29

آبان

1403


حوادث

18 تیر 1399 14:58 0 کامنت

پسربچه اهل بندر لافت در دریا غرق شد. پسر 5 ساله‌ای که براثر شیطنت‌های کودکانه، به دور از چشم خانواده بر روی سکو قرار گرفت ناگهان به دریا سقوط کرد.

به گزارش صبح ساحل، غرق بازی است و گهگداری به برادرش نگاهی می‌اندازد که بر روی سکوی ساحل ایستاده و با لحن کودکانه‌اش مادر و پدرش را صدا می‌زند، ناگهان متوجه می‌شود آرمین نیست، مدتی درجایش می‌ایستد و به اطراف چشم می‌دوزد خبری از او نیست فکر می‌کند او رفته است برای شنا. به دریا خیره می‌شود، جمله‌اش را فریاد زنان و با صدای بلند می‌گوید: « آرمین خود را انداخته به دریا که شنا کند»، ولی اطرافیان به حرف‌های این دختر 6 ساله توجهی نمی‌کنند. دوان‌دوان خود را به منزل می‌رساند و به خواهر بزرگش اطلاع می‌دهد...

 

 

بدن بی‌جان پسربچه

مریم یکی از آشناییان خانواده آرمین می‌گوید: «ساعت حدود 11 و 45 دقیقه شب دوشنبه گذشته بود که هستی به‌سرعت از ساحل دریا خود را به خانه رساند و با صدای لرزان ماجرای برادرش را به فاطمه خواهر بزرگش تعریف کرد. فاطمه با شنیدن حرف‌های هستی حس کرد آرمین غرق‌شده است پریشان و آشفته خود را به ساحل که نزدیک خانه‌شان است رساند». دختر 15 ساله سراسیمه و فریادکنان از رهگذران کمک می‌خواهد، هیاهوی به پا می‌شود و چند نفر برای یافتن پسرک، راهی دریا می‌شوند و دقایقی بعد بدن بی‌جان آرمین از چنگال موج‌های دریا بیرون کشیده می‌شود.

 

 

 پایان بازی تلخ کودک

»آن شب مانند اکثر شب‌ها، صالح پدر آرمین در حال صیادی بود و مادرش بلقیس به همراه زن‌های همسایه برای آب‌تنی به دریا رفته بود. بلقیس، پس از خواباندن پسرش و سپردن او به دختر بزرگش راهی دریا شد و اصلاً فکرش را نمی‌کرد که سرنوشت دردناکی در انتظارش است». آرمین در کنار 6 برادر و خواهرش در خانه است که صدای در حیاط، او را از خواب می‌پراند و با این تفکر که پدرش است پشت سر خواهرش حرکت می‌کند به سمت درب حیاط می‌رود ولی همکار صالح است که سراغ مرد خانه را می‌گیرد.« بدون اجازه خواهر بزرگ‌تر و دور از چشم او، به همراه هستی که یک سال از او بزرگ‌تر است راهی ساحل شد تا پدر و مادرش را ببیند، هستی در پیاده‌رو مشغول بازی بود و آرمین بر روی سکوی ایستاد و پدر و مادرش را صدا می‌زد تا آنکه گویا پایش لیز خورد و به دریا سقوط کرد».

 

 

   مرگ تلخ آرمین کوچولو در دریای لافت

  

 شیون و فریاد

صدای  شیون و فریاد فضا را در برگرفته است، زن جوان باورش نمی‌شود در این زمان کوتاه پس از ترک خانه، چه مصیبتی بر سرش آمده است، مات و مبهوت به اطراف نگاه می‌کند که عده‌ای در دریا دنبال پسرش هستند.«بلقیس از طریق یکی از همسایه‌ها موضوع غرق شدن پسرش را می‌شنود با آنکه فاصله زیادی به محل غرق شدن آرمین داشت دوان‌دوان و سراسیمه خود را به محل رساند و دقایقی بعد در انبوه تماشاچیان، شاهد بیرون کشیدن جسد فرزندش از دریا بود».صحنه‌ای که می‌بیند باور نمی‌کند، احساس می‌کند نفسش به شماره افتاده است، به خود نهیب می‌زند که کابوس شبانه است آرمین زنده است...

 

  خبر ناگوار

صالح بی‌خبر از همه‌جا، زمانی که به ساحل می‌رسد و می‌خواهد تور  را  از ماهی خالی کند باخبر می‌شود که پسرش را به بیمارستان رسانده‌اند، مضطرب خود را به آنجا می‌رساند ولی می‌فهمد که آرمین در همان لحظه غرق شدن مرده است.زانوهایش انگار تاب تحمل وزن او را ندارند و خم می‌شوند، احساس می‌کند زندگی روی سرش آوار شده، دستش را روی قلبش می‌گذارد و با ناباوری به آسمان خیره می‌شود و اسم آرمین را فریاد می‌زند ...

آرمین کوچولو سه‌شنبه 17 تیرماه جاری در خانه ابدی در آرامستان بندر لافت در قشم آرام  می گیرد ...

 

دیدگاه ها (0)
img