دیروز روز
آتشنشان بود. 7 مهرماه روز دلاورمردانی که آسایش و جان دیگران را برآسایش و جان خود ترجیح میدهند و در زمان اتفاقات سخت و ناگوار بیدرنگ آماده جانفشانی میشوند .
"آتشنشانی یک شغل نیست بلکه یک عشق است" این جمله یکی از جملات معروف قهرمانان بیادعا عرصه آتش وامداد است.
به گفته سیروس غیبی آتشنشان جوان بندرعباسی ، وقتی آتشنشان باشی هیچچیز برایت مهمتر از جان و مال مردم عزیزت نیست و این با گوشت و پوست و خونت عجین شده، آتشنشانی شغلی سراسر استرس و دلواپسی است، این شغل جز مقدسترین شغلها است ولی با خطرات و سختیهای زیادی همراه است و باید از جان خود مایه گذاشت لذا انتخاب این شغل نیاز به عشق و علاقه و مهارت دارد .
یکی از این افراد جانبرکف که مراسم هفتمین روز شهادتش نیز همزمان با روز آتش نشان برگزار شد فواد اورنگی است مرد 37 ساله هرمزگانی، حتی در آخرین لحظات عمرش از نجات همنوع خود دست نکشید. او 30 شهریورماه جاری همزمان با روز تولدش در پی عملیات نجات در چاهی به عمق 110 متری در روستای امیرآباد منطقه توکهور و هشتبندی جان خود را از دست داد و به جمع همکاران شهیدش اسحاق مرادزاده ، برکت جوزری پیوست.قهرمانانی که همیشه یادشان در ذهنمان گرهخورده و میدانیم در راه انجاموظیفه جانفشانی کردند. یکی از دوستان نزدیک زندهیاد اورنگی، سیروس غیبی است که میگوید:" یکی از تلخترین خاطره دوران کاریام ،وداع با شهید اورنگی است، یک سال و نیم با او هم شیفت و هم ایستگاهی بودم ،فواد خیلی مهربان و مسئولیتپذیر بود و در بیشترین حوادث همپای ما بود ، اولین بار او به من کار در ارتفاع و همچنین به دست گرفتن طناب نجات صعود و فرود آموزش داد. وی یکی از مربیان های آموزش سازمان بود ، یادم میآید زمانی که وارد ایستگاه یک آتشنشانی بندرعباس شدم که در آنجا مشغول به خدمت شوم، فواد لباس و کلاه ایمنی خودش را به من داد و گفت اینها را اضافهدارم تو استفاده کن ".
36 ساله است و فرزند شهید محمد غیبی، دارای کارشناسی رشته مهندسی نرمافزار. از 17 سالگی به عضویت جمعیت هلالاحمر استان هرمزگان درآمد و در 32 سالگی پس از گذراندن آزمون استخدامی و شرکت در آزمون های علمی و فیزیکی، وارد آتشنشانی بندرعباس شد.
آیا تابهحال از شغلی که انتخاب کردید پشیمان شدهاید؟
خیر. اصلا. به کارم علاقه زیادی دارم و از اینکه جان شخصی را نجات میدهم بسیار خوشحالم، سال 1383 عضو جمعیت هلالاحمر شدم پس از گذراندن دورههای مختلف امدادی به مأموریتهای زیادی اعزام شدم یکی از تلخترین ایام مأموریتم ، زلزله بم بود، در سال 1386 بااینکه فرزندان شهدا از سربازی معاف هستند ولی داوطلبانه بدون در نظر گرفتن فرزند شهید، دوره سربازی را به همراه آموزش های مختلف گذراندم ، در سال 92 در فرمانداری قشم بهعنوان مسئول روابط عمومی آنجا مشغول به فعالیت شدم پس از 5 سال که در ردههای مختلف ازجمله مسئول سامد، مسئول دفتر شوراها و روستاها بودم پس از اطلاع از استخدامی آتشنشانی، در آزمون جذب نیروی آتشنشانی شرکت کردم چون روحیه کارمندی و یکجانشینی را نداشتم عاشق هیجان و امدادگری بودم. به همراه حدود 6 هزار نفر در آزمون علمی شرکت کردم که جز 400 نفر پذیرفتهشده به مرحله آزمون عملی رفتم و در آن مرحله موفق شدم جز 40 نفر قبولی در استخدام شوم، اواخر سال 98 وارد سازمان آتشنشانی شدم و دورهای عمومی آتشنشانی و تخصصی را طی کردم.
از آن زمان تا امروز با افتخار در خدمت هموطنانم هستم.برادر کوچکترم احمد نیز آتشنشان شرکت نفت ستاره هست .
اولین مأموریت را به یاد دارید؟
آتشنشانان تازهکار را به مأموریت سنگین نمیفرستند من هم مانند همکاران جدید، از
اطفا حریقهای کوچک شروع کردم و مدتی بعد به عملیات بزرگ اعزام شدم. 6 ماه اول فعالیتم در ایستگاه شماره دو بود که اولین عملیات بزرگ در محدوده محله دو هزار و ششصد دستگاه رخ داد.حریق مربوط به خانهای بود که انبار فرد پیمانکاری محسوب و در آنجا وسایل و ابزارآلات آسفالت ، ایزوگام و... نگهداری میشد.در ابتدای ورود به صحنه حادثه، مشغول بررسی مکان بودم که متوجه شدم یکی از اتاقها پر از کپسولهای اکسیژن بزرگ مربوط به انجام ایزوگام است. حادثه برای یکی از این کپسولها میتوانست سه خانه را تخریب کند بدون درنگ موضوع را به فرمانده تیم عملیات اطلاع دادم که جلوی پیشرفت حادثه را بگیرد. اگر متوجه این موضوع نمیشدیم حتماً با انفجار این کپسولها حادثه عظیمی روبرو میشدیم.
به خاطرهها گذری کنیم
هرروز با اتفاقاتی سرکار داریم که گاهی اوقات از ذهنم پاک نمیشود.یکی از خاطرات خوب من مربوط به سال 1400 است که به سامانه 125اطلاع داده شد سر مرد جوانی در آسانسور یکی از مجتمعهای شهرک پیامبر اعظم گیرکرده است.زمانی که با گروه عملیاتی به محل رسیدیم مشاهده کردیم مردی حدود 30 ساله در هنگام تعمیر آسانسور طبقه 6، سرش بین دیوار بیرون و بدنش در آسانسور گیر کرد. عملیات نفسگیری بود یکلحظه خطا منجر به مرگ آن فرد میشد. همه ساکنان در محل تجمع کرده بودند و این امر باعث سختی کار ما شده بود. در آن زمان، مسئول کنترل دستگاه هیدرولیک بودم برادر آن جوان مات و مبهوت و گریان، من را نگاه میکرد و ملتمسانه میگفت برادرم را نجات دهید، او زنده میماند؟ نمیدانستم به او چه بگویم چون مشخص نبود که آن فرد، سالم از آسانسور نجات یابد در موقعیت سختی قرار داشت احتمال قطع شدن سر او میرفت، ولی به او اطمینان خاطر دادم که حتماً برادرش زنده میماند و نگران نباشد. تا اینکه پس از ساعتها با نیروهای آموزشدیده و زبده، آن فرد پس از خرابی دیوار و خارج کردن آسانسور از ریل، از مرگ نجات یافت و راهی بیمارستان شد.
یکی از خاطرات تلخ من نیز هنگام خودسوزی جوان حدود 34 ساله بود .مردی در محل کار خود اقدام به خودسوزی کرده بود پسازاینکه حریق را اطفا کردیم او به هوش بود و با من حرف میزد. دلیل این کارش را اختلاف خانوادگی ذکر کرد ، پس از چند ساعت فهمیدم به علت شدت سوختگی در بیمارستان فوتشده است.
دوست دارید پسرتان ادامه راه شغل شما باشد؟
"رادین" پسرم اکنون 21 ماهه است ، دوست دارم که آتشنشان شود ولی نظرم را به او تحمیل نمیکنم ، به علاقه او احترام میگذارم که به هر شغلی علاقهمند است فعالیت داشته باشد اما همیشه به او میگویم اولویت اصلی زندگیاش خدمت به مردم باشد.
از پدرتان بگویید ؟
پدرم از سال1360 لباس مقدس سربازی برای دفاع از میهن پوشید در شب یلدا سال 1372، در یک سانحه دریایی در خلیج فارس به درجه شهادت نائل آمد، در آن زمان 6 ساله بودم و به خاطر دارم که پدرم همیشه خط مقدم کمک و یاری به درماندگان بود.
همسرشما با شغلتان مخالف نیست؟
خانواده آتشنشانها همیشه همراه و یاور آنها هستند و همسرم نیز از این امر مستثنی نیست ولی زمانی که تایم کاری ما زیاد میشود و نمیتوانم با خانواده وقت بگذرانم ، همسرم دلخور میشود.
ورزشکار هم هستید، در چه رشتههایی مقام آوردید؟
در مسابقات قایقرانی شاخه آبهای آرام رشته کانو کانادایی چهارم کشوری و در رشته دراگون بت مقامهای کشوری دستیافتم، در تیم فوتبال نوجوانان نخلاب بندرعباس بازی کردم،وقتی رشته قایقرانی در سال 85 وارد بندرعباس شد جز اولین ورزشکار آقا در این رشته بودم که به همراه هم تیم ها هیات قایقرانی راه انداختیم و دوره مربیگری را هم گذراندم. در مقطع کوتاهی بهعنوان کمکمربی به اردوی تیم ملی قایقرانی دعوت شدم .
در زمان حادثه از افراد چه انتظاری دارید؟
عدم احساس مسئولیت از سوی مردم برای باز کردن راه و خلوت کردن خیابان برای عبور نیروهای امدادرسانی از معضلاتی است که در حوادث و سوانح شهری با آن روبرو هستیم.سؤال من از آن دسته افرادی که رعایت نمیکنند این است که زمانی که یک حادثه رخ میدهد و حریقی ایجاد میشود، وظیفه چه کسانی است که جهت امداد در محل حضور پیدا کند؟ طبیعتا نیروهای امدادی. میخواهم بهمحض دیدن خودروهای امدادی راه را باز کنند، لحظهای خودشان را جای آن خانواده و یا فرد بگذارند که نیازمند کمک است. مهمترین مسئله ازدحام جمعیت در محل حادثه است که باعث تضعیف امدادرسانی ما میشود خواهشمندم تجمع نکنند راه را باز کنند، زمانی که نوار زردرنگ خطر را نصب میکنیم وارد محدوده آنجا نشوند. بهترین کمکی که حاضران در منطقه حادثه میتوانند انجام دهند اینکه دور بایستند اجازه دهند نیروهای امدادی بهراحتی در محل حضور یابند بهجای عکس و فیلم گرفتن میتوانند کمکهای پشتیبانی انجام دهند و یک لیوان آب به دست امدادگران بدهند.ما تنها انجاموظیفه میکنیم، اما زمانی که متوجه میشویم از این انجام وظایف قدردانی نیز میشود، مطمئناً استوارتر خواهیم شد.
آخرین حادثهای که با ازدحام جمعیت روبرو بودید کجا بود؟
حریق بزرگ مربوط به نان فانتزی در بلوار پاسداران بود که براثر ازدحام جمعیت و حجم ترافیک، پلیس مجبور شد خیابان را ببند، آن روز شیفت نبودم، با شنیدن این خبر، اولین کاری که کردم آبمعدنی برای همکارانم گرفتم و سپس برای کمک به آنها مشغول ساماندهی و سازماندهی در محل حادثه شدم.مشکلی که در ایران وجود دارد این است که اطلاعرسانی در مورد کار امداد کم شده است. مدارس باید آموزش و آشنایی باکار پلیس، اورژانس، آتشنشانی و مزایای همکاری با این نیروها را بهطور پایهای آغاز میکردند تا مردم بدانند بهعنوان یک شهروند تأثیرگذار چطور کمک کنند. اینکه چطور با امدادرسانی تماس گرفت، چطور به خودروی امدادرسانی راه داد، اینها همکاریهایی است که یک سری از افراد نمیدانند و یک سری هم میدانند ولی اصلاً توجه نمیکنند.»
برای افرادی که میخواهند وارد این حرفه شوند چه توصیهای دارید؟
شغل آتشنشانی برای مقابله با آتش، کنترل و اطفاء حریق، نجات مصدومان حوادث و رساندن مراقبتهای پزشکی فوری به آنان و سایر خدمات اضطراری به وجود آمده است. آتشنشانی در زمره سختترین کارهای دنیاست اما هدف آن بسیار ارزشمند و والا است چراکه افراد در این شغل از سلامت مردم و جان و مال آنها محافظت میکنند. شغل آتشنشانی انتخابی نیست بلکه علاقه اصل اساسی در این حرفه میباشد.نباید جوان، این حرفه را فقط بهعنوان شغل نگاه کند که درآمدی داشته باشد، آتشنشانی و کارهای امدادی واقعاً عشق است باید فرد به آن علاقهمند و دارای روحیه ایثار ، شهامت و جسارت باشد زمانی که همه از حادثه فرار میکنند ما به سمت حادثه برویم، افراد علاقهمند برای پیوستن به ناوگان آتشنشانی نیازمند گذراندن آزمون استخدامی و شرکت در آزمایشهای فیزیکی و علمی هستند .داشتن آمادگی جسمانی بالا، توان و قدرت فیزیکی بالا، توانایی مدیریت شرایط سخت، مهارتهای تصمیمگیری در شرایط سخت از شروط مهم ورود به این حرفه است.آتشنشانان همیشه باید آمادهبهخدمت باشند و در شرایط سخت و موقعیتهای مختلف که ممکن است با خطرات زیادی مواجه شوند بتوانند کار کنند. بنابراین این افراد ممکن است در طول عملیات امدادرسانی با صحنههای دلخراش زیادی مواجه شوند که باید ازنظر روحی و روانی بتوانند با این شغل کنار بیایند و ظرفیت مواجهه با اینگونه مسائل را داشته باشند.
7 مهرماه ...
در تقویم، 7 مهرماه به یاد رشادتها و فداکاریهای دلاورمردان آتشنشان ،روز آتشنشانی و ایمنی نامگذاری شده است . هر بار که زنگ حریق به صدا درمیآید آتشنشانان با سرعت به نبرد شعلههای سرکش و خانمانسوز میروند و شعلههای که گاهی به خاطر اندکی بیدقتی یا شاید به خاطر بازیگوشی یک کودک به وجود آمده است. این مردان آتش با تلاش وصفناپذیری و با به خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود، با تمام وجود برای نجات همنوعانش و عدم گسترش شعلههای مرگ تلاش میکنند آن را فرومینشانند...
شماره 125 پل ارتباطی مردم با مأموران آتشنشانی است که بهصورت 24 ساعته آماده ارائه خدمات به شهروندان است.
روزنامه صبح ساحل