02

آذر

1403


فرهنگی و هنری

25 فروردین 1400 09:33 1 کامنت

شعر فارسی طی عمر طولانی‌اش جریان‌های مختلفی را به خود دیده است. یکی از این جریان‌ها شعر عرفانی است که بخش مهمی از تاریخ شعر را تشکیل می‌دهد. به مناسبت 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری نگاهی انداخته‌ایم به این جریان شعری که عطار یکی از چهره‌های شاخص آن است.
      
 طرز فکری به نام عرفان
به نوشته روزنامه صبح ساحل، در تعریف عرفان به زبان ساده می‌توان گفت که راهی است برای شناخت حقیقت. راهی که انسان با استفاده از شهود می‌پیماید. شهود یعنی فرد این قدرت درونی را پیدا کند که حقایقی را بفهمد و حس کند که برای افراد دیگر قابل درک نیست. این شناخت در نهایت منجر به یک رابطه عاطفی بین فرد دارای شهود و خداوند می‌شود. در نهایت با پیمودن مراحل عرفان شخص یاد شده در این عشق غرق می‌شود و موجودیت خود را فراموش می‌کند. گرایش به عرفان دلایل مختلفی دارد که یکی از آن‌ها که در شکل‌گیری عرفان ایرانی-اسلامی نقش به سزایی دارد، حمله مغول است. جامعه ایران بعد از مواجهه با این اتفاق سخت، وقتی متوجه شد قدرت مقابله ندارد و در دنیای بیرونی قادر به انجام کاری نیست، به درون خود پناه برد و سعی کرد با قوی شدن از درون به جنگ مشکل پیش‌آمده برود. البته دلایل گسترش عرفان به یک مورد محدود نمی‌شود. نگاه لطیف و مهربانانه عرفان به انسان برای افراد زیادی جذاب است و آنان را علاقه‌مند
 می‌کند.
  
 عرفان در شعر
شعر با توجه به گره‌خوردگی‌اش با عاطفه و تخیل، بستر مناسبی را فراهم می‌کند تا عرفان که نگاهی عاطفی به جهان دارد، به بهترین شکل منعکس شود. به همین دلیل است که عرفان وارد شعر فارسی شده و بخش درخشانی از آن را به خود اختصاص داده است. دکتر«محمدرضا شفیعی کدکنی» عرفان را نگاه هنری به مذهب می‌داند. با این تعریف می‌توانیم ریشه عرفان را از آغاز شعر فارسی نو در اشعاری ببینیم که از خداوند صحبت می‌کنند. عرفان اما به عنوان یک طرز نگرش خاص با سنایی غزنوی به شعر فارسی معرفی شد. وقتی عرفان رواج پیدا کرد و با استقبال جامعه مواجه شد، نیاز به دانستن در مورد آن هم ایجاد شد. از این رو بود که شاعری مثل سنایی اثری به عنوان«حدیقه‌الحقیقه» را نوشت و در آن از عرفان صحبت کرد. عطار به عنوان حلقه میانی این زنجیره سنایی را به مولوی متصل کرد. با مولوی بود که حق مطلب عرفان ادا شد و دیگر حرف ناگفته‌ تازه‌ای در این‌باره باقی ‌نماند.  
  
 زنجیره‌ شعر عرفانی  
 در یک جریان شعری، شاعران مختلفی وجود دارند که هر کدام به نوبه خود این جریان را پیش می‌برند. عطار حلقه میانی زنجیره‌ای است که یک سوی آن سنایی و سوی دیگر مولانا قرار دارد. شاعران زیادی در این جریان طبع‌آزمایی کرده‌اند اما سه چهره شاخص شعر عرفانی این سه نفر هستند. سنایی عرفان را به صورت منظوم توضیح می‌دهد. عطار هفت مرحله عرفان را در قالب یک داستان به نام منطق‌الطیر با مخاطب در میان می‌گذارد که البته به شیوه داستان در داستان نوشته شده و در دل داستان اصلی با داستان‌های فرعی مواجه می‌شویم که ماجرای شیخ صنعان معروف‌ترین آن‌هاست. مولانا مفاهیم بلند عرفان را در داستان‌های متفاوت بیان می‌کند. در پوسته ظاهری، هر شاعر این سبک شعری را به نوبه خود به خیال‌انگیزی و تاثیرگذاری بیشتر نزدیک کرده است. از لحاظ اندیشه هم بدون شک هر کدام از شاعران شعر عرفانی را چند گام پیش برده‌اند تا به کمالی که در مثنوی شاهدش هستیم برسانند. در این مسیر البته نباید تاثیر تجربه‌های شخصی شاعران و ظرفیت‌های فکری‌شان را نادیده گرفت اما می‌توان گفت همه شاعران یک جریان شعری به مثابه دونده‌هایی هستند که مسافتی طولانی را می‌دوند و در نهایت مشعل را به دونده بعدی می‌سپارند.

دیدگاه ها (1)
img
img
ایرج انصاری فرد 3 سال پیش
درودها.... و دستمریزاد.... بسیار نیکو بود