13

مهر

1403


اجتماعی

20 اردیبهشت 1393 08:52 0 کامنت

 صبح ساحل ، اجتماعی -  استاندار محترم هرمزگان شامگاه چهارشنبه(17 اردیبهشت) در آیین تجلیل از مدرسان مرکز علمی کاربردی استانداری، با بیان شمه ای از ناگفته های دوران تصدی خود، از مانع تراشی برخی جریان های سیاسی و افراد ذی نفوذ بر سر راه اعمال جابه جایی های مدیریتی در استان پرده برداشت و از جامعه دانشگاهی استان دعوت کرد تا در برابر این دست زیاده خواهی ها مقاومت کرده، پا به میدان نقد بگذارند و دولت را در پیشبرد اهداف و برنامه های خود در استان یاری کنند.این گفتار استاندار را می بایست امتدادی بر استمداد دولتمردان تدبیر و امید از جامعه دانشگاهی دانست که به کرات در ماههای اخیر بیان شده و به ویژه در سخنان شخص رئیس دولت بسامد بالایی پیدا کرده تا آنجا که برخی شخصیت های دانشگاهی هم ضمن استقبال از دعوت دولت، به دستگیری شتافته هرچند گروهی دیگر هم به بهانه نبود بستر لازم از ورود به عرصه پرهیز کرده اند.نگارنده به عنوان یک شهروند عادی و البته فردی از خیل دانشگاهیان استان، ضمن احترام به هر دو رویکرد، تنها قصد دارد به واکاوی بخشی از سخنان چهارشنبه شب استاندار پرداختهو علاوه بر تشریح و تبیین مبسوط ما فی الضمیر آقای دکتر جادری، در حد فهم خود نکاتی را نیز به عرض برسانم.اغراق نیست اگر گفته شود که گزاره اساسی سخنان چهار شنبه شب استاندارهمان بود که چکیده خبرش را در ابتدای این نوشتار ملاحظه نمودید. این گزاره ستون فقرات مباحث بعدی استاندار را اندام وار به گرد خود می پروراند تا جایی که سایر مطالب، تنها بیان مصداق هایی به قصد القای وافی به مقصود سخن بود و باید تصدیق کرد استانداربرخلاف سنت چند ماهه خود این بار کلامی شیواتر، بلیغ تر، صریح تر و البته موثرتر در انتقال پیام داشت. بر این امر هم نباید پرده افکند که آن چه بر زبان او می آمد یک نکته تلطیف شده از هزارانی بود که مکتوم می ماند تا مگر به وقت نیاز پرده ها بالاتر رود و اسرار برون افتد و حکایت شود چنان که افتد و دانی...!این که استانداراز مانع تراشی ها و مقاومت ها در برابر اعمال تغییرات مدیریتی در استان گلایه می کند و بر حاشیه سازان می خروشد که: \"فراموش نکنند دولت تغییر کرده و..\" به زعم نگارنده برخاسته از خلط در تعبیر و تعریف نادقیقی است که بر ذهن و زبان برخی از رجال سیاسی جامعه ما حاکم شده که گویا قرار است رقبا صندلی های خود را دودستی پیشکش کنند و جوانمردانه  مصادر قدرت که به کف آورده اند رها کنند و... !این تلقی رویایی از عمل سیاسی چه بسا برخاسته از روحیه  مسالمت جو و صلح جو برخی دولتمردان ما باشد که قیاس به نفس کرده و سهل گیرانه،عرصه سیاست ایران را با میدان مواجهه در ورزشهایی پاک چون شطرنج شبیه گرفته اند، در حالیکه آن چه راقم این سطور از میدان سیاست سالیان اخیر کشورمان مشاهده می کند نه تنها شباهتی با ورزشهای سانتیمانتال فوق ندارد که به عکس، ورزشهایی چون  بوکس و کشتی را به اذهان متبادر می سازد؛ آن هم کشتی کج!!جناب دکتر جادری خود به خوبی می دانند که میدان سیاست در کشور ما سالیان سال است که به عارضه بدخیم بداخلاقی و بی اصولی مبتلا شده تا آن جا که کمتر شخصیت سیاسی را می توان نام برد که در سالیان اخیر انگی به پیشانی نداشته باشد؛  تقریبا همه ما شهروندان عادی هم به نوعی در یکی از این دسته ها می گنجیم! البته اگر خدای ناکرده و پیش از این، اصلاح طلب یا اصولگرا نبوده نباشیم!! به هرحال باید نصیبی از بازار مکاره سیاست ببریم که اگر هیچ کدام این ها نباشیم به احتمال زیاد حتما در جرگه مرفهین بی درد قلمداد می شویم و..!!القصه این وضعیت فضای سیاسی ماست که از اخلاق تهی شده. در این فضا است که انتخاباتی رخ می دهد و با تمام مضایقی که به وجود می آید، مردم به تنگ آمده، انتخابی می کنند تا آن ها را از این بی اخلاقی ها برهاند. دولت که مستقر می شود، دولتمردانش برای اعمال اراده مردم و پیشبرد برنامه ها و اهداف دولت جدید، به مقتضای شرایط، باید دست به کار تغییر در سطح برخی مدیریت های ناکارآمد و یا ناهمسو شوند که با مقاومت ساختارهای شکل گرفته و بازمانده از دوران قبل مواجه می شوند؛ همان هایی که  برآمده و بالیده ی دورانی متفاوتند و بر اساس خصلت و خلق و خوی نظارت ستیز و اخلاق گریز خود، تن به هیچ گونه تغییری نمی دهند و راه مقابله با دولت برآمده از اراده مردم را در پیش می گیرند.حال دولت چه باید بکند؟! مدیران محافظه کار عامل ویرانی هشت ساله متکی به حمایت حامیان قدرتمند سیاسی خود به راحتی مصادر را تحویل نمی دهندو دولت را با حجم فزاینده انتظارات و مطالبات مردمی به حقی که خواهان تسریع در اعمال تغییرات جذری در ارکان دولت هستند، رها می کنند؛ خوب تکلیف چیست؟ یک طرف فشار مردم و در طرف دیگر مقاومت مدیران محافظه کار...!

در تعریفی از علم سیاست آمده است که \"سیاست علم (جایی هم هنر) کسب قدرت؛ حفظ قدرت و اعمال قدرت است\". با این تعریف، رقیبان سیاسی استاندار سیاست ورزانی هستند که گوهر قدرت را دو دستی چسبیده اند تا از کف ندهند. پس چاره ای نمی ماند مگر این که با همین تعریف گوهر قدرت را از کف آن ها بیرون کشید. تکلیف روشن است!

جناب استاندار! واقعیت امر این است که اگر هر یک از ما در میدان نظر دچار شفافیت دید و وضوح در تعاریف و مفاهیم باشیم طبیعتا در میدان عمل هم با یقین و جسارت و شجاعت بیشتری اقدام خواهیم کرد. رقبای سیاسی دولت تدبیر و امید در این استان و در سایر نقاط این آب و خاک حداقل هشت سال تمام گوهر قدرت را به کف گرفته و در حفظ آن می کوشند؛بر دولتمردان این دولت واجب است تا به همان زبانی که این دوستان بهتر متوجه می شوند گوهرشان را (که در واقع گوهر اراده ملت است) از کفشان خارج سازند و اراده مردم را اعمال کنند.آقای استاندر!  شوربختانه در زمین پر سنگلاخی ارابه سیاست می رانید که نهادهای مردمسالار یا نا بالغند یا ناتوان؛ در غیر این صورت آن ها خود به وظیفه خطیر مراقبت از گوهر تابناک و گرانسنگ اراده مردم می پرداختند و اجازه نمی دادند در داد و ستد متمدنانه آن بین گروههای سیاسی خدشه یا وقفه ای بیفتد و نهال مردمسالاری جوان ما هر از گاهی دستخوش طوفان شود.سیاست عرصه رویکردهای آرمان گرایانه ی ما نیست، باید واقعگرا باشیم و هنراعمال قدرت را بلد باشیم. و برای آن که در این موضع واقع گرا تر از گذشته باشیم چاره ای نداریم جز اینکه درک و تحلیل دقیقی از موانع پیش روی خود داشته باشیم و ضمن تجزیه و تحلیل آ نها برای هریک راهکاری در خور بیاندیشیم.نگارنده معتقد است یک مسوول اجرایی ارشد در سطح استاندار ابدا با کمبود امکانات برای اعمال اراده سیاسی خود روبرو نیست بلکه آرزوی هر کنشگر سیاسی هوشمندی است که به مرتبتی چون استانداری برسد تا بتواند جوهر سیاسی خود را به محک گذاشته، توان خود را درحفظ و اعمال قدرت به سنجش بگذارد.اگر تنها به حریم حقوقی عنوان و جایگاه استاندار یا وزیر یا رییس جمهور دقت کنیم آن گاه متوجه خواهیم شد که این جایگاه ها در لفظ خود هم قابلیت های سد شکنانه عجیبی دارند که اگر فرد شاغل در این مناصب کمی تهور و جسارت سیاسی داشته باشد چه بسا بتواند به توسیع فراتر از قانون و عرف وظایف و اختیارات این عناوین دست پیدا کند و مباد روزی که مدیران محتاط، جایگاه این عناوین را از حد اتاق کارشان فراتر نبرند ودستوراتشان را در چارچوب کاغذ اداری متوقف ببینند! شاید لفظ نبرد و کارزار کمی دلگزا باشد (اگر چه معتقدم در وضعیت فعلی کشورمان  برای ما، وافی به مقصودتر است) ولی برای جلوگیری از هرگونه شایبه وسوءاستفاده از لفظ  \"بازی\"  بهره می جویم تا بتوانم در انتقال پیام موفق تر باشم. ما در یک بازی پیچیده و جذاب و پرهیجان قرار داریم که گروهی قصد دارند بر گروه مقابل غلبه کنند. این گروه برای پیروزی نیاز به برنامه و استراتژی و البته ابزار و امکانات دارد. فرض کنید که این گروه یک مربی دارد ( فرمانده یا ژنرال) یک سرگروه دارد (افسر یا افسران) و تعدادی بازیگر(سرباز) که ابزارهای او را شکل می دهند. از امکانات و ابزارهای پنهان این گروه صرف نظر از پول و شهرت و جایگاه و... یکی هم قدرت روانی است. این روزها بر کسی پوشیده نیست که اگر گروهی (بخوانید ارتش) در میدان مبارزه از مربی و فرمانده ای فهیم،  شجاع ، متهور، بی باک و مدبر بهره ببرد، بی شک بازیکنان او هم به صفات مربی متصف می شوند و توانشان در میدان مضاعف می گردد و البته عکس آن هم صادق است. ژنرال شجاع، افسرانی دلیر و سربازانی بی باک تربیت می کند.جناب استاندار شما ژنرال و مربی این میدان هستید. افسران و سربازانتان چشم به دهان و اقدام شما دوخته اند. هرچه شجاعانه تر برخورد کنید طبیعی است که نیروهای تحت امرتان هم قوت قلب و تهور بیشتری خواهند گرفت.

همه می دانیم آن هایی که سالیان سال بر مصادر قدرت و ثروت استان تکیه زده اند متکی به پشتیبانی چه افراد و نهادهایی هستند. آن هایی که در غیاب دستگاههای نظارتی،برخی سازمان ها و دستگاه های خدماتی عمومی را سالیان سال است  گروگان گرفته اند تا هزینه رقابت های انتخاباتی شان تامین شود، بی شک به راحتی از پشتیبانی و حمایت کارگزاران خود دست نمی کشند چرا که از همه موجودیت سیاسی خود محافظت می کنند. برای آن ها اتصال به سرچشمه های ثروت و قدرت و رانت های دولتی، حیاتی ترین شاهرگ ادامه زندگی سیاسی شان است.برای آنهایی که حساسترین دستگاه فرهنگی استان را حیات خلوت خویشاوندان خود و مجموعه مدیریتی شان کرده اند طبیعی است که ترک کرسی جذاب قدرت، از جان به جان آفرین سپردن سخت تر است.آنها که وسوسه انگیز ترین امکانات و فرصت های اقتصادی استان و شهر بندرعباس را در بیش از یک دهه اخیر میان وابستگان و شبکه دوستان اقتصادی خود تقسیم کرده اند طبیعی است که به راحتی تن به تغییر ندهند. آنها که مهمترین دانشگاه استان را وجه المصالحه بده بستانهای سیاسی و اقتصادی خود و مجموعه تحت امرشان کرده اند شکی نیست که به راحتی میدان را ترک نمی کنند.

اگر بپذیریم که دولت تدبیر و امید راهی جز تغییر این مناسبات و در هم ریختن ساختارهای مافیایی حاکم بر محفل های مرموز سیاسی/اقتصادی استان ندارد تا بتواند برنامه های ملی و نجات بخش خود را برای نجات استان و پاسخگویی به مطالبات به حق مردم رنج دیده پیاده کند، باید به این باور برسیم که نزاعی هیجان انگیز و نبردی مقدس برای استیفای حقوق حقه مردم نجیب این خطه پیش روی دارید و داریم.

خروش شبانگاه چهارشنبه شما نوید تولد دولتمردی شجاع، بی باک و حق گو را می داد. احسنت و آفرین حاضرین هم دستمزد آن گفتار شجاعانه بود ولی این احسنت ها و آن خروش کلامی اگر در صدا باقی بماند، تفاوتی با ناله من شهروند و استغاثه پدران پیر و مادران فرتوتی که جوان تحصیلکرده و بیکار خود را در گرداب مافیای هزار فامیل برخی ادارات و دستگاه ها اسیر می بینند و کاری جز سر دادن ناله و نفرین عاجزانه نمی توانند، نخواهد داشت.این خروش باید به حرکتی انقلابی در مقیاس استان بدل شود. تجربه سیاسی استان نشان می دهد که مقاوم ترین مانع تراشان شما در برابر تغییر و تدبیر،شتابنده ترین آنها در صف تسلیم و دست بوسی پس از ترمیم دولت در استان خواهند بود. به تاریخ یک دهه گذشته استان که نگاه کنید به صحت عرایضم پی می برید.

واگر جز این هم باشد چه باک، در کاری که نیت پاک خدایی در میان باشد، اجر تان با صاحب سرنوشت است و البته حافظه مردمی دردمند که خاطره خادمان نیک کردار را جاوید نگاه می دارد. قربانی و هزینه این دست نبردهای مقدس فساد ستیزانه، نهایتا در واسپاری کرسی قدرت یا شماتت وزیر و وکیلی خلاصه خواهد شد و والسلام. پس از تحدید ها و تهدیدها نهراسید و  بگویید؛ بسم الله:

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی/ مارا زسر بریده می ترسانی

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم/ درمحفل عاشقان نمی رقصیدیم

دیدگاه ها (0)
img