حوادث
لحظه وداع است وداع با فرزندان، تلخترین صحنهی عمر یوسف و طیبه زن و مرد جوان مینابی که دریا، نفس جگرگوشههایشان را گرفت و غمبارترین غروب زندگی را برایشان رقم زد.
لحظه وداع است وداع با فرزندان، تلخترین صحنهی عمر یوسف و طیبه زن و مرد جوان مینابی که دریا، نفس جگرگوشههایشان را گرفت و غمبارترین غروب زندگی را برایشان رقم زد. بیتاب بودند و صدای ضجههایشان فضا را پرکرده بود، خاک را چنگ می زدند به سروصورت میریختند، اطرافیان سعی در آرام نمودن آنها داشتند ولی داغ از دست دادن هادی و مهدیه نمیتوانست لحظهای آنها را آرام کند. کودکان 11 و 6 سالهای که جلو چشمانشان در آبهای خروشان غرق شدند ساعاتی بعد جسد آنها از چنگال موجها خارج شد.
عصر یکشنبه است و خودرو پس از گذشتن 32 کیلومتر، کنار ساحل روستای گهردو متوقف شد. بچهها شاد و خوشحال بهسرعت درب ماشین را باز کردند دواندوان به درون دریا رفتند و مشغول آببازی شدند. عصر بود و وزش باد، امواج دریا را به تلاطم انداخته بود، پدر و مادر رو به بچهها با صدای بلند فریاد زدند که از ساحل دور نشوند. طیبه، دختر یک و نیم سالهاش زهرا را بر روی ماسهها گذاشت تا مشغول بازی شود. یوسف به همراه مرد همسایه درحالیکه چشمش به فرزندانش بود قدم میزد و صحبت میکرد، ناگهان صدای فریاد، سراسیمه او را به درون دریا کشاند دستانش نجات گر کودکان همسایه شد اما نتوانست کودکان خود از امواج پس بگیرد.
آن روز، روز استراحت کاری بودم، زن همسایه به همسرم تماس گرفت که برویم دریا، هادی و مهدیه تاموضوع را فهمیدند با اصرار از ما خواستند که به دریا برویم، با همسایه هماهنگ شدیم که برای استراحت چند ساعته، از خانه بیرون برویم، دو خانواده بودیم و بدون هیچ دغدغهای از روستای خودمان در روستای دودو با دو دستگاه خودرو به ساحل روستای گهردو رفتیم که هرچند وقت یکبار، دل به دریا میزدیم اما نمیدانم آن روز چی شد.» یوسف ذاکری پدر مهدیه و هادی این را گفت و با بغض ادامه داد: «همهچیز در یکلحظه اتفاق افتاد، دو فرزندم به همراه کودکان همسایه (یک دختر 13 ساله و یک پسر 14 ساله) در دریا مشغول بازی بودند و حواسم به آنها بود که از جلوی چشم من دور نشوند اما انگار همه خشم دریا برای گرفتن آنها از ما در امواج پرتلاطم جمع شده بود تا من و خانوادهام را به خاک سیاه بنشاند».
این مرد جوان که یکشنبه دوازدهم مردادماه دو کودکش را ازدستداده و داغدار بود سعی داشت آرام باشد... «نزدیک غروب بود داشتم قدم میزنم و از هر دری با دوستم صحبتم میکرد حدود 50 متری از بچهها دور شده بودیم که ناگهان متوجه شدم آنها دستوپا میزنند، نمیدانستم چکار کنم، با فریاد کمک خواهی بهسرعت خودم را به آنها رساندم توانستم دستهای دو کودک همسایه را بگیرم و از غرق شدن نجات دهم اما امواج کودکانم را با خود برد و نتوانستم کاری به آنها انجام دهم».
مرد وحشتزده و با بهت حیرت اطراف ساحل می دوید میخواست از هر طریقی به بچههایش برسد. زن با چشمهای هراسان اطرافش را نگاه میکرد، هر امواجی ضربهای بود که به قلب او وارد میشد. همهمهای به پا شده بود هر فردی خود را به آب میزد تا نشانهای از کودکان بیابد، 10 دقیقه نفسگیر نگذشته بود که بدن نیمهجان هادی بر روی سطح آبدیده شد که بالا و پایین میرفت. مادر درحالیکه زهرا کوچولو را در آغوش داشت جیغزنان خود را بر بالین پسر در ساحل رساند ... «با هر سختی که بود همسرم را از محل دور کردیم نمیخواست از فرزندش جدا شود، هادی هنوز زنده بود ونبض داشت،با خودروی یکی از اهالی وی را به درمانگاهی که 10 کیلومتری از محل فاصله داشت انتقال دادیم و در آنجا گفتند که حالش خوب است. 3 ساعتی گذشت همسرم بیتاب بود و بهزور راضی شد تا به خانهیکی از اهالی برود و استراحت کند. من با کمک مردم در پی یافتن دخترم بودم».
دقایقی نگذشته بود که خبر دادند هادی تسلیم مرگ شد، باورکردنی نبود، پاهایش یاری حرکت نداشتند، با ناباوری سر تکان میداد زانوهایش انگار تاب تحمل وزن را نداشتند و میخواستند درهم بشکند، روی ماسهها مچاله نشست...
«باورم نمیشد نمیدانستم چکار کنم تعادلم را از دست بوده بودم لحظهای خیلی بدی بود نمیتوانم بازگو کنم آنها که پدر و مادر هستند حال من را میفهمند».
عقربههای ساعت 12 شب را نشان میداد، یک نفر فریاد زد که فردی در آب شناور است، صدای پای مرگ فرا رسید جسد دخترک روی سطح آب بالا و پایین میرفت، موهایش مانند دودی غلیظ میچرخید و تاب میخورد...«به همراه تیم هلالاحمر و همکاران دهیاری و اهالی روستا با چراغهای بزرگ و کوچک در حال جستجو بودیم که حدود ساعت 12 شب با فریاد یکی از افراد فهمیدم جسد دخترم پیداشده است ...»نالههای جانسوز پدری داغدیده که جنازه دختر بزرگش را در برابر دیدگانش از دریا بیرون کشیدهاند محیط را دربرمی گیرد...
دهیار روستای گهردو بابیان اینکه پیکر یکی از دو کودک در همان دقایق اولیه از دریاگرفته شد و پیکر کودک دیگر در ساعت 12 شب در 7 کیلومتری ساحل پیدا شد گفت: آن روز باد میوزید و سطح آب دریا بالا آمده بود متأسفانه جان دو کودک را گرفت. عبدالله رئیسی افزود: در این ساحل تابلو خطر زدهشده ولی متأسفانه افراد به تابلو توجه ندارند، بارها شاهد غرق شدن افراد بودیم و حتی سالیان دور، برادر نوجوانم را در این دریا ازدستدادهام. وی یادآور شد: افراد نباید گول مهارت خودشان در امر شنا را بخورند و باید بدانند که همه جای این ساحل برای شناگران و همه ناامن است.
مادر برای آخرین بار، صورت پاره های تنش را دید، بوسید، لالایی خواند و آنها را به دست خاک سپرد. پیکر بی جان هادی و مهدیه در میان ناله های جانسوز پدر و مادر داغدیده در روستای دودو میناب به خاک سپرده شدند ...
نظرسنجی
اخبار مرتبط
جنب وجوش مسافرین احتمالی بهارستان
روزنامه نگاران برتر کشور مهمان «صبح ساحل»
تقدیر استاندار از سردبیر صبح ساحل
رفتار توهین آمیز با خبرنگار در روزخبرنگار
25 سال قبل این روزها در هرمزگان چه می گذشت؟
پربازدیدترین ها
مجموعه سازه گستر گامبرون
شرایط جدیدی برای دریافت کارت اعتباری سهام عدالت اعلام شده که براساس آن شش گروه از سهامداران نمیتوانند کارت اعتباری بگیرند.
مدیر فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد قشم از الکترونیکی شدن مراحل ثبت نام و تمدید کارت شهروندی قشم با هدف کاهش مراجعات حضوری برای کنترل بهتر و مقابله با شیوع ویروس کرونا در جزیره خبر داد.
جدیدترین اخبار
سکه ۵۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان شد
محاسبه حقوق و دستمزد وظیفه کدام قسمت است؟
قبض های نجومی برق در انتظار مشترکان پرمصرف
تیم فوتبال هفت نفره ایران فینالیست جام جهانی شد
مرزهای شلمچه و چذابه ۲ روز تعطیل می شوند
افزایش ۷۵۰درصدی نرخ عوارض آزادراه تهران-قم در یک شب؛ انتقادات به تصمیمات ناعادلانه ادامه دارد