29

آبان

1403


10 اردیبهشت 1401 08:21 1 کامنت
به بهانه‌ی روز نسبتا ملی و نه جهانیِ روانشناس، بد نیست خوانش مجددی از روانشناسی و عوامل کژکاری‌اش در جامعه داشته باشیم. محتملا شما هم، با شرایطی توان‌فرسا روبه‌رو شده‌اید؛ که به روانشناس مراجعه کنید، تکنیک‌ها و گفته‌هایش را به کار ببندید و در آن مقطع زمانی احساس کنید، همه چیز بهبود یافته است.
اما مدتی که می‌گذرد، روز از نو آغاز می‌شود و مشکلات درونی شما از نو. از خودتان می‌پرسید، چرا؟ من که به روانشناس مراجعه کرده بودم، همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت، پس چرا دوباره اوضاع به حالت پیشین بازگشت؟ و در نهایت به این نتیجه می‌رسید، که روانشناسی از بیخ بدردنخور و ناکارآمد است. اما واقعا مشکل کجاست؟ مهم‌ترین مساله روانشناسی، کماکان این است که قادر نیست خوانش تاریخی، اجتماعی و از همه مهم‌تر اقتصادی از انسان داشته باشد.
تمام مصائب و مشکلات هستی او را فردی کرده و به درون وی نسبت می‌دهد. درست است که نگرش وابسته به فرهنگ و از آن مهم‌تر روانشناسی اجتماعی، در کنار بدنه‌ی جریان غالب حرکت می‌کنند، اما این دو شاخه باز هم قادر به کمرنگ کردن بینش فردگرایی روانشناسی نبوده‌اند. امروزه در هر شهری هزاران مرکز و کلینیک روانشناسی وجود دارد، که برای انداختن کل مسئولیت زندگی بر دوش شخصِ مراجع، از هم پیشی می‌گیرند و هر روز در گذاشتن باری بر دوش مردم پیشرفته‌تر عمل می‌کنند. مساله دقیقا این است که نمی‌توان برای مسائل جمعی، که ریشه در اقتصاد و تاریخ دارند، نسخه‌ی فردی پیچید، اگر رویکرد غالب روانشناسی امروزی، برچنین امری مبادرت کند، قطعا خواسته و ناخواسته در تقابل و تضاد با منافع طبقه‌ی فرودست که اکثریت غالب جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد، حرکت خواهد کرد، طبیعتا توانایی شناخت مسائل آن‌ها را ندارد و عملکرد وی در جهت درمان یا بهزیستی، عملکردی ناقص و حتی معکوس خواهد شد.
اصولا چنین رویکردی که نقش، پس‌زمینه‌ی زندگی و ضیق اقتصاد، برگردن قشر کثیری از مردم را انکار می‌کند، اعتقاد راستینی به «موفقیت فردی» دارد. موفقیتی که صرفا در گرو خواست، اراده، استعداد و تلاش فردی انسان است و همین مساله، فشار روز افزونی بر دوش توده‌ی انبوهی از مردم خواهد شد، که شرایط اجتماعی و اقتصادی موجودشان، امکان حرکت با سرعت و توسعه‌س سرمایه‌داری را نفی می‌کند.از منظر روانشناسی، این اکثریت که با نظم موجود جهانی و سرعت زندگی همگام نشده‌اند، عموما گناهکار و مقصر محسوب می‌شوند، که نتوانسته‌اند سعادت فردی خویش را تضمین کنند. پس سیلی از تشخیص‌ها و درمان‌های رفتاری و شناختی بر این افراد آوار می‌شود و به جای ایجاد هیجان‌های موثرتر، وجدان عذابمندی ایجاد می‌شود، که حالا باید بار کاستی‌های دولت، تاریخ و اقتصاد را به دوش بکشد. اینجاست که می‌توان گفت، شای زمانی روانشناسی برای خدمت به مردم ایجاد شده باشد، اما حالا در مقابل آن‌ها ایستاده‌است.

روزنامه صبح ساحل

img
دیدگاه ها (1)
img