سلامت روان جامعه موضوعی است که در انتشار اخبار خشونتآمیز اخیر مغفول ماندهاست. انتشار اخبار حوادث بدون درنظرگرفتن روحیات مخاطبان خلا جدیدی را در زمینه اخلاق حرفهای نمایان کردهاست. در شرایطی که رسانهها به عنوان یک الگو نقش مهمی در آموزش جامعه ایفا میکنندانتظار میرود با دقت و وسواس بیشتری به گزینش و انتشار اخبار بپردازند. بزرگنمایی، اغراق و تحریف واقعیت در اخبار با اینکه در بعضی روزنامهها و سایتهای خبری برای جذب مخاطب معمول است، گاهی میتواند صدمات جبران ناپذیری بر روان مخاطبان داشتهباشد. در ماجرای قتل «
بابک خرمدین» به دست پدر و مادرش هم این اتفاق بار دیگر تکرار شد و بسیاری از رسانهها بدون توجه به سلامت روان مخاطبان به انتشار اخبار مربوط به این قتل پرداختند. در ادامه این موضوع را با یک روانشناس موشکافی میکنیم.
گفتوگو با « سارا گلستانی»، روانشناس و کارشناس درباره زوایای پنهان ماجرای قتل بابک خرمدین و نحوه انتشار اخبار مربوط به آن.
فرهنگِ فرزندکشی
به نوشته روزنامه صبح ساحل، گذشته از استانداردهای انتشار اخبار خشونتآمیز در رسانهها، انتشار تحلیلهای معتبر و تحقیقاتی که روی چنین جنایاتی انجام میشود اهمیت زیادی دارد. معمولا پس از انتشار اخبار داغ حوادث و وقتی سروصدای از بین میرود دیگر کمتر رسانهای به انتشار تحلیلها و نتایج تحقیقات این جنایات علاقه نشان میدهد. از سوی دیگر کارگروه یا مجموعهای در کشور ما برای بررسی و مطالعه تخصصی روی چنین جنایاتی وجود ندارد. در بیشتر موارد دانشجویان یا محققانی با هزینه شخصی خود اقدام به کسب مجوز برای مطالعه روی چنین مواردی میکنند. سارا گلستانی از اهمیت وجود چنین مجموعههایی با بودجه دولتی برای بررسی چنین جنایاتی میگوید.
چگونه میتوان از سلامت روان جامعه در مواقع انتشار چنین اخباری از رسانهها محافظت کرد؟
چنین اتفاقاتی هرروز رخ نمیدهد، این اتفاقات هرچندوقت یک بار، یا شاید هرچند سال یک بار یا هرچند دهه یک بار ممکن است اتفاق بیفتد. وقتی که چنین اتفاقاتی در جامعه رخ میدهد، اطلاع از آن اجتنابناپذیر است و هرچقدر هم که از اخبار مربوط به آن مراقبت شود در نهایت جو جامعه را برای مدتی متشنج میکند. پس نمیتوان مانع شد تا جامعه درمورد چنین حوادثی چیزی نداند و یا قرار باشد آن موضوع را مخفی کرد. حتی در صورت مخفی کردن این اتفاقات، کنجکاوی جامعه بیشتر برانگیخته میشود و اضطراب و استرس مردم بالا میرود و ممکن است مدتی همانطور باقی بماند. کاری که میتوان در این خصوص انجام داد این است که خبرهای شفاف، دقیق و نتیجهگرفتهشده اعلام شود و خبرهای سرسری و بیدقت در رابطه با این مسائل پخش و منتشر نشود. مثلا اینکه در خبرگزاریها نوشتهشدهبود که یک روانپزشک اعلام کردهاست که قاتلان در سلامت روانی به سر میبرند، اشتباه است. این جمله، جمله نقضی است چون حتی اگر منظورشان بخش حقوقی ماجرا یعمی جنون آنی بودهاست، باید جمله را واضح بیان میکردند. مدل بیانکردن این جمله نشاندهنده میزان بیدقتی و ناآگاهی مسئولینی بود که این خبر را انعکاس میدادند. همین موضوع برای چند روز تمام جامعه را به هم ریختهبود که حالا چطور این تناقض را هضم کنند. ابتدا این سوال مطرح بود که یک پدر و مادر چطور با فرزند خود چنین رفتاری کردند و مسئله بغرنجتر بعدی این بود که قاتلان در سلامت روانی دست به چنین اقدامی زدند. معنای پنهان چنین ماجرایی این بود که هرانسان سالمی که شما تاکنون میشناختید، مستعد آن است که چنین بلایی را به سر فرزندان و اطرافیانش بیاورد. این موضوع آنقدر وحشتان کاست که باعث میشود شما فکر کنید همه آدمها میتوانند شما رابه قتل برسانند و این موضوع سطح اضطراب شما را افزایش میدهد. در این شرایط کاری که رسانه میتواند انجام دهد این است که خبرهای کارشناسیشده و دقیق و صحیح را منتشر کند و نه خبرهای سرسری و بیدقت.
اصول اخلاقی انتشار چنین اخباری چیست؟
اگر مسئولان اصول اخلاق را رعایت کنند، احتمال اینکه جامعه هم به دنبال آن واکنش درستی نشان دهد بیشتر است. در واقع زمانی که مسئولان در ماجراهایی از این قبیل، ابهام باقی میگذارند باعث میشوند تا کنجکاوی مخاطب بیشتر شود. حتی در مواردی این مسئولان با نحوه نادرست اطلاعرسانی، کنجکاویها و ابهامات جدیدی در جامعه ایجاد میکنند. در چنین شرایطی اخلاقیات دیگر معنا ندارد چون سطح اضطراب مردم آنقدر بالاست که ممکن هررفتاری را هرکسی انجام دهد و هرحرفی را هرکسی بزند. در فرهنگ ما نیز پرخاشگری نهادینه شدهاست و پرخاشگری فعال و انفعالی میان آدمها شایع است یعنی به طور واضح پرخاشگری میکنند و چه رفتارهایی قهرآمیز است اما محتوای آن پرخاشگری است انجام میدهند. بنابراین تمام اخلاقیات در این نوع رابطه زیرسوال میرود.
بسیاری از مردم با خبر قتل بابک خرمدین از قوانین مربوط به فرزندکشی و مجازات آن آگاهی پیدا کردند. قبلا هم پدر رومینا اشرفی با علم به این موضوع اقدام به فرزندکشی کردهبود. فکر میکنید این آگاهی از قوانین در تکرار چنین جنایتهایی چقدر موثر است؟
اگر قوانین درست تنظیم شدهباشند و متناسب با واقعیات و شرایط روز باشند، در جلوگیری از ارتکاب گناه موثر هستند. درحال حاضر بیشتر این موضوع باعث ترس و وحشت در جامعه میشود. شاید اصلاح چنین قوانینی در این مورد بتواند راهگشا باشد و تا زمانی که این قوانین اصلاح نشود اضطراب مردم بالا میرود. چون هم این احتمال وجود دارد که کسی بلایی سرشما بیاورد و قانونی برای دفاع از شما وجود ندارد که بازدارنده باشد.
آیا در ایران مجموعهای وجود دارد که بهصورت تخصصی و با بودجه دولتی به بررسی ریشههای روانی و علل جامعهشناختی بروز چنین حوادثی بپردازد تا با شناخت علتها، وقوع چنین حوادثی را کاهش دهد؟
تا جایی که من اطلاع دارم مجموعهای منسجم و هدفمندی برای این منظور که هدفش بررسی ریشههای روانی این قتلها و رفتارهای نابهنجار باشد، در کشور وجود ندارد. اگر چنین مجموعهای وجود داشت ما باید نتایج بررسی و تحقیق روی یک سری رفتارهای نابهنجار مثل اسیدپاشی یا قتلهای زنجیرهای را در اختیار داشتیم. در چند دهه گذشته اتفاق این چنینی وجود داشتهاست اما هرگز تحلیلی جامع و پیگیری این موضوعات را ندیدهام. وقتی خبری منتشرشده و جامعه را تحت تاثیر قراردادهاست اما پس از مدتی بدون اینکه تحلیلی از آن منتشر شود به حال خود رها شدهاست و خود این موضوع آسیبزننده است. چرا که بیاعتمادی را در جماعه نسبت به پشتوانههای اجتماعی بیشتر میکند.
مطالعه و تحقیق روی چنین جنایاتی چقدر اهمیت دارد؟
مطالعه و تحقیق و بررسی روی چنین جنایاتی اهمیت زیادی دارد. چون اولا واقعیتها و نقاط خطر مشخص میشود. دوما میتوان براساس آن به مردم آموزش داد که بتوانند ویژگی آدمهایی که ممکن است به آنها صدمه بزنند را تشخیص دهند و در نهایت بتوانند از خودشان مراقبت کنند. بنابراین از این طریق میزان سلامت روان و جسم افراد افزایش پیدا میکند. پس مطالعه روی چنین جنایتهایی نه تنها مهم است بلکه ضرورت دارد.
ریشههای روانی فرزندکشی در کشور ما چیست؟
بخش اعظم ریشه فرزندکشی در کشور ما فرهنگ و قوانین جامعه است که این دیدگاه در آن وجود دارد که پدر و مادر صاحب فرزندان هستند. در حالی که پدر و مادر صرفا امانتدار هستند و صاحب آن فرزند نیستند. بنابراین تا زمانی که این دیدگاه اصلاح نشود بسیاری از حقوق فرزندان ضایع میشود. و تا زمانی که این موضوع به مردم آموزش دادهنشود و این فرهنگ اصلاح نشود باز هم این قبیل حوادث در جامعه تکرار خواهند شد.
فکر میکنید علت روانشناختی خونسردی و همدستی والدین بابک خرمدین در این ماجرا چه بودهاست؟
خونسردی این قاتلان قطعا دلیل روانشناختی دارد و من از لحاظ تخصصی این موضوع را بررسی نکردم اما به زودی مشخص خواهد شد که علت چنین رفتارهایی چه بودهاست. این افراد علائم نوعی اختلالات روانشناختی دارند که در تعاریف علائم آن اختلالات طبیعی است که این افراد احساسی نداشتهباشند چون در آن اختلال فرد توانایی تجربه درد روانی را ندارد و همدلی با دیگران در مواقع درد کشیدن را ندارد. بنابراین کسی که درد خود را احساس نمیکند، واکنشی که شما از او میبینید خونسردی است. معنای این موضوع این نیست که فرد از جنایت خود راضی است بلکه به این معناست که فرد از سلامت روان برخوردار نیست و درک درستی از رفتار خود ندارد.