01

دی

1403


حوادث

03 خرداد 1399 09:43 0 کامنت

زمزمه نوای "الغوث الغوث" محیط بیمارستان را فرا گرفته و در هر بخش  دستهایی به آسمان می رود و دلهای که به یاد خدا  آرام می گیرد.
شب بیست و یکم ماه رمضان است و شب قدر.. شب اشک است و دعا.. شب بخشش است و مغفرت...شبی که با ایثارخانواده ای ، نامی ماندگار  به یادگار می ماند ونفس دوباره ای به زندگی . بدن نیمه جان زن 45 ساله در آن شب معنوی  بر روی تخت اتاق جراحی قرار می گیرد تا ساعتی دیگر با اهدای اعضای بدنش 3 نفر را دریک قدمی مرگ ، به زندگی برگرداند. چند کیلومتر آن طرف تر، خانواده ای بی قرار هستند و بی تاب،  اشک می ریزند و دعا می کنند، لحظات سخت و دردناکی است، لحظاتی که می دانند مادرشان  تا دقایقی  بعدچشم از این  دنیا می بندد و آسمانی می شود . مریم مادر قهرمانی  که  سرنوشتش به  نجات جان  بیماران  نیازمند گره خورده است... کبدش  نجات‌گر  مرد 40 ساله از  اصفهان، کلیه هاش  ناجی زن  48 ساله از بندرعباس و مرد 42 ساله اهوازی  می شود ...

 روز حادثه
ساعت 17 و 30 دقیقه ، پنجشنبه 11 اردیبهشت ماه. مریم  پس از خرید مایحتاج ، از بازارچه امام حسین خارج می شود بعد از  گذشتن از عرض خیابان  در گوشه ای  می ایستد تا برای رفتن به منزل خواهرش ، سوار بر تاکسی شود  اما به ناگهان دنیا جلوی چشمانش تیره و تار می شود...
موسی نمردی زاده همسر مریم شعبانی می گوید:" من شیفت کاری بودم که از طریق تماس خواهر همسرم ، از تصادف مریم باخبر شدم ، سراسیمه به بیمارستان شهید محمدی آمدم و فکر نمی کردم این اتفاق ناگوار رخ داده است".
زن 45 ساله  بعد از یک دستگاه مینی بوس متوقف شده در کنار خیابان  می ایستد و منتظر عبور تاکسی است ، در همان لحظه جوان موتورسواری به سرعت در بلوار امام حسین در حال سبقت گرفتن است  که  به زن برخورد می کند . مریم نقش بر زمین می شود موتورسوار از ترس متواری.
"زمانی که همسرم می افتد محکم سرش به زمین برخورد می کند و بیهوش می شود، یکی از رهگذران ، با آخرین شماره تماس برقرار شده در گوشی همسرم(زهره خواهر مریم) ، تماس می گیرد،زهره بلافاصله من را در جریان قرار می دهد  ".
رهگذران با دیدن این حادثه می ایستند و تماشاگر می شوند تا آنکه آمبولانس از راه می رسد و کادر درمانی پس از اقدامات اولیه ، وی را به مجتمع درمانی پیامبر اعظم (بیمارستان شهید محندی ) انتقال می دهند.
"همسرم را به بخش "آی سی یو" بیمارستان بردند و در ساعت 2 بامداد روز بعد پزشک معالج گفت که وی دچار مرگ مغزی شده است شاید با عمل جراحی یک درصد حالش بهبود یابد ، شوکه بودیم وخواستیم بیمارمان مورد عمل جراحی قرار گیرد ،وی حدود دو هفته ای  در بخش بستری بود اما حالش روز به روز بدتر می شد ".

 خبر تلخ
پنجشنبه است و 25 اردیبهشت . خانواده برای دیدن مریم و امید به بهبودی مانند هر صبح به بیمارستان می آیند اما با خبر ناگواری روبرو می شوند.
" پسرم دانشجوی پزشکی است و پی گیر درمان مادرش بود و تا آنکه آن روز مانند قبل به  بیمارستان  رفتم اما دیدم که پسرم حالش خوب نیست ، چیزی به من نگفت تا آنکه پزشک معالجش  به من گفت مریم به زندگی بر نمی گردد و تمام تلاششان را در راه  بهبودی انجام دادند ، نمی توان آن لحظه را توصیف کنم ، بچه هایم در یک لحظه شکسته شدند ...".

 26 سال زندگی مشترک در سندرک
لحظات سوزناکی است ، صدای شیون و زاری محیط را در بر می گیرد . مرد به سمت بخش "آی سی ی." می رود از پشت شیشه به همسرش خیره می شود  که با دستگاه در حال نفس کشیدن است ...نمی تواند باور کند شریک زندگی  26ساله اش از دست می دهد   سالی های  که در زادگاهشان سندرک  با سختی و خوشی ها گذشت وحاصل  ثمره این زندگی زیبا 4 فرزند است . مریم دختر عمه اش است عاشقانه دوستش دارد ...

 تصمیم سخت
"فهمیدیم که مریم می تواند اعضای بدنش را ببخشد و جان افرادی را از مرگ نجات دهد ،اما تصمیم اهدای عضو  برایمان سخت بود، او نفس می کشید ،  باید تصمیم می گرفتیم . زمان محدود بود، فرزندانم به جز دختر بزرگم  به این امر رضایت دادند اما دخترم امید به بهبودی داشت از تیم اهدای عضو اهدا برای امضا رضایت نامه  فرصت خواستیم".
پدر به همراه فرزندان به مطب پزشک معالج مریم رفتند تا بپرسند راهی برای نجات نیست ...
" به مطب دکتر رفتیم  و وی به صراحت بیان داشت که مریم مرده است و فقط با دستگاه تنفس می کشدو... به همین علت بعدازظهر بر روی برگه رضایت نامه اهدا امضا کزدیم  ، ما که عزیزمان از دست رفت  خواستیم با امضا این برگه هم دل مریم شاد شود و هم ناجی بیمارانی  باشیم که با مرگ دست و پنجه نرم می کنند   ".

 منزلگاه ابدی
خانواده مریم همگی در بخش آی سی یو بیمارستان می روند و آخرین دیدارها شکل می گیرد. دیدار تلخ و
غمبار...ساعت 2 و نیم بامداد 26 اردیبهشت ماه سال جاری است و تیم جراحی   در اتاق عمل حاضر می شوند ، پس از دو ساعت عمل به پایان می رسد و خطهای  مانیتور زندگی مریم  صاف می شود و  نفسش ساعاتی بعد در کالبد بیماران نیازمند
می دمد  ...جمعه است و مریم شعبانی  در آرامستان  روستای آرنگو بالا سندرک میناب در منزلگاه ابدی به خاک سپرده می شود اما از یادها نمی رود و نامش همیشه جاودان
 است .

دیدگاه ها (0)
img