محبت افراطی و به نوعی نازپروری یکی از سبکهای تربیتی در میان برخی از خانوادههاست که نتیجه این رفتارها در بزرگسالی موجب ایجاد بحران های گوناگونی می شود .
اگر از پدربزرگها و مادربزرگها سوال کنید، شاید نیمی از آنها معتقد باشند که تنبیه فرزند باعث خواهد شد در آینده با مشکلات کمتری مواجه باشد و از نظر رفتاری روند رشدی بهتری طی کند.
خوب گوش کردن به فرزندان و شنونده خوبی برای آنها بودن یکی از مهارتهای مهم برای والدینی است که به آموزش و تربیت فرزندان توجه دارند و تمام سعی شان بر این است تا کودکانی با اعتماد به نفس بالا به جامعهی فردا تحویل دهند. شنونده خوب بودن یعنی حفظ حرمت فرزند توسط والدین.
یکی از خواستهها و ایدهآلهایی که در اکثر والدین مشترک است، به برنامهریزی و مدیریت در فرزندان بازمیگردد، آنها میخواهند فرزندانی مدبر، برنامهریز و مدیر داشته باشند و در راستای این خواسته ممکن است زمان زیادی گذاشته و راهکارهای مختلف را در امتحان کنند، اما متاسفانه در موارد بسیار محدودی این خواسته به واقعیت تبدیل میشود، چرا که والدین راه کارآمدی برای تربیت فرزندان پیش نگرفته و به پند و اندرز، تنبیه، جایزه و غیره تکیه میکنند، در حالی که مدیریت و برنامهریزی عملی است و جز در عمل و راهکارهای عینی آموخته نمیشود.
عضو انجمن روانپزشکان ایران شیوع اختلالات روانپزشکی در جوامع را ۲۴ تا ۲۵ درصد اعلام کرد و گفت: این عدد در برخی جوامع کمتر و در برخی دیگر بیشتر است اما پراکندگی آن در سطح جهان تقریبا یکسان است و در کشورهای پیشرفته و غیرپیشرفته هم تفاوت فاحشی ندارد؛ این در حالیست که مهمترین اصل نحوه پرداختن به این امر از دوران کودکی است. باید بدانیم هرگونه سرمایهگذاری روانی برای تربیت فرزندان از دوران کودکی آغاز و نتیجه آن ۱۰ تا ۲۰ سال دیگر در جامعه نمایان میشود.