01

دی

1403


اجتماعی

22 مهر 1392 09:45 0 کامنت

صبح ساحل، اجتماعی _ حدود پنجاه سال قبل که گاوبندی دارای بخشداری شد دهستان اشکنان جزء قلمرو بخش داری گاوبندی بوده ، گاوبندی از زمان قاجارها دارای گمرک شیوء بوده ، بیش از پنجاه سال پیش دارای گمرک و دفتر پست و تلگراف و بهداری بوده و اهالی لامرد برای ارسال نامه های پستی یشان با پای پیاده به گاوبندی می آمدند و بچه هایشان را برای تحصیل به گاوبندی می فرستادند خط هوایی پستی از بوشهر تا چابهار به طور منظم برقرار بود و در بسیاری از موارد بیماران و مسافران دیگر را حمل میکرد مورد غبطه لامردیان بود ، آمار مهاجرت را اگر نیکو بنگریم مردمان این شهرستان رغبتی به مهاجرت به شهرستانهای دیگر  را ندارند و شاید تعداد مهاجران از شمار انگشتان یک دست کمتر باشد و مهاجرت به شهرستان لامرد مطلقاً صورت نگرفته و درست بلعکس از شهرستان لامرد و دیگر شهرستانها به پارسیان بصورت انبوه مهاجرت کرده و سکنی گزیده اند

 

این روزها طوفانی در فنجان قهوه براه افتاده است و استان هرمزگان را تشویشی فرا گرفته، مقالاتی در روزنامه ها به چاپ رسیده و اظهاراتی و اظهار نظرهایی که چندان هم بی سایقه نیست( نمایندگان استان فارس و ... ) مطرح شده است  سالها پیش در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی هم این قضیه بصورت توپ فوتبال سیاسی مطرح شده  آن روزها شهرستان لارستان که وسیعترین شهرستان استان فارس است به استان شدن دلبسته  بود و بعد ها هم حضور وزیر کشور وقت که مسقط الرأسش در فال و اسیر  بود و نظری به خویشاوندان زادو بومش داشت و حتی ایشان هم الحاق را پذیرا نشدند و به هر روی اولین زمزمه مخالفت بر علیه الحاق گاوبندی آن روز به لامرد از سوی هیأت نمایندگان استان فارس برخاست – جهرمیها به استان شدن چشم داشتند و رقبای فسائیشان هم همین آرزویی را در دل می پروراندند .ائتلاف نمایندگان فارس از تکه پاره شدن فارس سراسیمه شدند و عطای آن را به لقایش بخشیدند ، روایت میکردند که مانع قانونی هم در کار بود استناد به این نکته که از استانی که جمعیتش قریب به یک ملیون نفر باشد نمیتوان قلمروی را منتزع نمود و به استان پرجمعیت تر دیگری ملحق کرد در پس این هیاهو نه تو جیه اقتصادی  نه منطق جمعیت شناختی و اجتماعی و نه امنیتی وجود داشت زیرا پر واضح است که صادر کنندگان و واردکنندگان یا متعلق به بخش خصوصی اند و یا دولتی . بخش دولتی که در هر نقطه مملکت ضرورتی داشته باشد دارای توان مندی لازم برای اجرای  نیات اش است و قید و بند قانونی و اقلیمی مزاحم اعمالش نیست . اما بخش خصوصی ناچار به محاسبه اقتصادی و قانون آهنین منطق سود و زیان است . بازرگان تهرانی ، تبریزی ، اصفهانی ، شیرازی هرجا که مصلحت اقتصادی حکم کند وارد گود می شود ، یک تاجر شیرازی به پیروی از عقل سلیم از کوتاهترین فاصله و بهترین راه و با بهترین تسهیلات گمرکی و خدمات انبار داری و بارگیری کالا بندر مطلوبش را در نظر میگیرد بوشهر و حتی گناوه از گاوبندی ( پارسیان) گزینه بهتری بودند و هستند. و ایران زمین قلمرو یک پارچه است و شهروندانش در هر نقطه ای حق ورود و خروج و انتخاب کسب و کار دارند و قانون اساسی هم پشتوانه این حقوق شهروندی است خلیج فارس خلیج فارس ایران است نه خلیج استان فارس ، آوازه اش و تاریخش و شناسنامه اش بنام همه ایرانیان است و افتخار و پاسداریش در خون یکایک ایرانیان از دیرینه ها جای گرفته ، ما کرانه نشینان دریای پارس از سپیده دمان تاریخ برکناره ننشسته بودیم و ما جنوبیها در جان باختن در دفاع و پاسداشتش بر دیگران پیشی گرفته بودیم . به هنگام جنگ هرات کشتی های توپ دار انگلیسی ما را بمب باران کردند و درهمان هنگامه جنگ جهانی اول ما را بمباران کردند پارسیان امروز را،  بندر شیوء را هنوز در بعضی خانه ها از گلوله های توپ انگلیسها به عنوان سنگ ترازو استفاده می کنند ، ما  همیشه گوشت دم توپ انگلیسها بوده ایم ، و در هنگامه ها قاجارها از بندر عباس تا چارک و غیره به مسقطیها و قواسم اجاره میدادند. از نظر هویت تاریخی ما پارسیانهای امروز انقدر هم بی ریشه نیستیم ، در بعضی نوشتهای تاریخی در زمان اسکندر مقدونی نئار خوس دریا سالار اسکندر در سفر نامه اش به کشت زار و گندم زارهای وسیعی اشاره دارد که ظن ان می رود که فومستان سابق باشد . در فارس نامه ناصری امده است وقتی در زمان خلیفه دوم لشکر اسلام از راه بحرین به گناوه آمد و فارس را مورد تاخت و تاز قرار داد لشکر فومستان در کنار لشکر لارستان درجهرم جنگیدند. تا صد سال پیش در زمان احمد شاه قاجار تمام پارسیان امروز و گاوبندی دیروز فومستان نامیده می شد و کارشناس فرانسوی وزارت داخله ان زمان حدود شمالی فومستان را در نقشه احشام علاء مردشت که جزیی از شهرستان لامرد کنونی است ثبت کرده .

حدود پنجاه سال قبل که گاوبندی دارای بخشداری شد دهستان اشکنان جزء قلمرو بخش داری گاوبندی بوده ، گاوبندی از زمان قاجارها دارای گمرک شیوء بوده ، بیش از پنجاه سال پیش دارای گمرک و دفتر پست و تلگراف و بهداری بوده و اهالی لامرد برای ارسال نامه های پستی یشان با پای پیاده به گاوبندی می آمدند و بچه هایشان را برای تحصیل به گاوبندی می فرستادند خط هوایی پستی از بوشهر تا چابهار به طور منظم برقرار بود و در بسیاری از موارد بیماران و مسافران دیگر را حمل میکرد مورد غبطه لامردیان بود ، آمار مهاجرت را اگر نیکو بنگریم مردمان این شهرستان رغبتی به مهاجرت به شهرستانهای دیگر  را ندارند و شاید تعداد مهاجران از شمار انگشتان یک دست کمتر باشد و مهاجرت به شهرستان لامرد مطلقاً صورت نگرفته و درست بلعکس از شهرستان لامرد و دیگر شهرستانها به پارسیان بصورت انبوه مهاجرت کرده و سکنی گزیده اند ، اخلاق نرم خویانه و روح تسامح گرایانه ، مقدم مهمانان عزیزمان را گرامی داشته ایم  وآنان نیز در سرنوشت ما شریک و همیارند . آب های نیلگون و دریای پارس از دیر باز مدارا روایی را در ما پرورش داده و با فرهنگهای گونه گون تعامل داشته و در آمیخته ایم و در عین حال شا کله هویتی خود را رقم زد ه ایم ، دارای شناسنامه ایم ، شناسنامه هویتی ایرانی . تا دریای پارس پابرجاست شناسنامه ی ما  معتبر است و کسی نمی تواند آن را باطل کند- در کهن ضمیر و روح و روان ما سفرهای خطیر دریایی و خاطرات پر هیمنه تاریخی موج میزند – برادران بزرگتر بجاست که برادرکوچکتر را ارج نهند و وانگذارند و فرو نهلند  زمانی ما صادر کنند گان مایحتاج کناره نشینان جنوبی خلیج فارس بودیم در پهنه فعالیتهای اقتصادی پر توش و توان تولید کننده بودیم و صادراتمان بیش از وارداتمان بود در حال حاضر نیز پارسیان حدود 12 تا 15 ملیارد تومان گوجه فرنگی راهی بازارهای داخلی میکند . با سرگشودن چاهای نفت در این مناطق تاریخ ورق خورد و آنان در ثروت و مکنت کاهلانه غوطه ور خوردند ( اعراب ) نیم قرن بعد  نفت و گاز در اقلیم ما هم رخ نمود، لوله های گاز و نفت پهنای 20-30 کیلومتری شهرستان پارسیان را شکافتند تا ما را به سرزمینهای دور فراسوی ایران زمین متصل کنند ، علی رغم زیانهای که به کشت کاران ما در خصوص تکه پاره شدن اراضی شان وارد شده با بلند نظری پروژه های ملی را پذیرا شدیم تا سهم کوچکی در سرافرازی میهن مان داشته باشیم . شوربختانه اولیای امور ما را به وادی فراموشی سپردند ، چاهای نفتی که در حوزه پارسیان بود به شهرستان دیگری تعلق گرفت و حدود 30 – 40 چاه دیگر که در محدوده شهرستان واقع است ودر ییلاقات ما پراکنده است  موجد خیرو برکتی برای اهالی نگردید . پارسیان دو بندرتجاری شیوء و تبن در آغوش خود دارد ولی به قول امام جمعه محترم پارسیان حجت السلام نوری وقتی در مجتمع های لامرد به خرید می رویم به عنوان پارسیانی دچار خجلت زدگی می شویم. ؟ !ما در چهارراه نعمت های خدادادی قرار گرفته ایم هر روز منابع گاز و نفت جدیدی کشف می شود. عسلویه از بزرگترین گارگاه انرژی جهان است ، صنایع انرژی بر تارک رویاهای ایران می درخشد ولی باورتان می شود سالهای سال  از استخدام در همسایگی مان محروم بودیم و شهروندان استانهای دور دست دارای حق ویژه استخدامی بودند .؟!

باورتان می شود که بعد از سالهای سال هنوز شرکت گاز و نفت خسارت زمینهای کشاورزی و مسکونی مردم را به بهانه هایی پرداخت ننموده ، ؟! باورتان میشود هنوز خسارت کشاورزانی که دو سال پیش در اثر تغییر مسیر سیلابها ، و کانالهای لوله های گاز مزارع بسیاری رابه زیر آب برد پرداخت نشده ؟! روا نیست که ما خسارت ببینیم و خطرات لوله های گاز نفت ( در کنار یکدیگر تعبیه شده است ) که از کنارو میان روستاهایمان می گذرد و دود تأسیسات و بوی نامطبوع گاز را استنشاق کنیم و دیگران منفعت آن را ببرند و ما از حق ویژه استخدام برخوردار نباشیم . پارسیان از طریق دریا نزدیکترین نقطه به قطر است و با امارات متحده عربی نزدیک است و بر بزرگرا ه های استانهای هرمزگان و فارس و بوشهر همچنان مغفول و فلج در کرختی خوابی گران به سر می برد . در حالی که با جزیی دلسوزی اولیاء امور می توان به تعریض راهها و بهینه کردن جاده ها از طریق واگذاری آن به پیمانکاران متعدد و متکثر سریعاً به آن سرو سامانی داد پارسیان با آب تحت الا رضی مناسب با همت و پایمردی اولیاء امور می تواند بصورت مزرعه ای بزرگ و گلخانه ای سترگ برای تأمین غذا و میوه و منبع تولید پروتئینی جزیره کیش و قشم و عسلویه درآید و مسکن و مأوایی مناسب  برای کارمندانش از این نظر مکمل پروژه های پارس جنوبی و صنایع انرژی بر بشود ، دریا منبعی برای تأمین اب صنایع و هم برای صادرات از طریق حمل و نقل دریایی ارزان یک قابلیت و شاخصه جهانی به آن ببخشد از هم اکنون باید با کلان نگری و در چشم انداز کلان و دراز مدت به نوعی سامان دهی بهینه دست یافت مگر همسایگان ( اعراب ) ریگزاری را با جزیی مدیریت راهبردی از دل برهوتی لم یرزع و خشک و داغ از طریق ترکیب تدبیر و تکنولوزی فی المثل دبی را نساخته اند مناطق آزاد چگونه است که به  مراکزی بی خاصیت و ارز بر باده و رانت خواری و انحصار طلبی حتی سرمایه های بومی و ملی را نتوانسته اند جلب کنند ( سرمایه ها به ان سوی اب می رود ) مدیریت خلّاق و قدرت ابتکار و برنامه های درازمدت و سیاست اقتصادی راهبردی هنوز جایگاه واقعی شان را پیدا نکرده اند و شهرستان پارسیان را به عنوان جزیی از کلی منسجم وارد محاسبه نکرده اند چرا برنامه ای مدون با افق های باز در دراز مدت که با یک مدیریت حرفه ای پیوسته و بلا انقطاع به سوی هدفهای استراتژیک و دیدگا ه های کلان به پیش نتازد و راهگشای بهترین گزینه هانباشد و از اولویت برخوردار نشوند. امکانات بالقوه و لی نامکشوف ، همچنان مغفول بمانند و کاهلانه در دنیای پر تحرک و پر شتاب امروز به خواب خرگوشی فرو رویم .؟! چرا از این امکانات بالقوه و استعدادهای خدادادی خفته به یاری خرد ایرانی بهره نجوییم ، ؟! چرا فی المثل  از این امتیاز که در آن سوی آب های دریای خلیج فارس هزاران ایرانی دارای سرمایه و ایراندوست که همه گونه مشارکتی برای احداث بیمارستان ، ایجاد راهها و بنیاد مدرسه و.... دریغ نورزیده اند آنان را به سرمایه گذاری دعوت نکنیم ؟! چرا هیأتی از معتمدین محلی و بلند پایگان دولتی رو انه کشورهای همجوار نسازیم تا آنها را به سرمایه گذاری بیشتر تشویق کنیم ؟! چرا اوقاف کشور قطر در شیراز با مساعدت استاندار و شهردار به دلیل بالا بودن بازده سرمایه و سود بانکی مطلوب حاضر به سرمایه گذاری در ساختمان و مراکز تجاری بشوند و تصادفاً کارگزارانشان از اهالی همین منطقه باشند و ما از پیوندهای خویشاوندی و علائق محلی آنان استفاده نکنیم ؟! و چرا و چرا ؟! چرا ؟!و چرا حالا که استانهای دیگر به ما چشم طمع دوخته اند شهرستان پارسیان که جدیداً دارای فرماندار پرتلاش و پرتوان است و در کمتر زمان تصدیشان بیش از 60 الی 70 مصوبه و طرح را برای بهینه کردن ساز و کار شهرستان به تصویب رسانده و انرژی و خون تازه ای در ادارات وابسته جاری نموده چرا بر وزن و اعتبار این شهرستان  نیفزاییم و  فرمانداری پارسیان به فرمانداری ویژه ای تبدیل نکنیم که وزین تر و پر صلابت باشد و کارشناسان خبره و ویژه ای از سوی استان هرمزگان در آن مستقر نشوند تا به پیامدها و راهکارها و پیشنهادات و چشم انداز جدیدی را تعریف کند و رابط بین استانداری هرمزگان و توسعه پایدار صنایع انرژی زا و انرژی بر باشد که احتمال ادغام و الحاق  را کاهش داده باشیم و شهروندان یک به یک و سر به سر خشنود و پر امید یکصدا و پرصلابت  وفاداریشان تحت هر شرایطی به منصه ظهور برسانند و پر صلابت و یک پارچه و یکدست و یک صدا به بانک بلند که به گوش  دولتمردان و تصمیم گیران کلان کشور برسد یک نه تاریخی بگویند، زیرا فقط هیأت وزیران است که چنین مصوبه سرنوشت سازی را می تواند تصویب کند و لاغیر . به خاطر داشته باشیم که ایران زمین بیش از هر زمانی دیگری به اتفاق و انسجام و همدستی و همیاری فراگیر ملی نیازمند است ،بگذارید آب را گل نکنیم وباشد که به جای موج سواری دریا پیمایی کنیم و بدانیم و بدانند که در بزنگاههای انتخاباتی آب به لانه مورچه گان نریزیم که این چیزی جز آب در هاون کوبیدن نیست . ما همانیم که نمودیم دگر ایشان دانند.

به قول لسان الغیب؛

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما خطاست رنجیدن

دیدگاه ها (0)
img