پدرش ماهیگیر نامدار سورو بود و تا واپسین روزهای عمرش در «مشتا»مشغول صید سنتی. همه علم و آگاهی خود را از دریا و دریانوردی مدیون پدرش میداند، از زمان بچگی که به همراه پدرش به ماهیگیری به دل دریا میرفت، آرزو داشت که روزی کشتی خودش را داشته باشد. رویاهای او مدتی بعد به واقعیت تبدیل شد.22 ساله بود که وارد لنج باری و تجاری یکی از آشنایانش شد، کار خود را بهعنوان یک کارآموز شروع کرد و پس از یادگیری و تجربه بهعنوان ملوان وارد سیستم
شناور مسافربری (اتوبوس دریایی) شد. این مرد 45 ساله به نام «عبدالله آراد” در سن کم برای خودش اسمورسمی به هم زد و خیلیها او را به نیکی و سختکوشی یاد میکردند. چند سال بعد او با شراکت دوستانش اولین شناور به نام «ستاره» با حجم 30 مسافر خریداری کرد و بعدازآن 3 شناور بزرگتر دیگری را خریداری کرد و به فروش رساند. هماکنون داری کشتی «آذرخش 903» با حجم 62 مسافر است و ناخدای آن را بر عهده دارد. او در آینده میخواهد با تلاش و کوشش، شناور بزرگتری را به دست بیاورد. ناخدا آراد میگوید:«گاهی باید دل را به دریا زد، گاهی هم باید دل را دریایی کرد و مثل دریا شد آنها که دلشان دریاست همهچیز دارند. گاهی طوفان دارند و گاهی آرامش دارند، اما همیشه زیبا هستند برای اهدافشان مصمم و معتقد هستند جایی که در آن هر غیرممکنی؛ ممکن میشود تنها اگر به هدفهایمان ایمان داشته باشیم ». او پدرش «محمود آراد» سرمشق کارهایش میداند که برای بقا زندگی و رزق و روزی حلال در دریا میکوشید از بافتن تور ماهیگیری با الیاف خرما تا صیادی در مشتا.
رواج صید بیرویه و انقراض آبزیان
«صید کفکشی و ترال صیادان زیادهخواه و بدون مجوز باعث نابودی زیستگاه آبزیان خلیجفارس شده است».
ناخدا آراد با تأکید به این مطلب میگوید: «تورهای کفکشی که هماکنون در ساحل یا بین
دریای بندرعباس تا قشم دیده میشود بستر دریا را از بین برده و زیستگاه موجودات دریایی را بهطور کامل نابود میکند. یکی از مهمترین گونههای در حال انقراض که بهصورت بیرویه از این طریق صید میشود میگو است، اگر بهاینترتیب پیش رویم دیگر تا چند سال آینده میگویی باقی نمیماند و همانند ماهی «راشگو» منقرض میشود. هماکنون بهسختی میتوان یک کیلو میگو توی مشتا پیدا کرد. از هر یک میگوی 12 هزار میگو متولد میشود که اگر در فصلی بهغیراز فصل صید مانند فروردین بهخصوص ایام نوروز شکار شوند فرصت تولیدمثل و تخمریزی را برای این جاندار از بین میبریم، در خصوص ماهی «راشگو» میتوان بگویم آن را فرزند مغرور دریا مینامیدیم چراکه برای دفاع از خودش دو عدد تیغ در بغل آبشش خود داشت در زمان احساس خطر با حرکت سریع تیغ چپ وراست، صیاد را در یکلحظه مصدوم و فرار کردن را برای خود تضمین میکرد ». او معتقد است:«درگذشته برای حفظ آبزیان دریایی و احترام گذاشتن به حقوق دریا در زمان تخمریزی هیچ صیادی اجازه صید نداشت اما بهمرورزمان با ورود قشر جوان سنتهای دیرین گذشته کنار گذاشته شد. 98 درصد صیادان گذشته که بهصورت سنتی صید میکردند پیر شدند و جوانانی که اکثر بیکار هستند و قبلاً در کار قاچاق بودند جای پا آنها گذاشتند. از طرفی سرریز شدن جامعه بیکار و گرایش آنها به فعالیت در بخش صید دامنگیر فضای خلیجفارس شده است. این اتفاق باعث افزایش تعداد شناورهای بدون مجوز شده است و این افراد به صید گونههای غیراستاندارد اقدام میکنند که باعث زیان به منابع آبزیان است. با توجه به پیشینه خلیجفارس درگذشته، میزان ذخایر بهطورقطع نسبت به امروز خیلی زیاد و قابلتوجه بود ولی امروزه کاهش ذخایر دریا بهخوبی به چشم میآید ».
صید بیرویه و غیرمجاز که بهصورت گستردهای در هرمزگان رواج یافته به نسلکشی در خلیجفارس میانجامد بسیاری از آبزیان سطح زی موجود در خلیجفارس درخطر انقراض است و در صورت ادامه این روند بهزودی در بخش آبزیان دریایی با بحران مواجه میشویم. وی این را میگوید که از طرفی باید توجه داشت که وجود دریا باعث ایجاد فرصت شغلی کاذب و موجب تحصیل نکردن افراد شده زیرا کسبوکار ساکنان منطقه صید است و از این راه امرار و معاش میکنند اعتقاددارند که دیگر نیازی به درس خواندن نیست؛ بنابراین این آگاهسازی درهرصورت به سود افراد است که ادامه تحصیل دهند و با دانش روز به دریا بپردازند یا شغل دیگری به دستگیرند. در اینجا نقش مسئولان پررنگ است امروز مدیریت صید بهطورکلی در خلیجفارس انجام نمیشود که در صورت تأمین مسائل اجتماعی و اقتصادی آگاهی بخشی و توانمند کردن صیادان ایجاد فرصتهای شغلی مناسب اجرای این برنامه الزامی است. دریا و منابع زنده آن متعلق به نسل حاضر و آینده است و حفاظت و بهرهبرداری پایدار از ذخایر منابع آبزی ضروری است.
دختر دریا
قایق حامل زن باردار از قشم به بندرعباس براثر خرابی موتور در جریان آب سرگردان بود تا اینکه آگاهی و اطلاعات یک ماهیگیر باتجربه و مسلط به دریا به کمک شناور آمد و آن زن باردار سالم به مقصد رسید. ساعاتی بعد نوزاد به دنیا آمد و نامش شد دریا..
«بامداد یکی از ماهای بهاری سال 83، از پلیس 110 با شرکت تعاونی تماس گرفتند که سرنشینان شناوری مابین قشم به بندرعباس به علت خرابی موتور در دریا گیر افتادند و ارتباط تلفنی آنها قبل از پرسیدن دقیق موقعیت نیز قطعشده است، بلافاصله به همراه 3 خدمه عازم منطقه شدیم و ساعتها دنبال قایق گشتیم غافل از اینکه جریان آب، مسیر قایق را تغییر داده بود، به پدرم تماس گرفتم و از او کمک خواستم، او گفت که در این موقعیت زمانی براثر جزر و مد چیزی حدود 5 تا 6 گره جریان آب تغییر کرده و... با اطلاعات گرفتهشده از پدر، در آن موقعیت با محاسبهای که انجام دادیم از ساعت 12 شب تا ساعت 4 صبح، جریان اثربخشی آب قایق را به سمت شرق جابجا کرده است. بلافاصله به سمت شرق رفتیم و دم دمای صبح قایق با 12 سرنشین را پشت جزیره هرمز پیدا کردیم، در میان سرنشینان، یک خانم بارداری بود که باید به بیمارستان میرسید و ساعت تولد نوزادش نزدیک بود، بهسرعت قایق را به سمت اسکله حقانی به کسل کردیم و سرنشینان بهسلامت به مقصد رسیدند تا آنکه دو سال بعد آن خانم را در شناورم دیدم و گفت که روز بعدازآن اتفاق دخترش به دنیا آمد و اسمش را دریا گذاشته است».
زندگی پر از خاطره
زندگیاش را سراسر خاطره میداند از اینکه هر روزه در دریا با افراد مختلف در شرایط های گوناگون دیدار دارد و راضی بودن مسافر از شناور و سفر در هوای آرام و طوفانی را یکی از بهترین لذتهای شغلیاش است. « به درسومشق علاقه نشدم و از هر فرصتی برای رفتن به دریا استفاده میکردم که در حال حاضر پشیمانم، کاش درس ام تا دانشگاه ادامه داده و بادانش روز، کار دریانوردی را شروع کرده بودم هرچند تا مقطع دیپلم پیش رفتم اما از جوانان علاقهمند در این حرفه میخواهم حتماً تا دانشگاه تحصیل کنند با رشته مرتبط سکان به دستگیرند. بعد از سالیان سال با کمک پدر موفق شدم ناخدای شناورها شوم، 4 برادرم همه در شغل صیادی در لنج و قایق هستند اما من شناور مسافربری را انتخاب کردم و در حدود 15 سال است که در این مسیر حرکت میکنم». دارای 3 فرزند پسر است که یکی از پسرها به افسری کشتی روی آورده است و در کنار پدر مشغول کسب تجربه است، دیگری در خارج از کشور پزشکی میخواند و فرزند کوچکتر در حال تحصیل است.
آمادهباش همیشگی دریانورد
کودکیهایش را که به یاد میآورد میشود در میان تلاطم نگاهش امواج طولانی و ناملایم آبی بیکران را ببینی. معتقد است افرادی که به دریانوردی علاقهمند هستند باید سالیان سال دریا تجربه و همیشه خود را برای بدترین شرایط هوایی در دریا آماده کنند که احساس خطر و دلهره به آنها دست ندهد. «فرماندهان قدیم شناورها میگفتند که دریا علمش پایانناپذیر است همیشه منتظر اتفاق جدیدی باشید هرلحظه احتمال دارد برای شما خطری تهدید کند و آمادهباش باشید کم نیاورید همیشه حسی مازاد در خود در نظر بگیرید حس دیگری را به دست بیاورید هرلحظه منتظر اتفاقی مانند آب گرفتی، طوفان، آتشسوزی و... باشید، اگر آمادهباش نباشید مفت تلف میشوید. میگفتند ناخدا به دریا غر نمیزند که چرا موجداری؟ چرا طوفان داری؟ چرا باد و بارانداری؟ چرا کشتی من را اینطرف و آنطرف میبری؟ چرا دیروز ماهی ندادی؟ چرا به ناخدای همسایه بیشتر ماهی میدهی؟ ناخدا به دریا احترام میگذارد، هر چه دریا خواست ناخدا میدهد، هر چه دریا به ناخدا داد شکر میکند».
چرا در خط مسافربری ناخدای خانم نداریم؟
«فرزندان جنوب پر از استعداد هستند باید نقش مهمی در خدمات شناوری مانند کشتیهای باری و اقیانوسپیما و نفتی داشته باشند».
ناخدا آراد این مطلب را میگوید و ادامه میدهد: « چرا در خط مسافربری ناخدای خانم نداریم و نقش خانمها در این حیطه خیلی کمرنگ است و هماکنون بانوان استانمان در نقش مهماندار در عرصه شناور فعالیت دارند». وی این را میافزاید:«کاش مدارس کشورمان بهجای اکثر دروس تئوری، دروس عملی داشتند و با سیستم استانداردی کودکان محصل را تربیت میکردند چراکه آینده فرد از همان دوران کودکی تشکیل میشود و تا جایی که توانستنم برای تحصیل فرزندانم کوشیدم، آینده آنها آینده من هم است».
غروب تا طلوع در سفر
«ای آنکه به ملک خویش پایند تویی، در دامن شب، صبح نماینده تویی
کار من بیچاره قوی بستهشده، بگشایی خدایا که گشاینده تویی»
این شعر همیشه ورد زبان ناخدا آراد است و قبل از حرکت دادن سکان شناور و انجام فعالیتهای روزانه نجوا میکند.غروب و طلوع هردو در مسیر سفرش است. روز و شب این مرد دریا فقط با طلوع و غروب آغاز و پایان مییابد.
روزنامه صبح ساحل