12

آذر

1403


سیاسی

05 آذر 1403 07:59 0 کامنت

چین که رشد اقتصادی شگفت انگیز آن از اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میلادی به بعد را می‌توان به سربرآوردن ققنوسی از میان خاکستر تشبیه کرد، حالا به عنوان دولت و ملتی قدرتمند و مستقل، می‌تواند به کشورهای در حال توسعه درس‌های زیادی بیاموزد. در این نوشتار کوتاه به سه مورد از خصوصیات رشد چینی اشاره خواهیم کرد و پیامدهای آن برای جایگاه بین‌المللی این کشور را از نظر خواهیم گذراند.

 

 

الف: از ثروت به قدرت، چین جدید
 

فرید زکریا، اندیشمند علوم سیاسی شهیر آمریکایی، در کتابی با عنوان از ثروت به قدرت، روند تکوین آمریکا را به عنوان قدرتی مداخله‌گر در معادلات جهان پس از دهه ۱۸۹۰ را به بحث می‌گذارد. این مداخله‌گری و گسترش‌طلبی که پس از چند دهه انزوای ایالات متحده رویکردی جدید به شمار می‌رفت معلول تغییر معادلاتی چند در سیاست داخلی آمریکا و تحولات بین‌المللی بود. موضوع اصلی این کتاب، فارغ از تمام نکات مهمی که مطرح می‌کند، اثر مهم پیشرفت اقتصادیِ همراه با یک حکومت قدرتمند مرکزی بر افزایش نفوذ و تأثیر‌گذاری یک کشور در عرصه بین‌المللی است. چنان که در مقدمه این کتاب مطرح می‌شود این مسئله در مورد نمونه چین نیز می‌تواند مورد بررسی قرار بگیرد، زمانی که تحولات آن را از اواخر دهه هفتاد به بعد مورد توجه قرار دهیم. هر چند چین در قالب سیاست‌های انترناسیونالیستی و ادعای رهبری کشورهای ضداستعماری نقشی کم و بیش مهم در سیاست‌های بین‌المللی داشت، اما امکاناتی که توسعه اقتصادی در اختیار این کشور قرار داده است، به مراتب امکانات اعمال قدرت و نفوذ سیاسی این کشور را افزایش داده است. عضویت در سازمان بریکس، پروژه‌هایی مانند ابتکار کمربند و راه (برای توسعه مسیرهای تجاری)، بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا و سرمایه‌گذاری‌های عظیم در آفریقا را می‌توان مشتی نمونه خروار از این قبیل امکانات دانست.

 

ب: دیپلماسی هوشمندانه، بدون رهاسازی آرمان‌های ملی
 

از نکات قابل توجه درباره چین، این است که علی‌رغم گشایش اقتصادی این کشور به روی جهان و در پیش گرفتن سیاست‌های اقتصادی نسبتاً آزادانه‌تر در مقایسه با گذشته، همچنان این کشور هویت خود و آرمان‌های ملی خود را به کناری ننهاده و در تمدن غربی و نظم مسلط مورد نظر این کشورها حل نشده است. چین با وجود رابطه دیپلماتیک با همه کشورهای جهان و از جمله کشورهای غربی، در اداره امور سیاسی به سنت‌های دیرپای ملی خود پایبند است و ضمن نشان دادن حسن نیت برای ارتباط سازنده با کشورهای جهان بر تأمین منافع ملی خود در تمامی ابعاد اصرار می‌ورزد. نمودهای این پایبندی به منافع ملی را می‌توان در مناقشات سرزمینی از هنگ کنگ گرفته تا تایوان مشاهده کرد.
در هر صورت چینی‌ها، حتی با بزرگترین رقبای خود یعنی کشورهای غربی، بیشترین حجم مبادلات تجاری را دارند و این امر به نفی استقلال آنان منجر نشده است. گویی که نظریه مشهور ساموئل هانتینگتون آمریکایی، برخورد تمدن‌ها، تعبیر خود را در شکلی متفاوت یافته است. چنان که برخی از سلطه چین بر جهان در قرن بیست و یکم سخن می‌رانند. این تعبیر درست باشد یا نه، نکته‌ای اساسی در آن نهفته است. این که این کشور جایگاهی را در جهان کسب کرده که چنین تعبیرها و مناقشاتی حول آن شکل بگیرد.

 

 

پ: الگوسازی برای ملت‌های جهان
 

در بررسی الگوها و مدل‌های توسعه، جهت بررسی امکان‌ها و شرایط پیشرفت برای کشورهای کمتر توسعه‌یافته، طیف وسیعی از نظریات مختلف از مکاتب گوناگون مطرح شده است. اما تردیدی نیست که هر چه این الگوها و مدل‌ها کمتر انتزاعی و بیشتر با نمونه‌های موفق در جهان واقعی مرتبط باشند، امکان موفقیت آن‌ها بیشتر است. لذا تجربه کشورهایی مانند چین، برای تمام کشورهای خواهان پیشرفت، تجربه‌ای ارزشمند برای مطالعه است. هر چند که  مسأله تفاوت مسیر توسعه با توجه به تاریخ و شرایط خاص هر کشور وجود نسخه‌ای یکسان برای همه کشورها را رد می‌کند، اما این امر اهمیت تعمق و پژوهش در مسیر موفق سایر ملل و کشورها را زیر سوال نمی‌برد. 
چین الگویی از یک دولت توسعه‌گرای موفق است. حکومت چین با تغییراتی در رویکرد خود، ضمن حفظ اصول اساسی و استقلال ملی، سرنوشت جدیدی را برای مردم کشور خود رقم زد. نجات میلیون‌ها نفر از مردم چین از فقر و ایجاد رشد اقتصادی، در کشوری که دومین کشور پرجمعیت جهان است، نه تنها بر افزایش قدرت این کشور در صحنه بین‌المللی تأثیر‌گذار بوده، سبب موفقیت این کشور در عرصه داخلی و تامین مشروعیت کارکردی برای حکومت این کشور شده است. مشروعیت کارکردی را که از مهم‌ترین اشکال مشروعیت در دوران مدرن می‌دانند، منبع اصلی مشروعیت سیاسی حکومت چین در دهه‌های اخیر بوده است که از عملکرد موفق این حکومت در حوزه‌هایی چون امنیت، توسعه اقتصادی و سیاست‌گذاری عمومی و اجتماعی ناشی شده است.مطرح شدن چین به عنوان الگویی برای کشورهای جهان و خصوصا کشورهای کمتر توسعه یافته، معلول سیاست‌گذاری‌ها و اقداماتی است که اژدهای شرق را به جایگاه ابرقدرتی مهم در سده بیست و یکم رسانده است.

 

 

جمع‌بندی: ما و تجربه‌ی چین


در مختصری که آمد وجوهی از رشد چین و درس‌های ارزشمند آن را از نظر گذراندیم. چنان که در سطور قبل اشاره کردیم هر کشور و ملت با توجه به شرایط و احوالات خاص تاریخی و جغرافیایی، فرهنگی و انسانی خود مسیر ویژه‌ و متمایزی به سوی توسعه و پیشرفت دارد. اما تجربه چین برای ما ارزشمند است، نه فقط به این دلیل که کشوری آسیایی است، بلکه به این دلیل که نشان می‌دهد راه تحول و توسعه در هیچ نقطه‌ای از تاریخ بسته نیست و همواره امکان تحقق توسعه در تمامی ابعاد و رقابت با قدرت‌های بزرگ وجود دارد. بنابراین مطالعه تجربه کشورهایی مانند چین، مالزی و اندونزی و سایر کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه، البته با نگاهی منتقدانه و به شیوه‌ای اصولی، می‌تواند در بررسی‌ها و پژوهش‌های علمی جهت برساخت یک مدل موفق توسعه ملی برای میهنمان حائز اهمیت و توجه بسیار باشد.

 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img