روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: رولف دوبلی در مطلبی که در وبسایت خود نوشته است، ۱۵ دلیل برای کنارگذاشتن اخبار و خواندن چیزهایی عمیقتر، طولانیتر و مفیدتر آورده است. هر چند در انتهای مقاله خود اذعان کرده شاید روزی از دیدگاه خود عقبنشینی و حتی در برخی موارد آن را نقض کند. مقاله او با ترجمه میترا دانشور در وبسایت ترجمان منتشر شده است. خلاصهای از مهمترین دلایل رولف دوبلی را در ادامه میخوانید.
اخبار برای ذهن حکم شکر را برای بدن دارد
این مقاله پادزهر اخبار است. نوشتهای است طولانی و احتمالاً نمیتوانید نگاهی سرسری به آن بیندازید. به لطف مصرف زیاد اخبار، خیلیها عادت خواندن را از دست دادهاند و برای اینکه مطلبی بیش از چهار صفحه را پشتسر هم بخوانند، به تقلا میافتند. این مقاله نشانتان میدهد چطور از این دام بیرون بیایید، البته اگر همین حالا خیلی عمیق درونش فرو نرفته باشید. اطلاعات زیادی داریم و با این همه خیلی کم میدانیم. چرا؟ در این موقعیت ناراحتکننده قرار گرفتهایم، چون ۲۰۰سال پیش نوع زهرآگینی از دانش را به نام «اخبار» ابداع کردهایم. زمانش رسیده تا آثار زیانبخش اخبار بر افراد و جوامع را بشناسیم و اقدامات لازم را انجام بدهیم تا از خودمان در برابر خطراتش حفاظت کنیم. در چند دهه گذشته، آدمهای خوششانس خطرات زندگی با وفور وحشتناک غذا را شناختهاند (چاقی مزمن، دیابت) و تغییر در رژیم غذایی ما را شروع کردهاند، اما اکثرمان هنوز متوجه نیستیم که اخبار برای ذهن، حکم شکر را برای بدن دارد. هضم اخبار راحت است. رسانهها تکههای کوچکی از موضوعی بیاهمیت را به خوردمان میدهند، خبرهای دست اولی که واقعاً ربطی به زندگیهایمان ندارند و نیازی نیست دربارهشان فکر کنیم. به همین دلیل است که تقریباً هیچ وقت از اخبار سیر نمیشویم. برخلاف خواندن کتاب و مقالات طولانی و عمیق مجلات (که مستلزم درنگ و تأمل هستند)، میتوانیم مقادیر نامحدودی از اخبار کوتاه را که مثل آبنباتهای رنگی برای ذهن هستند، ببلعیم. امروز در مواجهه با بار اضافی اطلاعات به همان جایی رسیدهایم که ۲۰ سال پیش در رابطه با مصرف غذا با آن روبهرو شده بودیم. داریم متوجه میشویم که اخبار تا چه حد میتواند خطرناک باشد و یاد میگیریم که اولین گامها را به سمت نوعی رژیم اطلاعاتی برداریم. دوست خوبم، نسیم نیکلاس طالب نویسنده کتاب «قوی سیاه» یکی از اولین کسانی بود که مصرف خبر به نظرش مشکلی جدی آمد. بسیاری از بینشهایی که در ادامه میآیند را مدیون او هستم.
گزارشهای خبری، جهان واقعی را نشانمان نمیدهند!
مغزهایمان طوری شکل گرفتهاند که به حمله محرکهای مشهود، بزرگ، فضاحتبار، هیجانانگیز، شوکهکننده، مرتبط با آدمها، داستانوار، سریعاً در حال تغییر، پرسروصدا و واضح توجه کنند. بنابراین در مغزهایمان برای خرده اطلاعات نامحسوستر جای چندانی برای توجه باقی نمیماند؛ اطلاعاتی که کوچک، انتزاعی، دو وجهی، پیچیده، بیهیجان و بسیار کمسروصداتر هستند و آهنگ رشد پایین دارند. سازمانهای خبری به شکلی نظاممند از این گرایش ذهن ما بهرهبرداری میکنند. خروجی رسانههای خبری در کل روی چیزهایی که به شدت به چشم میآیند، تمرکز میکنند. هرگونه اطلاعاتی که میشود با داستانهای جذاب و تصاویر تکاندهنده منتقلش کرد، به نمایش میگذارند و به شکل نظاممند به چیزهای نامحسوس و پنهان بیاعتنایی میکنند، حتی اگر مطالب مهمتری باشند. اخبار توجهمان را جلب میکند، چون طرز کار مدل تجاریاش به این شکل است. حتی اگر این مدل تبلیغاتی وجود نداشت، همچنان مطالب خبری را جذب میکردیم، چون هضمشان آسان است و به شکلی مصنوعی بسیار خوشمزه هستند. چیزهایی که بهشدت به چشم میآیند، گمراهمان میکنند. رویدادی که در ادامه میآید را در نظر بگیرید: ماشینی از روی پلی رد میشود و پل فرو میریزد. رسانههای خبری روی چه چیزی تمرکز میکنند؟ روی ماشین. روی آدم داخل ماشین. از کجا میآمده و قرار بوده به کجا برود. چطور این حادثه را تجربه کرده (اگر زنده بماند.) چه جور آدمی (بوده) است، اما همه اینها کلاً بیربط است. چه چیزی مهم است؟ استحکام ساختاری پل. خطر پنهانی که کمین کرده بوده و شاید در پلهای دیگر هم مخفی باشد. این درسی است که باید از چنین حادثهای گرفت. آن ماشین اصلاً مهم نیست. هر ماشینی میتوانست باعث شود پل فرو بریزد. حتی ممکن بود باد قوی یا سگی که روی پل راه میرفت باعث آن شود. پس چرا رسانهها ماشین را پوشش میدهند؟ چون به چشم میآید، نمایشی است، یک آدم (غیرانتزاعی) در آن است و خبری است که تولیدش ارزان از آب درمیآید. به دلیل اخبار، نقشه خطر در ذهنمان شکل میگیرد که کاملاً اشتباه است.
بسیاری از اخبار هیچ ربطی به ما ندارد
از بین حدود ۱۰ هزار داستان خبریای که در ۱۲ ماه گذشته خواندهاید، از خبری نام ببرید که به خاطر آگاهی از آن، توانستید تصمیم بهتری درباره موضوعی مهم و تأثیرگذار در زندگیتان، شغلتان و کسبوکارتان بگیرید و مقایسه کنید با دانشی که اگر آن اخبار را نمیبلعیدید، از قبل داشتید. نکته این است: مصرف اخبار به عواملی که واقعاً برای زندگی شما مهم هستند، ربط چندانی ندارد. در بهترین حالت سرگرمی است، اما همچنان بیربط به شمار میرود. فرض کنید برخلاف تمام احتمالات، خبری پیدا کردید که به میزان زیادی کیفیت زندگیتان را بالا برده است، منظورم در مقایسه با وضعیتی است که برای زندگیتان پیش میآمد، اگر آن خبر را نخوانده یا ندیده بودید. مغزتان باید چقدر چیزهای جزیی و بیاهمیت را هضم میکرد تا به آن اطلاعات باارزش مرتبط میرسید؟ حتی این سؤال هم تحلیلی بازاندیشانه است. با نگاهی به آینده، احتمالاً نمیتوانیم ارزش یک خبر را تا قبل از اینکه نتیجهاش را در آینده ببینیم، بفهمیم؛ پس مجبوریم هر چیزی که خط تولید خبر به ما میرساند، هضم کنیم. آیا ارزشش را دارد؟ احتمالاً نه. اخبار شما را غرق چیزهایی میکند که ربطی به زندگیتان ندارد. معنای ربط چیست؟ یعنی: چیزی که شخصاً برایتان مهم باشد. ربط به انتخابهای شخصی برمیگردد. دیدگاه رسانهها را در این رابطه نپذیرید. برای رسانه، هر داستانی که نسخههای زیادی بفروشد مرتبط است. سازمانهای رسانهای میخواهند باور کنید که اخبار به آدمها نوعی مزیت رقابتی میدهد. آدمهای زیادی گول همین را میخورند. وقتی از جریان اخبار دور میافتیم، دچار اضطراب میشویم. میترسیم چیز مهمی را از دست بدهیم. در واقعیت، مصرف اخبار ضرر رقابتی است. هر چه اخبار کمتری مصرف کنید، مزیت بیشتری دارید. میترسید «چیز مهمی» را از دست بدهید؟ از روی تجربهام میگویم که اگر چیز واقعاً مهمی اتفاق بیفتد، دربارهاش خواهید شنید، حتی اگر در پیلهای زندگی کنید که در برابر اخبار از شما حفاظت کند. دوستان و همکارانتان موثقتر از هر سازمان خبریای، درباره اتفاقهای مرتبط با شما حرف خواهند زد. آنها اخبار را با مزیتهای اضافه فراداده در اختیارتان قرار میدهند، چون اولویتهایتان را میشناسند و شما هم میدانید که آنها چطور فکر میکنند. با خواندن ژورنالهای تخصصی، مجلات عمیق یا کتابهای خوب و صحبت با آدمهایی که میشناسید، خیلی بیشتر از اتفاقهای واقعاً مهم و تغییرات در جامعه آگاه میشوید.
اخبار درک تبیینی شما را محدود میکند
هم سازمانهای خبری و هم مصرفکنندگان اخبار به اشتباه دانستن رشتهای از واقعیتها را با فهم دنیا یکی میدانند. این «واقعیتهای خبری» نیستند که اهمیت دارند، بلکه رشتههایی که به هم متصلشان میکنند، مهم هستند. چیزی که واقعاً میخواهیم، درک فرآیندهای اساسی است، اینکه چیزها چطور اتفاق میافتند. چرا سازمانهای خبری دنبال مطالب سبک، حکایات، رسواییها، داستانها و تصاویر مردمی میروند؟ جوابش ساده است:، چون تولیدشان ارزان است. مهمترین داستانها ناداستانند: جنبشهای آهسته و قدرتمندی که بدون اطلاع روزنامهنگاران شکل میگیرند، اما آثار دگرگونکنندهای دارند. بیشتر آدمها معتقدند که داشتن اطلاعات بیشتر کمکشان میکند تا تصمیمهای بهتری بگیرند. سازمانهای خبری از این باور پشتیبانی میکنند. خب معلوم است، این به نفعشان است. آیا انباشتن واقعیتها در مغزتان کمکتان میکند تا جهان را درک کنید؟ با کمال تأسف، خیر. در واقع رابطه وارونه است. هر چه «واقعیتنماهای خبری» بیشتری هضم کنید، کل قضیه را کمتر درک خواهید کرد. هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد معتادان به اطلاعات، تصمیمگیرندگان بهتری هستند. مطمئناً موفقتر از یک آدم متوسط نیستند. اگر اطلاعات بیشتر منجر به موفقیت اقتصادی بیشتر شود، انتظار داریم روزنامهنگاران در رأس هرم باشند. اینطور نیست. تقریباً برعکسش صادق است.
انبوه اخبار برای ذهن و جسمتان سمی است
اخبار دائماً سیستم لیمبیک (دستگاه کنارهای) را به کار میاندازد. داستانهای وحشتآفرین موجب آزادسازی موجهایی از گلوکوکورتیکوئید (کورتیزول) میشوند. این اتفاق سیستم ایمنی بدنتان را از کنترل خارج میکند و جلوی انتشار هورمونهای رشد را میگیرد. به عبارت دیگر، بدنتان خودش را در حالت اضطراب مزمن میبیند. میزان بالای گلوکوکورتیکوئید باعث هضم ناقص، کمبود رشد (سلول، مو، استخوان)، اضطراب و آسیبپذیری در برابر عفونتها میشود. مصرفکنندگان خبر در خطر اختلال در سلامت فیزیکی خود هستند. سایر اثرات جانبی احتمالی اخبار عبارتند از: ترس، پرخاشگری، تقلیلگرایی و حساسیتزدایی. اخبار به منشأ تمام خطاهای شناختی خوراک میدهد: سوگیری تأییدی. به طور خودکار و سیستماتیک شواهدی که در تضاد با پیشفرضهایمان هستند را به نفع شواهدی که باورهایمان را تأیید میکنند، رد میکنیم. مصرف اخبار، مخصوصاً پذیرش اخبار سفارشی، این خطای انسانی را تشدید میکند. نتیجهاش میشود اینکه در غباری از دادههای ظاهراً تأییدکننده راه میرویم؛ حتی وقتی احتمالاً نظریههایمان درباره جهان و خودمان اشتباه است. مستعد اطمینان بیشازحد به خود میشویم، دست به ریسکهای احمقانه میزنیم و درباره فرصتها اشتباه قضاوت میکنیم. اخبار نهتنها سوگیری تأییدی را تغدیه میکند، بلکه باعث تشدید خطای شناختی دیگری نیز میشود؛ سوگیری داستان. مغزهایمان در تمنای داستانهایی هستند که «با عقل جور در بیایند»؛ حتی اگر با واقعیت تطبیق نداشته باشند و سازمانهای خبری با کمال میل این داستانهای ساختگی را عرضه میکنند.
اخبار خلاقیت ما را از بین میبرد
چیزهایی که از قبل میدانیم، خلاقیتمان را محدود میکند. به همین دلیل است که ریاضیدانان، نویسندگان، آهنگسازان و کارآفرینان اغلب خلاقانهترین کارهایشان را در سن پایین تولید میکنند. آنها خیلی به چیزهایی که قبلاً امتحان شده است، توجهی ندارند. مغزهایشان از فضای گسترده و خالی از سکنهای که به آنها جسارت میدهد تا ایدههای جدیدی را مطرح و دنبال کنند، لذت میبرد. حتی یک مغز واقعاً خلاق نمیشناسم که معتاد به اخبار باشد، حتی یک نویسنده، آهنگساز، ریاضیدان، پزشک، دانشمند، موسیقیدان، طراح، معمار یا نقاش. از طرف دیگر، دسته بزرگی از مغزهایی میشناسم که به شکل وحشتناکی غیرخلاق هستند و اخبار را مثل موادمخدر مصرف میکنند. اثر خلاقیتکش اخبار شاید به دلیل سادهتری باشد که قبلاً گفتیم: حواسپرتی. اصلاً نمیتوانم تولید ایدههای نوآورانه را با حواسپرتیای که اخبار همیشه به همراه دارد، تصور کنم. اگر میخواهید راهکارهای قدیمی مطرح کنید، اخبار بخوانید. اگر دنبال راهکارهای جدید هستید، اخبار نخوانید.
اگر خبر نخوانیم، پس چه کار کنیم؟
مجلات و کتابهایی بخوانید که جهان را تبیین میکنند: دنبال مجلاتی بروید که اطلاعات را در کنار هم میگذارند و از ارائه پیچیدگیهای زندگی پرهیز نمیکنند، یا اینکه صرفاً سرگرمتان میکنند. جهان پیچیده است و نمیتوانیم هیچ کاری در این باره انجام بدهیم. پس باید مقالات و کتابهای مفصل و عمیقی بخوانید که پیچیدگی جهان را منعکس میکنند. سعی کنید هفتهای یک کتاب بخوانید. دو یا سه تا کتاب بهتر است. تاریخ خوب است. زیستشناسی. روانشناسی. اینطوری یاد میگیرید سازوکارهای زیربنایی جهان را درک کنید. به جای گستردگی سراغ عمق بروید. از مطالبی لذت ببرید که واقعاً برایتان جالب هستند. با خواندن خوش بگذرانید. هفته اول سختترین دوره است. اینکه تصمیم بگیرید اخبار را چک نکنید و در عین حال فکر کنید، بنویسید یا بخوانید، این کار نیاز به ریاضت دارد. دارید با میلی که در مغزتان جا خوش کرده میجنگید. در ابتدا، احساس بیخبری یا حتی انزوای اجتماعی میکنید. هر روز وسوسه میشوید سایت خبری مورد علاقهتان را چک کنید. به برنامه پرهیز کاملتان پایبند بماند. ۳۰ روز بدون اخبار بمانید. بعد از ۳۰ روز، نگرشی متعادلتر به اخبار دارید. میبینید که وقت بیشتر دارید، تمرکزتان بیشتر است و درک بهتری از جهان دارید. بعد از مدتی، متوجه میشوید که به رغم خاموشی خبری شخصیتان، هیچ واقعیت مهمی را از دست ندادهاید و قرار نیست از دست بدهید. اگر اطلاعاتی واقعاً برای حرفهتان، شرکتتان، خانوادهتان یا اجتماعتان مهم باشد، به موقع از آن باخبر میشوید از سمت دوستانتان، مادرزنتان یا هر کسی که با او صحبت میکنید یا میبینید. جامعه نیاز به روزنامهنگاری دارد، اما به شیوهای متفاوت. روزنامهنگاری تحقیقی برای هر جامعهای لازم است. نیاز به تعداد بیشتری روزنامهنگار متعهد داریم که در داستانهای معنادار کندوکاو کنند. نیاز به نوعی گزارشگری داریم که بر جامعهمان نظارت داشته باشد و حقایق را کشف کند. مقالات طولانی مجلات و کتابهای عمیق، محلهای خوبی برای روزنامهنگاری تحقیقی هستند و حالا که اخبار را کنار گذاشتهاید، وقت دارید که آنها را بخوانید.