13

مهر

1403


فرهنگی و هنری

22 آذر 1396 08:04 0 کامنت

صبح ساحل ، هنری - گفت‌وگو و عکس//یوسف ملایی:زمانی که عطر آویش ها را باد با خود می برد؛ تمشک های کوهی در کمر کش کوه باردار بودند و نخلستان، با نفس های داغ تابستان، خرما پزانش را جشن گرفته بود. در نخستین روز از امرداد آبی رنگ سال 1349، موسیقی آمدنش در آغوش پرچین دهکده چرمیان، از توابع روستای دیدنی ماشنگی در بخش پر جاذبه رودخانه، همزاد نور، نواخته شد. در این گفت‌وگوی خواندنی، کتاب تلخ و شیرین ها زندگی یک هنرمند را ورق می زنیم.باورهایی از جنس فصل برگ ریزانملودی را متعالی می داند و معتقد است موسیقی منتهایی ندارد. حسین علی درویشی، ریتم زندگی اش را با عود و عشق، تنظیم کرده است. می گوید: با مضراب محبت باید سازه سینه ها را زیبا کرد. وی هنر را به آهو مانند دانست و دویدن و آرامش را برای به نظاره نشستن و لذت بردن از عنصر وجودی اش الزامی دانست. این موزیسین متعالی نگر؛ مغز متفکر، قلب قهرمان، دست درستکار، پای بی قرار و پنجه زرین را 5 عامل مهم برای نوازندگی نام برد. باورهایش بوی بهار و رنگ پائیز دارد از موسیقی به مونس تنهایی یاد می کند و زمانی که گیسوان شب روی شانه زمین می ریزند را بهترین زمان برای همکلام شدن با موسیقی عنوان کرد. اعتقادش بر این است که هنرمند دیگر به خودش متعلق نیست و نباید در زندگی اش گره ای بیفتد و از مردم فاصله بگیرد.عدو کم خونی، عود را به او پیشکش کردشب، درد، داخلی؛ بیمارستان شهید محمدی. پلان نخست بزرگترین اتفاق زندگی اش بود. حسین وفادار، نوازنده چیره دست و خنیاگر نام آشنا، در قاب جعبه جادویی تلویزیون تلنگری بر اندیشه کودک کم خون رودخانه ای زد. هنر نمایی زنده یاد حبیب زاده با عود و آتش بازی فاطمه رضایی با این ساز زهی، حسین را مصمم کرد تا این هنر را بیاموزد و بعدها با خودش عهد کرد که هرگز از عودش جدا نشود. دهکده و مدرسه منتظر او بودند. رویای نوازندگی اش با چند تار، یک قوطی و یک چوب نخل، در سرزمین مادری اش محقق شد. آن روز خوش را همواره به خاطر دارد. کلاس پنجم پشت سرگذاشته شد، روستا مدرسه راهنمایی نداشت. راهی بندرعباس شد؛ اما عشق عود و جادوی فوتبال، به قول سعدی: مراکه سحر سخن درهمه جهان رفته است؛ ز سحر چشم تو بیچاره مانده ام مسحور؛ حسین را مسحور کرد تا درس و مشق را ترک گوید.هنرمند ورزشکارابتدا در جمع آبی پوشان استقلال بندر، افتخار شاگردی مربی خوشنام هرمزگان، حسن فلامرزی را یافت. سپس با نارنجی پوشان خواجه عطا از دانش مربی بلند بالا و خوش فکر، رضا نوری زاده، بهره مند شد. بعدها به بوتان پیوست تا شاگردی محمد روز بازار را تجربه کند و با تیم پیروزی و بهره گیری از هنر تحسین بر انگیز علی افرند، استوک هایش را آویخت اما مربیگری را رها نکرد. ولی قصه پر راز دیگرش، سر دراز دارد.آغاز علمی عود با آرمیننت را از محضر یوسف آرمین، پدر هادی آرمین، نوازنده و خواننده خوش صدای بندری آموخت. نزد حسین بشیر، بعد دیگری از نت، تعمیرات و ساختن عود را فراگرفت. نزد مسعود شجاعی دیگر استاد هرمزگانی، ساختن قالب عود را یاد گرفت و یک قالب عود را نیز شجاعی به یادگار تقدیمش کرد. او نیز یک عود را به پاس تشویق های مرشد میر رستمی می خواهد به وی هدیه بدهد. حسین درویشی، دل در گرو عود و این ساز ایرانی و جنوبی دارد و همچنان نزد استاد علی رادمهر، ریزه کاری های این هنر و دانش را در بندر هنر پرور خمیر، می آموزد. البته خود نیز می سازد، می نوازد و معلمی می کند.دل در گرو ساز و دامان در سوز فراقساز زندگی اش این روزها ناکوک است. کارگاه خانگی، خیلی برایش خوش یمن نبود. نارضایتی خانواده از این امر موجب شد تا صبرشان به سر آید و کوچه، کارگاه شود. حسین نیز دلشکسته، سازهای شکسته اش را گرفت و پس از 17 سال کار هنری، روانه زادگاهش شد. تنها، در کلبه ای کوچک اما پر از آرامش زندگی با عودش را از سر بگیرد. نامهربانی با وی از جایی آغاز شد که حتی میراث فرهنگی از پرداخت تسهیلات 3 میلیونی هم از او دریغ کرد. با دلی اندوهگین و غصه ای سنگین می گفت: هنر من اندازه خوس بافی هم برای مسوولان، ارزش نداشت. تا فرزندانم بر اثر بی مهری مادرشان و مسوولان، در دوری از من اشک بریزند و آسیب ببینند؛ اما من، در دنیایی که هنر را قدر نمی دانند و انسانیت معنایی ندارد، سازم را به همه چیز ترجیح می دهم و کنج عزلت را بر می گزینم.درد دل های عمیقاختلافات، امسال توفیق پیاده روی کربلا را از من گرفت. گاهی به دلیل خستگی کار، نمازهایم قضا شدند. این از اتفاقات تلخ زندگانی من است. هر ساله در اربعین حسینی، گام در سرزمین کربلا می گذاشتم اما امسال حیف شد. برای افتادن آب از آسیاب، چند وقت به عنوان کارگر جارو کش شهرداری در یکی از شهرهای استان کار کردم، مدتی کار گری کردم، علی رغم اینکه بنایی بلدم، آرایشگرم، نوحه خوانی می کنم و هنر ساخت، آموزش و نواختن عود دارم. همه سختی ها را تحمل کردم ولی پیشنهاد رفتن به امارات با زندگی ایده آل را نپذیرفتم زیرا سرزمینم را دوست دارم ولی بعضی از مردم این سرزمین قدر هنر و هنرمند را نمی دانند.فرزندان هنرمندچهار فرزند دارد. می گفت: فاطمه، کلاس هشتم و فرشته کلاس ششم هستند که هر دو ریتم های عربی و بندری را با عود به خوبی می نوازند. عود کوچکی نیز به علیرضا 6 ساله ام هدیه دادم که از هنر پدرش بی بهره نباشد. دیگر پسرم محمد امین، نیز شیر خوار است که با نوای عود و لالایی ام خواب می رفت و لی دیگر کنارم نیست.پراکنده گویی های جالبتجربه به من می گوید: «رودخانه ای ها و فینی ها خیلی باهوشند». برای هنرمند بودن باید ذوق و ذائقه اش را داشته باشیم. من دنبال هنر دویدم و زندگی ام را روی عود گذاشتم و عود مثل یک بچه کوچک دنبال من است. عود را با دنیا هم عوض نمی کنم؛ زیرا عاقبت این ساز عود است که برای من می ماند. آهنگ های بندری به دلم می نشیند و از نواختن بر پیکر لخت سیم ها که صدای خوش طبیعت را در خود دارند، لذت می برم.حرف های تیکه پاره اما مهمدر آموزش حرفه ای، ابتدا روانشناسی موسیقی کار می کنم. عود را بر اساس نقشه می سازم. در هنر ساخت عود باید ظریف کاری های مثل منبط را هم بدانیم. قیمت عود بین 500 هزار تومان تا دو میلیون تومان است. اخیرا چینی ها با فیلمبرداری از یک عود ساز هرمزگانی، بعد از مدت کوتاهی، عود چینی را به نام بحرین با قیمت نازل وارد بازار ایران کرده اند که کیفیت صدای خوبی ندارد. من عود را از چوب خشک گردو، وینگه آفریقایی، راش، چوب روسی، یا هندی می سازم؛ زیرا چوب هر چه خشک باشد برای نغمه بهتر است. شیطنک آن را از استخوان گاو، استفاده می کنم که 6 ماه توی ساروج خشک شده باشد برای اینکه نغمه صدا را بالا می برد. اجزای یک عود شامل گردن، کوک، پنجه، سیم گیر، صفحه، تار، 12 سیم عود و گریف است. از شیطانک عود تا سیم گیر باید 61 و نیم میل باشد و اگر عود بزرگ شد باید 63 میل باشد. عود باید 6 سیم باشد. «سول، لا، ر، سول، دو، فا»حرف های هنرمند شیرین است و خواندنی حتی اگر آن ها را هیچ ویرایشی هم نکرده باشیم. در بخش های پایانی این شیوه را رعایت کردم تا مطالب خودمانی تر باشند و ارتباط هنرمند و مخاطب، صمیمی تر ایجاد شود. به هر حال از اینکه تا پایان این گفت‌وگو را مطالعه کردید، سپاسگزاریم!

دیدگاه ها (0)
img