29

آبان

1403


حوادث

01 شهریور 1400 08:39 3 کامنت
پسر 11 ساله‌ای در میان امواج متلاطم ساحل بندرعباس غرق شد. این کودک به نام محمد شایان تلباسی که برای نجات دوستش، خود را به دریا  زده بود حدود 8 ساعت بعد پیکر بی‌جانش کشف شد. دانیال نجات یافت اما خاطره تلخی برایش به یادگار ماند، مرگ بهترین دوست اش که دریای غضبناک او را جلوی چشمانش ربود.دوستی که شاگرد ممتاز مدرسه و بازیکن  یک تیم فوتبال بود... آن روز باد نسبتاً شدیدی می‌وزید و امواج تا صخره‌ها و سنگفرش ساحل پیش می‌رفت. رهگذران در بلوار امام سجاد روبروی هتل هما از این منظره عکس و فیلم می‌گرفتند اوقاتی خوشی را در کنار ساحل می‌گذراندند. ساعت حدود یک بعدازظهر بود و 3 کودک به جمع آن‌ها پیوستند. هر سه نفر بر روی صخره‌ها ایستادند و به دریا خیره شده بودند ناگهان امواج به دانیال برخورد کرد و او به درون دریا افتاد. محمد شایان سریع خود را به دانیال رساند و موفق شد دوستش را نجات دهد اما امواج سهمگین، او را با خود برد. ساعت‌ها گذشت و تیم‌های امداد و نجات ساحلی و غواصی آتش‌نشانی در آن موقعیت خطرناک به جستجو مشغول شدند. هوا تاریک شد، دریا طوفانی‌تر و فضا ناآرام و سنگین‌تر. عملیات جستجو متوقف شد. تا آنکه ساعت‌ها بعد، خانواده درمانده شایان فهمیدند که جسد کودکشان کشف شد.

   

 روز حادثه

  
ظهر سه‌شنبه 26 مردادماه بود و خانواده شایان در حال استراحت. «چند روز تعطیلات کرونایی خود را قرنطینه کرده بودیم، ساعت 12 ظهر بود که از خواب بیدار شدم و همسرم گفت که شایان با دانیال و امید، دو تا از دوستان هم‌سن‌وسالش و از همسایگان قدیمی، به هیات عزاداری رفتند و گفتند زود برمی‌گردند، نمی‌دانم چرا آن روز دلواپس بودم و دلم آشوب بود، خودم را مشغول کارهای خانه کردم تا اینکه ساعت حدود 2 ظهر، تلفنم زنگ خورد، یکی از آشناییان بود که با صدای وحشت‌زده به من گفت برو ساحل روبروی هتل هما، پسرت غرق‌شده است ». محمد شریف 47 ساله به اینجا که رسید ساکت شد، یک‌لحظه در اندیشه تلخ موج روی گذشته خود فرورفت و سپس با بغض ادامه داد:«نمی‌دانم چطور تماس را قطع کردم، مات و مبهوت به تلفن خیره شده بودم، باورکردنی نبود احساس کردم زندگی روی سر من آوار شده است، به همسر و دختر 22 ساله‌ام به نام شقایق نگاه کردم بدون اینکه چیزی از غرق‌شدگی به آن‌ها بگویم سراسیمه گفتم سریع به ساحل برویم، آن‌ها از چهره‌ام پی به ماجرا بردند، خانه ما تا ساحل راهی نبود و با ماشین حدود 5 دقیقه‌ای به محل رسیدیم».
   

 موجی از ترس و دلهره

از مسافت دور ،جمعیت را می‌شد دید که اطراف ساحل ایستاده و توجهشان به‌سوی دریا جلب شده بود،  این صحنه  خبری از حادثه هولناکی می‌داد. خودرو متوقف شد خانواده نگران با دویدن، خود را از میان انبوه تماشاچیان عبور دادند و با چشم‌های هراسان تلاطم امواج را دنبال می‌کردند. موجی از ترس و دلهره سراسر وجودشان را گرفته بود. «خودم را کنار ساحل رساندم، امید را دیدم که خیس بود و می‌لرزید، بغلش کردم شروع به گریه کرد و از حرف‌هایش فهمیدم که شایان برای نجات دانیال خود را به آب‌زده، او را نجات داده ولی اسیر امواج شد، در همان لحظه امید که دید شایان در حال غرق شدن است بدون درنگ به درون آب پرید اما او هم گرفتار امواج شد، حدود نیم ساعتی بر روی آب بود تا به کمک غواص تیم امداد و نجات ساحلی آتش‌نشانی بندرعباس نجات یافت».
    

 چشمان منتظر

  
لحظه دردناکی بود، دریا بوی مرگ می‌داد، زن جوان شیون‌کنان، اسم پسرش را فریاد زنان و با صدای بلند تکرار می‌کرد، شقایق ناآرام بود ساحل را می‌پیمود دعا می‌کرد برادرش سالم پیدا شود. مرد جوان نیز رنگ به رخ نداشت، قلبش به طبش افتاده بود و مضطرب و مشوش به اطراف نگاه می‌کرد
«نمی‌دانستم چکار کنم، سونامی ایجادشده بود کسی نمی‌توانست به دریا نزدیک شود، به 110 زنگ زدم ساعت 16 و 40 دقیقه شده بود، از دست کسی کاری برنمی‌آمد، منتظر ماندیم، هوا تاریک شد، دریا قابل دید نبود، این‌قدر فریاد زدیم و اسم شایان را صدا زده بودیم که صدایمان درنمی‌آمد، به‌اجبار به خانه رفتیم تا کسی خبری به ما دهد».
   

 شب سخت و طولانی

همه تلاشش را می‌کرد تا بدون اشک ریختن بغضش را فروبخورد و صحبت کند اما نمی‌توانست، با هرچند کلمه‌ای که به زبان می‌آورد بغضش می‌ترکید و گریه می‌کرد «شب تا صبح از غم فقدان فرزندمان بیدار بودیم، چندساعتی از وقتی او خانه را ترک کرده بود می‌گذشت، صدای خنده و شادی جایش را به جیغ و فریاد داده بود، با دوستان و آشناییان چند بار به ساحل رفتیم تا اینکه ساعت 10 و نیم شب از کلانتری تماس گرفتند و گفتند جسد پسر شما در بیمارستان صاحب‌الزمان است،نمی‌دانم چطوری به آنجا رسیدیم ولی گفتند جسدی به مشخصات پسر شما اینجا نیست، بلافاصله به سردخانه بیمارستان شهید محمدی رفتیم ولی آنجا هم به ما گفتند که جسد شایان آنجا نیست».
  

 خانه ابدی

  
این مطلب را در درد نهفته در صدایش می‌شد فهمید «نمی‌دانید چه لحظات سختی را گذراندیم تا آنکه فردا صبح فهمیدیم که جسد پسرم همان شب پیداشده بود در سردخانه بیمارستان شهید محمدی بود، مجوز دفن را گرفتیم و در روز عاشورا پسرم را دفن کردیم». محمد شایان پنج‌شنبه 28 مردادماه سال جاری در آرامستان قلاتو  در بخش بندرعباس  به خاک سپرده شد «من اهل سنندج هستم ولی 34 سال در بندرعباس زندگی می‌کنم و نانوا هستم، پسرم و دخترم در بندرعباس متولد شدند و هر دو این شهر را خیلی دوست دارند، شایان هر جا می‌رفت می‌گفت بندری هستم زمانی که این اتفاق تلخ رخ داد نخواستم از شهرش دور کنم، در روستای قلاتو که روستای یکی از بهترین دوستانم بود او را دفن کردیم ».
  

 جست‌وجو نجات

معاون عملیات آتش‌نشانی بندرعباس در خصوص این حادثه گفت:«ساعت 15 و 7 دقیقه سه‌شنبه گذشته حادثه غرق‌شدگی به 125 اطلاع داده شد، بلافاصله دو تیم از ایستگاه شماره 8 و 5 به محل اعزام شدند و یک شناور از ما و یک شناور از اداره بنادر در محل حادثه مستقر شدند. حسن امینی زاده بابیان اینکه تیم آتش‌نشانی موفق به دو پسر 13 ساله به نام امید و 11 ساله به نام دانیال شد افزود: به علت تلاطم و شفاف نبودن آب دریا، عملیات جست‌وجو به‌سختی انجام می‌شد تا اینکه با غروب آفتاب و تاریکی هوا عملیاتت جست‌وجو ناممکن و متوقف شد.
   
              مرثیه رفاقت 
  

 شایان فوتبالیست

4 روزی هست که محمد شایان زیر خوارها خاک آرامیده است، پدر و مادر جوان هر دو شکسته شده‌اند برای مرگ تنها پسرشان زاری می‌کنند.
«دو فرزند به نام‌های شقایق و محمد شایان دارم هر دو ورزشکار، پسرم فوتبالیست بود...زندگی خوبی داشتیم اما ورق برگشت همه‌چیز ناگهان اتفاق افتاد و دریای بی‌رحم، پسرم را از من گرفت...».

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (3)
img
img
سعید عسکری 3 سال پیش
شایان هم بازی پسرم وبچهای خواهرم مثه پسرخودمدوستش دارم هرکاری کردم برضای خدا بود ولی اینوبگم که ن خانوادش نه مسئولین ن آتشنشانی انقدزحمت ندادن ب خودشون بیان بگردن اگه یه ذره زودتر میجنبیدن بچه زنده ب
img
سعید عسکری 3 سال پیش
کلی کمک نفس بش دادم تو راه ولی۸ساعت زیر آب بودوقتی پیداش کردم حول کردم جسدوبازن وبچم بردم عقب ماشین بردم برااخرین پدرمادرش ببیننش رسیدم دومادش ب جا تشکربا کلی حرف دادگفچراجسداوردی ببر سردخونه
img
امرالله ملایی 3 سال پیش
خدارحمتش کنه از این دوستا کم گیر میاد