13

مهر

1403


حوادث

18 فروردین 1393 09:36 0 کامنت

 صبح ساحل ، حوادث -  ظهر اولین روز از سال جدید است و شهروندان مینابی  در تدارک سفره رنگین نهار برای خود و یا مهمانهایشان هستند که در این روز همه با شادی کنار هم بگذرانند، ناگهان صدای مهیبی که حکایت از ماجرای تلخی در محله محمد خانی  است این شادی را بر هم می زند  وآنان  را به کوچه فرا می خواند...

دود سیاه و غلیظی از درون  منزل بیرون می آید شیشه های خانه شکسته شده است و همهمه ای در حیاط برپا است هر کدام سعی دارند تا به نوبه خود کمکی به افراد سوخته شده در منزل نمایند 9 که از شدت درد ناشی از سوختگی ناله و فریاد  سر می دهند به بیمارستان میناب منتقل می شوند ...

 گاز و انفجار

دختر 27 ساله به نام هدا  در حال آماده کردن بساط آشپزی است که قبل از رسیدن مهمانها آماده باشد دیگ برنج را روی اجاق گاز می گذارد و برای سریعتر شدن کارها ، ماهیتاپه حاوی مرغ را بر روی پیک نیک می گذارد، سپس پیک نیک را روشن می کند اما روشن نمی شود خودش سعی دارد تا  شیر پیک نیک  را باز کند  و هر طور شده آن را روشن کند  اما نمی تواند خواهرش احترام  را صدا می زند اما او هم نمی تواند پیک نیک را درست کند پدر خانواده  به کمک آنها می آید محسن 29 ساله  نیز درون آشپزخانه می آید تا کمک پدرش کند  که یک دفعه صدای انفجار شنیده می شود...

 احترام جهانگیری می گوید:زمانی که نتوانستم پیک نیک را درست کنم به سمت سالن منزل رفتم و با زن برادرم صحبت می کردم که صدای وحشتناکی به گوش رسید و چند ثانیه ای نگذشته بود که دود غلیظی به همراه تکان شدید منزل همه ما را شوکه کرد.وی ادامه می دهد: درب آهنی ورودی منزل بسته شد به سرعت آن را به سمت خودم کشاندم و زن برادردیگرم که با شنیدن صدای انفجار خود را به ما رساند و از آن سو درب را هل می داد تا آنکه درب  باز شد  شیشه های منزل شکسته شده بود.جهانگیری ادامه می دهد:گویا هنگام کنده شدن سر پیک نیک، گاز در هوا پخش وشعله  اجاق گاز، به انفجار پیک نیک کمک می کند.

 خانه ای پر از دود

وی با بیان اینکه از ناحیه پا دچار سوختگی شده است می گوید: در آن لحظه که خانه پر از دود بود دیدم خواهرم هدا که تمام بدنش سوخته شده بود، در گوشه ای نشسته و از درد ناله می کرد یکی از دخترهایم که در آن زمان قصد بیرون رفتن از منزل داشت دچار سوختگی گردید و پسر 6 ساله ام به نام محمد جواد که در حیاط بود بر اثر شدت انفجار درون باغچه پرتاپ شده و او هم دچار 25 درصد سوختگی گردید. وی می افزاید:دختر دیگرم که می خواست به محمد جواد کمک کند او هم دچار سوختگی شد.

 انتقال به بیمارستان

جهانگیری ادامه می دهد: همه ما با کمک همسایگان به بیمارستان میناب منتقل و من به همراه مادرم به صورت سرپایی درمان شدیم و دختر دیگرم نیز در بیمارستان میناب تحت درمان قرار گرفت اما پدرم به نام اسدا...  35 درصد،برادرم محسن با 90 درصد، زن برادرم با 45 درصد سوختگی  به همراه هدا خواهرم ودختر و پسرم به بیمارستان شهید محمدی بندرعباس انتقال یافتند .

 و مرگ

به گفته وی با اینکه بیمارستان شهید محمدی بندرعباس اجازه انتقال مصدومین به بیمارستان های شهرستان نمی دهد  اما با رضایت خود، مصدومان را  به بیمارستان کرمان منتقل می‌شوند و2 نفر نیز به یزد انتقال می یابد. هداپس از گذشت  5 روز از حادثه در بیمارستان کرمان،بر اثر شدت سوختگی جان می دهد...

دیدگاه ها (0)
img