03

آذر

1403


حوادث

08 اردیبهشت 1393 08:41 0 کامنت

صبح ساحل ، حوادث -  "ع .ی" جوان 24 ساله مینابی، ساعات آخر عمر خود را در زندان بندرعباس می گذراند او دقایقی هست که از خانواده اش که به دیدار آخر او در زندان آمده بودند جدا شده است، لحظات سختی بود زمانی که با چشمان گریان و صدای حزن آلود خانواده  در هنگام خداحافظی در زندان  روبرو شد... او در گوشه ای از بند زندان می نشیند و با دلی پر از پشیمانی و افسوس به 7 سال پیش بر می گردد 7 سالی که زندگیش با آن رقم خورد و به خاطر دفاع از یکی از دوستانش قاتل شناخته شد...

 کرایه دردسرساز

چند روز قبل ازحادثه (م_ی) یکی از دوستان (ع .ی)، سوار بر یک دستگاه خودروی مسافربر مسیر (بندرعباس _میناب) بر سر کرایه با راننده جرو بحث کردند، هیچ کدام کوتاه نیامدند تا آنکه این موضوع به تهدید ختم شد. مدتی گذشت اما (م_ی) به انتقام  و تسویه حساب رفتاری با راننده  فکر می کرد و موضوع را  با دوستانش(ع .ی) و (ا.ی)  در میان گذاشت.آنها به قصد دعوا  به پارکینگ اتومبیل داران میناب رفتند و( م_ی) با دیدن راننده بلافاصله به سوی او رفت. راننده که در خودروی خود نشسته و قصد خروج از پارکینگ را داشت با دیدن چهره عصبانی و خشمگین جوان شوکه شد... موضوع کرایه سر باز کرد و محمد یقه راننده را گرفت و او را  از ماشین پیاده کرد ...

 دستان خون آلود

درگیری فیزیکی بین آنها رخ داد و راننده دیگری سعی می نمود آنها را از هم جدا کند... (ع .ی)  نوجوان 17 ساله وچاقو به دست،  خود را به وسط آنها انداخت تا از دوستش دفاع کند، با راننده گلاویز شد فریاد آنها عده ای را به پارکینگ کشاند تا آنکه نزاع با صدای فریاد راننده و دستان خون آلود(ع .ی) به پایان رسید و متهمان پا به فرار گذاشتند. راننده مجروح که  چاقو از ناحیه پشت سر به بدنش وارد و جراحات عمیقی برداشته  بود ساعاتی بعد جانش را از دست داد.

 محکو میت

 پرونده درگیری  منجر به فوت 31 اردیبهشت ماه 1386 بر روی میز قاضی دادگاه باز شد و متهمان که دستگیری آنها بعد از حادثه طول نکشید با شنیدن خبر مرگ راننده، دچار شوک شدند و فکر نمی کردند که در  این دعوا جان یک نفر را بگیرند بلکه می خواستند او را بترسانند ...(ع .ی)  به اتهام مباشرت در ارتکاب قتل راننده،(ع .ی) و (ا.ی) به اتهام معاونت در آن قتل در شعبه اول دادگاه کیفری استان محاکمه شدند. (ع .ی)  به جرم قتل راننده خودرو به  قصاص محکوم شد و...

 بسته شدن پرونده قتل

با صدای باز شدن درب سلول، (ع .ی)  به خود می آید و چشمش به سربازی می افتد که به خاطر او آمده است، می فهمد که زندگیش تا لحظاتی دیگر به پایان می رسد. او با قدم های آهسته و لرزان به جایگاه اعدام می رسد. با قرائت حکم قصاص، چهارپایه از زیر پای او برداشته می شود و پرونده دیگری در زندان مرکزی بندرعباس بسته می شود...

دیدگاه ها (0)
img