15

آبان

1403


فرهنگی و هنری

14 آبان 1403 21:48 0 کامنت

 چگونه رنج بکشیم
همه‌ی ما می‌دانیم که زندگی عرصه‌ی اتفاقات ناگهانی و باور نکردنی است، در واقع موضوعی که همه‌ی ما می‌‍دانیم در زندگی قطعی است، چیزی جز رنج نیست، به همین دلیل تلاش می‌کنیم در روزهای امن و شاد زندگی اطراف خود را با عناصری که امنیت ما را در روزهای سخت مهیا می‌کنند، پر کنیم. اما واقعیت این است که روند زندگی رو به زوال طی خواهد شد و بلاخره جایی در مواجهه با مرگ عزیزان، از دست دادن شغل، حوادث طبیعی، طلاق یا هر موضوع آزاردهنده‌ی دیگری با رنج روبه‌رو خواهیم شد. کریستوفر همیلتون در کتاب «چگونه رنج بکشیم» به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه در زندگی روزمره با آزمایش‌ها و مصیبت‌ها مواجه می‌شویم و چرا ناملایمات، از شکست‌های کوچک تا مشکلات بزرگ‌تر و تعیین‌کننده‌تر زندگی، ما را به‌طور اساسی تحت تأثیر قرار می‌دهند و شکل می‌دهند. با تکیه بر تاریخ، فلسفه و علم، همیلتون  به نمونه‌هایی از ناملایمات در زمینه‌هایی مانند خانواده، بیماری و دوستی نگاه می‌کند و به این فکر می‌کند که چگونه می‌توانیم به بهترین شکل با چالش‌های زندگی کنار بیاییم. او ما را به تفکر دقیق در مورد روند رنج و تحمل انسان دعوت می‌کند و در هر جا که با ناملایمات مواجه می‌شویم، پیشنهادهای عملی برای رویارویی مو به مو ارائه می‌دهد. برای مثال نویسنده به عشق، و رنج‌هایی می‌پردازد که متعاقبا حول محور آن رخ می‌دهد. او توضیح می‌دهد که یکی از توهمات اصلی که در عشق از آن رنج می‌بریم این است که تصور کنیم معشوق خود را انتخاب می‌کنیم. ما اغلب این موضوع را با روابط خانوادگی مقایسه می‌کنیم: ما نمی توانیم خانواده خود را انتخاب کنید، اما می‌توانیم دوستان خود و کسانی را که دوست داریم انتخاب کنیم. این دیدگاه تا حدی به این دلیل است که گمان می‌کنیم وقتی در یک رابطه عاشقانه همه چیز اشتباه می‌شود، اغلب می‌توانیم از احساس گناه بسیار غیرمولد رنج ببریم. 
بنابراین فکر می‌کنیم: «اگر انتخاب کرده‌ام که با این شخص باشم، واقعاً باید بتوانم آن را به نتیجه برسانم، و اگر نتوانم ، احساس گناه و شرمندگی درست و منطقی است». به هر طریقی، تلویحاً یا صریح، چنین افکاری اغلب کسانی را که باید با عواقب یک رابطه عاشقانه شکست خورده زندگی کنند، آزار می‌دهد. نویسنده معتقد است اینکه باور داشته باشیم کسانی را انتخاب می‌کنیم که دوستشان داریم، یک توهم است. جدا از این واقعیت که کم و بیش انتخاب طرف مقابل کاملاً تصادفی است، حقیقت دیگر این است که دلایل جذب ما به شخص دیگری در وهله اول عمیقاً مرموز است. میزان کنترل و کنترل‌گری ما در این موضوع بسیار کمتر از آن چیزی است که دوست داریم تصور کنیم. کریستوفر همیلتون در این کتاب می‌نویسد: "رنج دركى از مسائل به شما مى‌بخشد كه ارزش آن با هيچ دستاوردى قابل مقايسه نيست. رنج، بخشى از ميراث شما در مقام يك انسان است و نبايد آن را جدا و بيگانه به شمار آوريد."

چگونه از تنهایی لذت ببریم
سارا میتلند نویسنده و استاد دانشگاه بریتانیایی است. او یک رمان‌نویس ماهر است و به خاطر داستان‌های کوتاهش نیز شهرت دارد. آثار او گرایش رئالیستی جادویی دارد. میتلند به عنوان یکی از پیشتازان جنبش فمینیستی دهه 1970 در نظر گرفته می شود و اغلب به عنوان یک نویسنده فمینیست توصیف می‌شود که اخیرا به دلیل کتاب متفاوتش به نام "چگونه از تنهایی لذت ببریم" بسیار مورد توجه قرار گرفته است. او در این کتاب می‌نویسد: «هر تعداد دوست هم که در فیس‌بوک و دفترچه‌ی تلفن داشته باشیم و هر چقدر هم که ارتباطات و پشتوانه‌ی مالی‌مان قوی باشد باز هم تضمینی برای اين‌که تنها نمانیم نیست. بزرگ‌ترین گروه‌هایی از مردم که تنها زندگی می‌کنند و تعدادشان هم به‌سرعت رو به افزایش است عبارت‌اند از زنان بالای هفتادو‌پنج سال (غمگساری و عزاداری برای ازدست‌رفتگان باعث تنهایی‌شان شده است) و مردان بیست‌و‌پنج تا چهل‌و‌پنج سال (به هم خوردن روابط نزدیک عامل این تنهایی است). 
تنهایی اغلب غافلگیرانه سراغ‌مان می‌آید و فقط معدودی حس می‌کنند خانواده، محله، اجتماع و حتی رفاقت‌ها می‌توانند به‌شکلی مطمئن و تا ابد ما را از تنهایی در امان نگه دارند. زندگی در لاک دفاعی ترس و اجتناب پایدار نیست».... در واقع نویسنده در این کتاب سعی می‌کند ما را با زوایای پنهان تنهایی آشنا کرده و به ما بفهماند که آنچنان که فکر می‌کنیم تنهایی ترسناک و غیرقابل تحمل نیست.  میتلند استدلال می‌کند که اگرچه رسیدن به تنهایی آسان است، اما قرار گرفتن درست در آن یک هنر است و تنهایی معانی مختلفی می‌تواند داشته باشد که تفسیر آن تا حد زیادی به ما بستگی دارد. نویسنده‌ این کتاب می داند که در مورد چه چیزی صحبت می‌کند چرا که خود تنهایی را با تمام وجود درک کرده است. او در یک خانواده بزرگ کاتولیک بزرگ شد، پس از طلاقش به منطقه ای دورافتاده در اسکاتلند نقل مکان کرد و به تنهایی در خانه‌ای در یک چهارم مایلی نزدیکترین جاده زندگی می‌کند. علیرغم وسواس مدرن ما به اعتماد به نفس و روابط رضایت بخش، میتلند معتقد است "پارادایم فعلی ما در مواجهه با تنهایی واقعا کار نمی‌کند." بیشتر از هر زمان دیگری افسرده هستیم و می‌ترسیم زمانی را تنها بگذرانیم تا مبادا باعث شود خودخواه، رقت انگیز یا به نوعی دوست نداشتنی به نظر برسیم.
او به برشمردن همه فوایدی که تنهایی به ارمغان می‌آورد، می‌پردازد: خودشناسی و استراحت از روابط دائمی (که برای برون‌گراها و همچنین درونگراها صدق می‌کند)، ارتباط با طبیعت، خلاقیت و آزادی خلق کردن. به طور کلی نویسنده این کتاب سعی می‌کند دیدگاه مخاطب را نسبت به تنهایی تغییر دهد و با اشاره به زوایای پنهان تنهایی چهره‌ی ملموس و لطیف‌تری از آن به دست بدهد. 

روزنامه صبح ساحل

تگ ها:

دیدگاه ها (0)
img