در نیمهی دوم قرن هجدهم در آلمان، نهضت ادبی به نام "طوفان و طغیان" توسط دو دوست و همفکر پایهگذاری شد، نهضتی که تاثیر بسیاری بر نویسندگان بعدی گذاشت و نقش عمدهیی در تاثیرگذاری ادبیات آلمان بر مخاطبان ایفا کرد. طغیان و عصیان دربرابر ساختارهای ادبیات عصر روشنگری از مهمترین ویژگیهای این نهضت است که به آن کمک میکند از قید و بند ساختارهای ادبی آن زمان رها شده و راحتتر به آنچه میخواهد بپردازد. موضوعی که به شدت توسط نویسندگان سبک کلاسیک وایمار مورد توجه قرار گرفته، موضوعاتی مانند احساسات شدید، طبیعت، هیجانات و درونیات انسان است، البته پردازش مسائل اجتماعی هم از دید این دست نویسندگان چندان به دور نمانده است. فردریش شیلر، نویسندهی آلمانی با خواندن آثار روسو به شدت تحت تاثیر عقاید وی قرار گرفت و به همراه ولفگانگ گوته در مسیر نهضت ادبی وایمار یا طوفان و طغیان قرار گرفتند. این نویسندگان جوان با پرداختن به روح ادبیات خود را از قید ساختار رها کرده و توانستند آثاری سترگ خلق کنند، آثاری که برای تمام مخاطبین ادبیات آشنا و دلانگیز محسوب میشود. در ادامه به چند مورد از این آثار مهم و تاثیر گذار پرداخته خواهد شد.
رنجهای ورتر جوان از یوهان ولفگانگ گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر، نمایشنامهنویس، پژوهشگر و دانشمند آلمانی سهم مهمی در گسترش زبان و ادبیات سرزمین خود داشته است. در ایران گوته را از این لحاظ بیشتر میشناسند که وی از دوستداران ادب فارسی و ستایشگر حافظ بوده است، اما نفوذ و شهرت او در آلمان و اروپا به سبب نوشتن اشعار و درامهایی است که به جنبش طوفان و طغیان بعد فلسفی افزوده است. کتاب "رنجهای ورتر جوان" از گوته بعد از گذشت سالهای بسیار همچنان مورد تحسین و توجه دوستداران ادبیات قرار دارد و از سری آثاری است که به خوبی روح دوران طوفان و طغیان ادبیات آلمان را در خویش منعکس نموده است. توماس مان دربارهی رنجهای ورتر جوان میگوید:«سرگذشت پایهی الهام داستان ورتر، قصهی شاعرانه و با این حال دردآمیز عشق خود گوته به لوته بوف، دختر دوستداشتنیِ فرماندار شاهی شهر وتسلار بر ساحل رود لام، شهرتی بسا به اندازهی خود رمان دارد، آنهم به حق. چرا که بخشی بزرگ از این کتاب با واقعیت در انطباقی کامل، و بازنوشت دقیق و بیکم و کاست آن است». در این اثر شاهد دو بخش عمده هستیم، بخش اول به نامهها اختصاص دارد و بخش دوم گزارش کسی است که به جمعآوری این نامهها پرداخته است. نثر گوته در این کتاب به غایت شاعرانه، لطیف و احساسی بوده و با این سبک نگارشی گوته به بسیاری از درونیات و تجربیات بشری میپردازد. سبک بیان عشق و شدت احساساتی که گوته در این کتاب نقل میکنند ممکن است برای انسان امروزی که غرق تکنولوژی، کمبود زمان و ازخودبیگانگی است، غریب و ناملموس باشد. اما از آنجا که احساسات بخش عظیمی از دارایی بشری است و در وجود همهی ما نورهایی لطیف و خوشایندی از عواطف میتابد، خواننده خود را در بطن داستان احساس کرده و در ادبیات بینظیر گوته غرق میشود. کتاب روایت عشق بیبدیل اشرافزادهیی است که به دهکدهیی سفر کرده و در آنجا با دختری به نام شارلوته آشنا میشود، که به علت مرگ مادر وظیفه مراقبت از خواهران و برادران کوچک خود را بر عهده دارد. از آن پس مرد جوان و شارلوته ساعتها را با هم به گشت و گذار و گفتگو میگذرانند تا جایی که موضوع ازدواج شارلوته پیش میآید و داستان به شکل شوکه کنندهیی پیش میرود. گوته مینویسد: «همهی احساسات ما مثل چشمهایمان محو وسوسهی دوردستها میشود و آخ که ما خوش داریم با همهی وجود در آن غرق شویم و جان و دلمان را از شور دریافتی یگانه، بزرگ و پرشکوه لبریز کنیم. ولی آن لحظه که به دوردست رسیدیم، آن لحظه که آنجا بدل به اینجا شد، آن مقصود و مراد پیش رو، انگاری به پشت سر میرود و خودمان هم باز آن بیبرگ و نوایی میشویم که بودیم: اسیر تنگنای هستیمان، و همیشه در حسرت آن تازگی و طراوت گریزپا». بسیاری کتاب رنجهای ورتر جوان را مرثیهیی برای عشق میدانند، عشقی که وجود آدمی را به خود آغشته کرده و مانند خوره شروع میکند به جویدن جان آدمی. ورای موضوع قابل تامل کتاب، سبک روایت شاعرانهی آن است که خواننده را در خود فرومیکشد و به او فرصتی برای دوباره نگریستن به طبیعت، عواطف و دیگران را میدهد.
دون کارلوس از فردریش شیلر
در دهم نوامبر سال 1759 یوهان كریستوف فریدریش فون شیلر در مارباخ در كنار رود نكار، در ایالت ورتمبرگ آلمان دیده به جهان گشود و در ماه مه سال 1805 پس از تحمل یك دوره بیماری، دیده از جهان فروبست. شیلر، نقد قوهی حكم كانت را آغازی برای پژوهشهای فلسفی خویش در باب هنر و زیبایی قرار میدهد. حمیده جعفری در مقالهی مواجهی شیلر با اندیشههای زیباشناسانهی کانت مینویسد: «در این میان، آنچه بیش از همه شیلر را به تأمل واداشت، غلبه بر "دوگانه انگاری" كانتی در خصوص "ضرورت و آزادی" و "حس و عقل" بود. او این "دوگانه انگاری" را بخشی از معضلات و مشكلاتی میداند كه گریبان انسان مدرن را گرفته است و روشنگری و مدرنیته را سببساز این مشکلات میداند. کتاب دون کارلوس نمایشنامهیی تراژدیک است که شیلر آن را در پنج پرده به رشتهی تحریر در آورده است.
موضوع و سبک نگارشی این اثر طوری است که خوانندگان را به دو گروه تقسیم میکند: کسانی که آن را شاهکاری بینظیر و بیتکرار میدانند و کسانی که فکر میکنند کتاب حاوی نکتهی خاصی نیست و چندان نمیتوان آن را در دستهی کتابهای مهم دسته بندی کرد. کتاب دون کارلوس سرگذشت شاهزادهیی است که عاشق دختری میشود و آن دختر بنا به دستور پادشاه همسر پادشاه، یعنی مادر شاهزاده میشود. این داستان در میان نویسندگان و شعرای اروپا بسیار زبانزد است و افراد بسیاری از جانب شعر، نمایشنامه و داستان به آن پرداختهاند، اما شکل روایت و بیان شیلر از این داستان طور دیگری است. آنقدر با زبان شاعرانه، طبیعتگرایانه و لطیف داستان را روایت کرده است که میتواند ساعتها مخاطب را میخکوب خود کند. در میان کشمکش پادشاه و شاهزاده، شیلر شخصیتی به نام دوپوزا را به تصویر میکشد. شخصیتی که امروزه کمتر با مشابه آن مواجه میشویم کسی که برای تفکر و آرمان خود میجنگد و زندگی خود را فدا میکند. شیلر از زبان شاهزاده مینویسد: «ای چشمی که هرگز از اشکی تر نشدهای تا وقت از دست نرفته گریستن بیاموز وگرنه باشد که روزگار در روز و ساعتی بس شوم، تلافی نماید». موارد دیگری که شیلر در راستای تراژدی خود به آن میپردازد شامل سرکوب شدن وجدان، حکمرانی هوا و هوس، زایل شدن عقل و جان گرفتن قدرت و استثمار روی دوش ارزشهای انسانی است. با این که موضوع کلی کتاب مشخص است، اما سیر نمایشنامه طوری پیش میرود که ذهن خواننده لحظهیی درگیر خستگی و یکنواختی نشود، اتفاقات، نقشهها و خدعههای بسیاری که در مسیر وجود دارد همواره مخاطب را هوشیار و هیجانزده نگه میدارد و در یک آن با یک پایان شوکه کننده شیرینی کتاب بر جان خواننده ماندگار میشود.
روزنامه صبح ساحل