قلم زدن درباره جلال آلاحمد برای هیچ کس ساده نیست. به خصوص اگر پای علاقهای قدیمی و رمانتیک در میان باشد. نیم سده از مرگ او میگذرد. اما این حفره پنجاه ساله میان ما و او آنقدر عمیق نبوده که او را از دسترس فضای فکری و فرهنگی امروزمان دور کند. جلال امروز هم برای ما مسالهای بغرنج است.
عدهای او را «شمایل روشنفکری ایران» میدانند و خصلتهایی مانند «هیجان زدگی، عوام گرایی، خطابه خوانی، همه چیز دانی، کلبی مسلکی و چپ زدگی» را ویژگیهایی میدانند که او به روشنفکری ایرانی تزریق کرده است. اما ما برای فهم مواد و مصالح کار آلاحمد، باید نخست به این گزاره که پدیدارِ روشنفکری در ایران، محصول چه نوع برخوردی با تجدد غربی در یکی دو قرن اخیر بوده بازگردیم. ماجرا این بود که روشنفکر ایرانی در پی پرسش از آوردههای دنیای جدید، باب آشنایی جامعه خود با مدرنیت غربی را باز کرد و در آغاز راه با هدف اخذ اساس تمدن متجدد، کوشش خود را معطوف به بازسازی تجدد در ایران ساخت. با این حال نقصانهای پایهای جامعه ایران در اقتصاد و فرهنگ و مدنیت، تجددطلبی مشروطه خواهانه را به نوسازی آمرانه عصر پهلوی اول فروکاست.
نافرجامی
مشروطه و نوسازی خودکامه رضاشاهی وقتی با سلسلهای از رویدادهای یاسآور پس از خود از جمله کودتای بیست و هشت مرداد و واقعهی پانزده خرداد همراه شد به فضای ملالآوری دامن زد که روشنفکری ایران را در خود فرو برد. تناور شدن درخت نامتوازن توسعه دولتی و ریشه گرفتن فقر و فساد و نابرابری از پی سیاستگذاریهای پر نقصان عصر پهلوی دوم هم بر حجم دردمندی و نومیدی روشنفکر ایرانی میافزود. این رویارویی رنجآور با پاسخهایی چندگانه از سوی دستگاههای فکر ایرانی همراه شد: نظریه غربزدگی احمد فردید که رستگاری را در ستیز با تجدد میدید، ایدهی بومیگرایی و احاطه یافتن بر تمدن غربی، تلاش برای همآمیزی مدرنیت غربی و فرهنگ دینخوی ایرانی، سر برآوردن نحلهی مترقی و مبارز روحانیان که علیرغم تعارض آشکار با لایههای سنتگرای حوزه در مدار و کانون خیزش علیه سلطنت پهلوی قرار گرفت، ظهور انواع گفتمانهای چپ گرا در سطوح علمی و ادبی و سیاسی از مارکسیسم روسی تا چپ اسلامی و... که هر یک تکوین و تطور حیات فکری و سیاسی آل احمد را باید در چنین زمینهای به نظاره نشست. او که خود جزو پیشگامان نهضت فکری و ادبی دهه سی و چهل بود، نمیتوانست از تحولات فکری و رویدادهای سیاسی زمینه زیستیاش برکنار بماند.
جلال مانند بسیاری از هم نسلان پر شورش تودهای شد، اما این مغازله چندان نپایید! او به زودی با چپ روسی درافتاد، به سفر حج رفت، داستان زیارت را در توصیف آیینها و مناسک دینی نوشت، با خواستگاه مذهبیاش و با داشتن الگوی زیستی سخت و جزم باورانه در خانه پدری به مصاف خرافات مذهبی رفت، ترجمهاش بر بازگشت از شوروی نوشته آندره ژید در جو مسموم و پرغوغای سیطره چپ روسی تذکارهایی جدی برای هواداران شوروی به همراه داشت، برای تبری و در امان ماندن از اعوجاجهای غرب و تجدد و تکنولوژیاش در برههای همنشین فردید شد، در غوررسیهایش به «داستایفسکی»، «کامو» و «سارتر» رسید.
آل احمد با قلم پرتوانش در فن نویسندگی به صف بهترین نمایندگان
ادبیات و داستان نویسی فارسی پیوست و آثاری نظیر «نفرین زمین» و «مدیر مدرسه» را آفرید. علاوه بر داستان، در گزارش نویسی و نامه نگاری و مردم شناسی و سفرنامه نویسی هم برجستگی یافت. روش نوشتار خاص و مبتکرانه اش که سبکی ممتاز و نوآورانه در نثر نویسی فارسی معاصر محسوب میشود هم به او و جایگاهش در میان نویسندگان فارسی زبان، تشخصی استثنایی بخشید.
به قلم: محمد شفیعی مقدم
روزنامه صبح ساحل