03

دی

1403


فرهنگی و هنری

01 مهر 1402 09:44 0 کامنت
نویسنده : میخاییل زوشنکو- روسیه
مترجم : رضا قیصریه
نمایش نامه 
.....فروشنده : کاملا صحیح است ... قدرِ مسلم همین طور است ... در این هیچ شکی نیست . ما اصلاً به خودمان فکر نمی کنیم . مهم دیگران هستند.
رئیس: نه ، ایوانیچ ، تو البته از نظر ِ سیاسی درست مطرح می کنی ... ولی این دیگران چه کسانی اند؟ ... اجتماع در واقع یعنی همین خودِ ما ...
فروشنده : کاملا صحیح است ... قدرِ مسلم همین طور است... در این هیچ شکی نیست. من هم درست همین را می گویم ، اصلاً به دیگران فکر نمی کنیم . مهم خودِ ما هستیم .
رئیس: کار کردن در منتهای فروتنی و بی هیچ ذره ای توقع ِ شخصی آن چیزی ست که قطعاً آدم را اصلاح می کند ایوانیچ ؛ انسان شریف و با اصالت می شود.
فروشنده: بله ، باید اصالتِ خودمان را حفظ کنیم ، واسیلی فیودوروویچ . اگر اصالت را از ما بگیرند دیگر چیزی از ما نمی ماند .
رئیس: تنها مشتی خاکستر از ما باقی خواهد ماند . [ گالش هایش را از پا در می آورد .]
فروشنده: ای وای ، واسیلی فیودوروویچ ...
رئیس: چی شده ؟
فروشنده: ای وای ، واسیلی فیودوروویچ ، یک چیزی ...
رئیس [ متوجهِ ، به هم ریختگی می شود] چیه ، چی شده ؟
فروشنده: سرقت ، واسیلی فیودوروویچ !
رئیس: وای خدای بزرگ ! بُدو پلیس را خبر کن ایوانیچ! خدای من ببین چه کرده اند ، تو را به خدا نگاه کن ... [ فریاد می زند] پلیس!
فروشنده: پلیس ! [ می دود بیرون .]
رئیس: نگاه کن ، نگاه کن، عجب بساطی !
حسابدارِ تعاونی شتابان وارد می شود .
ادامه دارد...
دیدگاه ها (0)
img