29

آذر

1403


فرهنگی و هنری

16 آبان 1403 09:04 0 کامنت

مهناز، دختر صاحبخانه، گفت:« نه!»
آنچنان «نه» را محکم گفت که می‌دانستم راه دیگری نمانده جز اینکه به ده بازگردم، معلم مدرسه بشوم و با ملیحه ازدواج کنم تا غلامعلی و مهوش و ناصر به دنیا بیایند و آن‌قدر پیر بشوم که هر کس از در تو آمد گمان ببرم ملک الملک است.
از رحمان شنیده ام:«مهناز هم آن‌قدر پیر شده تا مُرده.»

علی کرمی
 

تگ ها:

دیدگاه ها (0)
img