02

آذر

1403


اجتماعی

30 فروردین 1401 10:17 0 کامنت

قرابت زمانی دو اتفاقی که اخیرا در مدارس ایران رخ داد اهمیت توجه به مسئله خشونت در مدارس را عریان‌تر از هر زمان دیگری به تصویر کشید. اتفاق اول ویدیویی بود که چند روز پیش از قیچی‌زدن موی دانش‌آموزان در فضای مجازی منتشر شد و دومی ماجرای مرگ دانش‌آموز مینابی در جریان درگیری با هم‌کلاسی‌اش بود که البته علت آن در دست بررسی است. نکته مشترک هر دوی این اتفاقات خشونت عریانی است که در بطن آن‌ها وجود دارد و دائما در مدارس ما بازتولید می‌شود. باید دقت کرد که خشونت، خشونت است و هیچ توجیهی ندارد.

همان‌طور که مولر در نوشته خود برای یونسکو می‌نویسد: باید خشونت را به ترتیبی تعریف کرد که نتوان وصف «خوب» را درباره آن به کار برد. بنابراین لحظه‌ای که مدعی توانایی تمیز دادن خشونت «خوب» از خشونت «بد» می‌شویم معنای درست این واژه را گم می‌کنیم و دچار سردرگمی می‌شویم. اینکه در جامعه ما روش‌های تنبیهی را با خشونت برابر می‌دانند همان تعبیر خشونت خوب است که موجودیت ندارد. وقتی آمار خشونت در جامعه‌ای افزایش می‌یابد ریشه آن را باید در نظام آموزش و پرورش و نیروهای دخیل در آن جست‌وجو کنیم. همه ما تجربه آزارهای کلامی در محیط مدرسه و توسط مدیر یا معلم را داشته‌ایم. در ویدیویی که اخیرا منتشر شد هم همان خشونت به شکل عینی‌تری تمام تحقیر و توهین‌های محیط مدرسه را برای کسانی که در این نظام آموزشی تحصیل کرده‌اند تداعی کرد.

مدارس ما نمونه‌ای از پروروشگاه‌هایی هستند که با بهره‌گیری از خشونت تلاش می‌کنند تا دانش‌آموزان را تنبیه کنند و اینگونه به بازتولید خشونت می‌پردازند. معلم یا مدیری که برای برقراری نظم به خشونت متوسل می‌شوند و تنبیه خشونت‌بار را به عنوان روشی برای مجازات دانش‌آموزان انتخاب می‌کنند نه تنها عزت نفس دانش‌آموز را از بین می‌برند بلکه آسیب‌هایی به روح‌ و روان دانش‌آموزان وارد می‌کنند که شاید هیچگاه قابل جبران نباشد. بدیهی است که آزارهایی که بر روح و روان فرد وارد می‌شود نیز نمونه بارز خشونت است و مقصود از خشونت، تنها آزار جسمانی نیست.

وقتی در ساختار آموزش و پرورش هیچ سازوکاری برای گزینش روحی و روانی معلمان وجود ندارد بعید به نظر نمی‌رسد که افرادی که از سلامت روحی و روانی مناسبی برخوردار نیستند وارد نظام آموزشی شوند و به این ترتیب هیچ تضمینی برای حفاظت از سلامت روانی دانش‌آموزان در ارتباط با چنین معلمانی وجودندارد. همین می‌شود که نتیجه تنبیه و آزار جسمی و روحی دانش‌آموزان درنهایت در رفتار آن‌ها نمود پیدا می‌کنند. افرادی خشمگین و جامعه‌ستیز که توانایی همدلی با افراد دیگر جامعه را ندارند و با کوچک‌ترین تنشی از کوره در می‌روند. بنابراین آیا از نظر شما معلمی که روش تحقیر و از بین بردن اعتماد به نفس دانش‌آموزان را وسیله تنبیه آن‌ها قرار داده‌است کمتر از دانش‌آموز مینابی در مرگ همکلاسی‌اش مقصر است؟ 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها (0)
img