03

آذر

1403


خواندنی‌ها

20 تیر 1401 08:52 0 کامنت

در روزگاران قدیم زن جوانی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد با ریش های سفید بلند را مشاهده کرد که جلوی در منزل آنها ایستاده بودند. زن جوان پس از دیدن سه پیرمرد به آنها گفت: من شما را نمی‌شناسم اما از وجنات شما پیداست آدم های خوبی باشید. بفرمایید داخل آبی، چایی، چیزی میل کنید. سه پیرمرد پرسیدند: آیا همسرتان در خانه است؟ زن جوان گفت: خیر. همسرم به اداره رفته و تا یک ساعت دیگر بر می گردد. سه پیرمرد گفتند: پس ما نمی‌توانیم وارد شویم. صبر می کنیم تا او برگردد. زن جوان گفت: شما خیلی پیر هستید، کسی برای تان حرف در نمی‌آورد. سه پیرمرد گفتند: به خاطر آن نه. کلا باید صبر کنیم. زن جوان گفت: به درک و داخل خانه برگشت و در را بست. ساعتی بعد همسر زن جوان به خانه آمد و زن جوان ماجرا را برای او تعریف کرد. مرد جوان گفت: برو و به آنها بگو شوهرم آمده است. زن جوان از خانه بیرون رفت و سه پیرمرد را داخل کوچه در حالی که با سکه بیخ دیواری بازی می‌کردند دید و گفت: شوهرم به خانه بازگشته است. سه پیرمرد برخاستند و به در خانه زن و مرد جوان رفته و آنجا ایستادند. سپس گفتند: ما با هم داخل نمی شویم. زن جوان گفت: چرا؟ پیرمرد اول به پیرمرد دوم اشاره کرد و گفت: نام ایشان ثروت و مالداری است. وی سپس به پیرمرد سوم اشاره کرد و گفت: نام ایشان موفقیت و کامیابی است. وی سپس به خودش اشاره کرد و گفت: من نیز عشق و محبت هستم. حال بفرمایید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم؟ زن جوان گفت: من بروم با آقای مان مشورت کنم. سپس به خانه بازگشت و ماجرا را برای شوهرش تعریف کرد. شوهرش گفت: بهتر است ثروت را دعوت کنیم. زن جوان گفت: مقصود از ثروت نیز برخورداری و موفقیت و کامیابی است، بهتر است او را دعوت کنیم. آنها دقایقی با هم بحث و مشورت کردند و در نهایت گفتند: اصلا ولش کن. عشق و محبت را دعوت می کنیم. زن جوان در را باز کرد و گفت: کدام یک از شما عشق و محبت است؟ او بیاید. در این لحظه هر سه پیرمرد لباس های مبدل خود را درآوردند و ریش های سفید مصنوعی خود را نیز کنده و گفتند: شما در مقابل دوربین مخفی بودید و محل دوربین ها را به زن جوان و همسرش نشان دادند. آنها سپس افزودند: به شما تبریک می گوییم که عشق و محبت را انتخاب کردید. واقعا خدا را شکر. سپس سوار ون شدند و با زن جوان و شوهرش که خاموش شده بودند خداحافظی کرده و همراه واحد سیار به سازمان بازگشتند.

 

«برزو بیطرف»

دیدگاه ها (0)
img