطرح شد:

ناگفته های زندگی شهید بهشتی از زبان خواهرش



صبح ساحل، اجتماعی _  در فرصتی که در دفتر خانم زینت السادات بهشتی نشسته ام نگاهم به عکس بزرگ برادرش بر روی دیوار می افتد  به دکتربهشتی می اندیشم خواه نا خواه کلمه مظلومیت در سرم تکرار می شود به یاد حرف امام راحل می افتم آنجا که گفت بهشتی یک ملت بود و فکر می کنم به اندازه یک ملت ،بهشتی را شناخته ایم به راستی چرا آنطور که بود بهشتی را ندیدیم و آنقدر که شایسته بود او را نشناختی از اوج دانش و بینش والای دکتر باخبرم تحصیلات حوزوی و دانشگاهی در بالاترین سطح ، سالهایی که بارها استادان را به چالش کشید و از کلاس ها اخراج شد.

ذهن پرشور و روح کاوشگرش به مذاق کمتر استادی خوش می آمد درست به همین خاطر بود که شاگرد علامه طباطبایی شد، حلم و سعه صدر استاد روح گریزان بهشتی را به میدان معرفت آورد و او را سال ها از چشمه های شناختش سیراب کرد. اگرچه رد پای دکتر بهشتی را می توان در اکثر گروه های مبارز قبل از انقلاب مشاهده کرد اما به نظر می رسد ظرف وجودی او در غالب هیچ کدام از آنها نمی گنجد نه حزب موتلفه ،نه دانشجویان مبارز خارج از کشور، نه حوزویان و نه دانشگاهیان و نه حتی گروه های تند رویی مانند انجمن حجتیه.

دکتر در همه جا و در بین هر قشری حضور و نفوذ داشت البته تلاش بسیار کرد تا انحرافات و آفات مبارزه را به اعضای آنها گوشزد کند حتی بعد از انقلاب هم هر جا که شد در هر موقعیت و مکانی برای رفع انحراف و کشاندن انقلاب به مسیر متعالی خود بارها بحث و جدل کرد و البته درست به همین دلیل بود که نه در بین نیروهای انقلابی خواهان داشت و نه در بین مجاهدین و توده ای ها ،چون هر جا حقی نا حق شد بهشتی اعتراض کرد و هر مکانی از حد اسلام خارج بود بهشتی و تفکرش در آن جایی نداشت .

به راستی بهشتی که بود آن شیفته ی خدمتی که مظلومانه سالها با تهمت ها کنار آمد تا به هر طریق در کنار انقلاب بماند بهشتی چگونه بهشتی شد؟ و چرا سالها در بطن قدرت بود اما در آن ذوب نشد؟ 

اینها سولات بی جوابی است که امید دارم پاسخ آنها را در میان صحبت های خواهر دکتر بهشتی پیدا کنم فکر می کنم هیچکس بیشتر و نزدیکتر از او برای روایت روزهای مظلومیت دکتر بهشتی نباشد.

با توجه به جو مذهبی خانواده دکتر بهشتی و از طرفی فضای غربزده و پرالتهاب دانشگاه ها چرا دکتر بهشتی تحصیلات حوزه را برای رفتن به دانشگاه رها کرد؟ واکنش خانواده به این عمل چه بود؟

دکتر بهشتی از ابتدا با اسلام و دین و در یک محیط معنوی پرورش یافتند ایشان معتقد بودند که حوزه ها باید پیشرفت داشته باشند یعنی فقط در بحث حوزوی و درس های سنتی کار نکنند برای همین مقداری از حوزه فاصله گرفتند البته بسیار کم و به سمت کار علمی و دانشگاهی رفتند و تلاش کردند برخی از آنها را در حوزه اجرا کنند.

مثلا ایشان معتقد بودند که باید در حوزه ها زبان انگلیسی تدریس شود این مساله و طرح آن در آن زمان یک حرف کفر محسوب می شد اما دکتر بر این امر پافشاری کردند و در مدرسه حقانی که ایشان از پایه گذاران آن بودند تاکید کردند که حتما زبان انگلیسی تدریس شود و نتیجه آن این شد که الان مسوولان حوزه به اهمیت این قضیه پی برده اند و تدریس زبان های زنده دنیا در حوزه ها با جدیت پی گیری می شود و مبلغان مذهبی به خارج از کشور اعزام می شود این یک نمونه از اعتقادات فکری دکتر بود و اینکه ایشان نمی خواستند تمامی ظرف وجودی خود را در حوزه خلاصه کرده و خود را فقط محدود به آن کنند و تاکید داشتند که هم در حوزه و هم در دانشگاه باید فعالیت شود و البته در این راه ایشان از حمایت کامل و روشنفکرانه خانواده برخوردار بودند.

ایشان در جایی خاطره ای نقل کردند از اینکه در جوانی به خاطر روحیه با نشاط و بذله گویی مورد شماتت برخی از اطرافیان در حوزه قرار گرفتند ولی ایشان مصرانه معتقد بودند که نشاط روحی با اسلام منافاتی ندارد این شادی روحی در زندگی شخصی دکتر بهشتی چگونه نمود پیدا میکرد؟

امتیاز ویژه و برتر دکتر بهشتی نسبت به شهدای دیگر روحیه بانشاط ایشان بود دکتر را هیچگاه کسی بدون تبسم ملاقات نمی کرد و این درست اخلاقی بود که پدر و مادر من همیشه در خانه آن را رعایت می کردند این خصلت البته به فرزندان هم منتقل شد در واقع این اخلاق دکتر خصلتی بود که ایشان از بیت خود یاد گرفتند در خانواده ما و از همان ابتدای کودکی جز نشاط چیز دیگری نبود و البته که سیره پیامبر اکرم ص برای جلب افراد هم همین بوده است. چه بسا که در اثر خشونت ،دیگران از اطراف انسان دور می شوند ایشان به لحاظ تربیت خانوادگی و سفارش دینی اسلام این ویژگی را بسیار رعایت می کردند.

خانواده در مبارزات دکتر بهشتی چه نقشی داشت و اصولا فضای خانوادگی ایشان تا چه حد با سیاست آمیخته بود؟

فضای خانوادگی دکتر بهشتی طلبگی بود پدرم یک روحانی فعال بودند که علاوه بر اشتغال به طلبگی دفتر ثبت ازدواج هم داشتند و فردی بسیار کوشا بودند.

دکتر چه زمانیکه در اصفهان درس می خواندند و چه زمانیکه به قم و تهران رفتند و مبارزات سیاسی خود را آغاز کردند و فعالیت های خود را به اوج رساندند در واقع از داشته های خود که از خانواده گرفته بودند بهره بردند و در نهایت آن را در جامعه پیاده کردند و در همه این سال ها نه تنها خانواده از ایشان حمایت می کردند بلکه تشویق هم می شدند در واقع هر فرد برای اینکه بتواند کاری را به طور موفق در جامعه به ثمر برساند باید آن کار را در خانواده و به صورت عملی یاد گرفته باشد چرا که این عمل در وجود فرد جایگزین شده است.

بعد از شهادت دکتر بهشتی امام راحل فرمودند مظلومیت بهشتی دردناک تر از شهادت بود به نظر شما چرا بهشتی مظلوم بود؟

مظلومیت دکتر بهشتی هم،ریشه در خانواده داشت.من، خواهرم و برادرم دکتر بهشتی هیچگاه خشونت را در خانواده تجربه نکردیم.

در کنار خشونت انسان پرخاشگر می شود و همیشه یک جو آرام و با مهر و محبت مانع از خشونت پروری در انسان می شود و در جایی که  خشونت نباشد انسان مظلوم میشود .وقتیکه دکتر در یک محیط آرام و پر محبت رشد کرد مظلومیتش شکل گرفت و حتی زمانیکه ایشان در اوج مبارزات انقلابی بودند و یا بعد از انقلاب که آماج حملات بسیاری از افراد و گروه ها قرار  گرفتند معتقد بودند که اگر جواب یاوه گویان را بدهند یا حتی خشونتی در این امر به کار بگیرند به جز اینکه وقت خودشان را تلف کنند نتیجه دیگری در بر ندارد چون به اعتقاد ایشان اگر انسان بخواهد پرخاشگر باشد باید یک وقتی را برای آن بگذارد و حتی بعد از آن باید به یک نوعی آن رفتار خشونت آمیز را توجیه کند و این بیشتر وقت انسان را تلف می کند.

در واقع اسلام برای وقت و چگونگی استفاده از آن اهمیت زیادی قایل است و در قیامت یکی از سولاتی که از ما می شود درباره چگونگی سپری کردن وقتمان است درست به همین دلیل است که ایشان در زمان بنی صدر که آن توهین ها و افتراها به ایشان نسبت داده می شد به آن اعتنایی نمی کردند حتی روزی من از ایشان پرسیدم چرا به این تهمت ها جواب نمی دهید و می گذارید این گونه درباره شما صحبت شود ایشان گفتند اینها می خواهند آب را گل کنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند اما ما آب را گل نمی کنیم بلکه در این آب زلال شنا می کنیم .

 دکتر بهشتی جزء معدود روحانیون آن زمان هستند که ضمن پایبندی به اصول اسلام ناب به نوعی تاکتیک مبارزه از راه تعامل با رژیم را در پیش گرفتند یک روحانی تحصیل کرده و خارج رفته یک شخصیت چند وجهی را به ذهن متبادر می کند شما به عنوان خواهر ایشان فکر میکنید چرا دکتر این راه مبارزه را انتخاب کردند؟

این مساله در واقع سیاستمداری برادرم را نشان می دهد ایشان یک تزی داشتند مبنی بر این که باید قبل از هر صحبت و کاری در مورد هر چیزی اول فکر کرد اگر آن کار یا صحبت به نفع مردم یا جامعه است باید آن را انجام داد و اگر به ضرر آنها باشد باید بلافاصله از آن فکر و عمل فاصله گرفت و همین امر موجب می شود تا جلو اتلاف وقت گرفته شود . 

من با اطمینان می گویم که زندگی برادر من شیوه و روشی است که هر کس بر اساس آن عمل کند هم دنیا را دارد و هم آخرتش را ،چون برادرم در هر کار همیشه خدا و آخرت و البته مردم و رضایت آنها را در نظر داشت تیز هوشی ایشان در مبارزه همیشه مانع رویارویی ایشان با رژیم پهلوی بود یک زمانی اعضای ساواک برای تفتیش به منزل ایشان می روند دکتر تمامی اعلامیه ها و مدارک مبارزاتی خود را در یک صندلی جاسازی کرده بودند زمانیکه ماموران ساواک به خانه ایشان رفتند دکتر با خونسردی بر روی صندلی پر از اعلامیه نشستند و به آن افراد گفتند همه جای خانه را بگردید. ایشان در طی مبارزه هیچگاه خود را نمی باختند چون همیشه خدا را ناظر بر کارهای خود می دانستند همانطور که خداوند در حدیث قدسی می فرماید اگر تو در همه کارها مرا طرف خود قرار دهی سودی به تو خواهم داد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به ذهنی خطور کرده است و این راهی است که دکتر در زندگی مبارزاتی و شخصی خود همواره مد نظر داشتند اصولا کسی که در هر کاری خدا را در نظر داشته باشد کمتر خطا می کند و این عاملی شد تا ایشان در قلب مردم جای داشته باشند.

من حتی در خارج از کشور هم طرفداران دکتر را زیاد دیده ام بعد از 32 سال که از شهادت دکتر می گذرد هنوز محبت ایشان در قلب های مردم زیاد است چون ایشان همیشه رضایت خدا را در رضایت خلق خدا می دانستند و همین امر محبت ایشان را ماندگار کرده است.

زمانیکه من به برادرم اعتراض کردم که چرا جواب یاوه گویان را نمی دهید ایشان گفتند مهم نیست که مردم درباره من چه فکر می کنند مهم این است که خدا درباره من چه قضاوتی می کند زمانیکه من این تز را داشته باشم و قبل از اینکه مردم درباره انسان قضاوت کرده و یا آن را تایید نمایند خدا خودش آن را تایید کند در همه مراحل کمک الهی شامل حال انسان خواهد شد.

به نظر می رسد دکتر بهشتی در طی جریان مبارزه با رژیم پهلوی نماینده و نظریه پرداز یک جبهه فکری _ تاریخی بود یک متفکر دینی که بیشتر از آنکه آرزو کند فکر میکرد و به جای حسرت خوردن عمل می کرد بیشتر از هر کسی در راس حکومت بر صیانت از ارزش های اسلامی در قالب قانون اساسی جنگید به نظر شما عامل تاثیر گذاری ایشان با وجود تمامی حملات و افتراها ی نیروهای اول انقلاب چه بود ؟

برادرم در هر کاری که قصد پیاده کردن آن را در جامعه داشت اول خودش به آن عمل می کرد و این مسئله ی بسیار مهمی ست در واقع ایشان کمی و کاستی هر کاری را ابتدا در عمل خود پیدا می کردن و بعد آن را در جامعه پیاده میکردند چیزی که امروز باعث تاسف است این که مردم ما امروز به موش آزمایشگاهی تبدیل شده اند اول یک کاری را بر روی مردم پیاده می کنند و بعد از ایجاد نارضایتی سعی در اصلاح آن دارند . دکتر بهشتی با مشورت در هر امری با اهل خبره ی آن به تمام کاستی ها و عواقب هر کار آگاه میشدند و بعد از آن عمل می کردند ایشان در تمام زندگی مانند یک روشنفکر واقعی عمل می کردند و برای فکر مردم ارزش قائل بودند حتی به فکر یک نوجوان اهمیت می دادند و در هیچ مسئله ای تجربه ی سالیان دراز خود را به رخ اطرافیان نمی کشیدند. شهید بهشتی به مردم شخصیت میدادند و به آن احترام بسیاری می گذاشتند رضایت و محبتی که مردم عاشقانه نسبت به دکتر بهشتی داشتند نشات گرفته از احترامی است که ایشان برای مردم قائل بودند در واقع انجام هر عمل با سیاست و تدبیری در کنار اهمیت دادن به شخصت مردم و بینش و آگاهی ست که می تواند اثر گذار باشد از طرف دیگر دکتر بهشتی در خانواده هم مرد عمل بود و به اعضای خانواده و فرزندانشان هم شخصیت می دادند هر گاه ایشان بر سر سفره همراه با خانواده حضور داشتند مقید بودند که خودشان برای اهل خانه غذا بکشند و در حین اینکار گزارش احوالات آنها را هم دریافت می کردند.

برادرم دختر اولشان را از همان نوجوانی مقید به یادگیری زبان خارجی و ترجمه ی روزنامه های ایران به زبانهای زنده ی دنیا می کردند این تشویق و ممارست موجب شده است که دختر ایشان اکنون با داشتن شش فرزند موفق به اخذ درجه ی دکترای زبان های خارجی بشوند.

 این موفقیت مرهون اهمیتی است که دکتر برای برنامه ریزی و وقت اهالی خانواده خود قائل بودند.

هیچگاه دکتر بهشتی چه در زمان شاه و چه بعد از انقلاب از سختی ها و فعالیت های زیاد ، گله ای داشتند توقع ایشان از خدماتی که به انقلاب داشتند چه بود ؟

ایشان هیچگاه در طی مبارزه از سختی های آن شکایت نکردند به نظر من هر کس در وجودش یک جنبه ی منفی نگر دارد و یک جنبه ی مثبت نگر و برادر من همیشه جنبه های مثبت و خوب هر کار را در نظر داشت و با تاسی به سیره ی حضرت زینب که بعد از واقعه عاشورا و تحمل آن سختی ها فرموند که من فقط زیبایی دیدم ایشان هم سختی ها ی مبارزه را با دید خوب و عینک خوش بینی برانداز می کردند و به آن امیدوار بودند به همین خاطر هیچگاه به یاد ندارم که برادرم شکایتی از زندگی و اتفاقات آن داشته باشد.اگر انسان قلب خودش را صاف کند خداوند می فرماید که من در آن قلب جای دارم و این عاملی بود که به دکتر آرامش مضاعف می داد خاطره ای که من در این رابطه به یاد دارم اینکه در شب هفت تیر و لحظات آخر زندگی ایشان زمانی که برادرم برای نماز مغرب وضو می گرفتند شخصی از کرمان به ملاقات ایشان می آید و به برادرم می گوید من به نمایندگی از گروهی از جوانان کرمانی خدمت شما رسیده ام آنها مرا مامور کرده اند که از جانب آنها از شما حلالیت بطلبم به خاطر قضاوت بدی که آنها زمانی درباره شما داشته اند ایشان با لبخند رو به آن فرد کرده و می گویند فلانی به آن عزیزان جوان من بگو قبل از اینکه شما از من رضایت بطلبید من از شما راضی بودم و این اوج بخشش دکتر را نشان می دهد که چه سان با وجود تمام تهمت ها و ناروایی هایی که به ایشان می شد قلبشان از هر کینه و بد بینی پاک بود. من مطمئنم جوانی که روزی درباره ایشان بد فکر می کرده است با شنیدن این پاسخ نسبت به دین ،نظام اسلامی و انقلاب خوش بین شده است . بد بینی ها و خوش بینی ها را خود افراد و در راس آن مسئولان در جامعه ایجاد میکنند و در هر دو مورد باید در برابر خداوند در روز قیامت و خون شهدا پاسخگو باشند.مصاحبه با اشک های خانم بهشتی پایان می یابد بعد از تمام آن حرفها که سراسر با تبسم و نشاط بیان شد و البته تحلیل های سیاسی روز و صحبت از انتخابات ریاست جمهوری که گاه با کنایه های سیاسی و رک گویی های بسیار همراه شد این اشک ها برایم غیر منتظره بود انگار غم از دست دادن برادر هنوز هم برایش تازه است . به بهشتی فکر می کنم و مظلومیتی که زمان از مقدار آن کم نکرده است . مصاحبه که تمام می شود کلمات در سرم پرواز می کند هر چه جملات را بیشتر کنار هم می گذارم کمتر صحبت های ناامید کننده و سخت می یابم انگار هر چه بوده سراسر برای بهشتی لذت بوده است یک شیفتگی عاشقانه به هدفی که او خود را مقید در به سرانجام رساندن آن می دانست.

دشمن، بهشتی دیروز را از ما گرفت؛ اما اگر امروز تفکر آزاده او در جامعه کنار گذاشته شود ظلم بزرگتری صورت گرفته است مطمئنا شهید بهشتی بیشتر و فراتر از هفتم تیر باید بررسی شود اینکه بدانیم او برای چه جنگید و برای ما چه گذاشت را به خون شهید مظلوم دکتر بهشتی بدهکاریم.

برای این مطلب تا کنون نظری ثبت نشده‌ است.
0 / 200
  • نظر شما پس از بررسی و تایید منتشر خواهد شد.
  • لطفا از بکاربردن الفاظ رکیک، توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری کنید.

آخرین خبرها